روزنامه اعتماد
1399/08/15
سوختن
توي دكان كه ميآمدم، زني با دختر كوچكش بيرون ميرفت. «بدو مادر نسوزي. آفتاب مثل كوره نونواييه.»توي دكان شلوغ بود. پيرزني جيغ ميزد. مرد ريشويي گفت: «چيه، ننه، من هم مثه تو دو تا سنگك ميخوام، چرا قشقرق راه انداختي؟»
جلو سينه پيراهن خود را با سرانگشت گرفت و تن خود را باد زد.
«عجب گرمه آقا. آدم ميپزه.»
شاطر گفت: «ما كه از صبح تا شوم جلو تنوريم، چي بگيم.»
نان درآر، با پشت بازوي لختش، عرق پيشانياش را پاك كرد.
«بگير ننه و برو، اينقدر قيل و قال راه ننداز.»
مرد ريشو گفت: «شماها عادت كردين.»
شاطر گفت: «عادت چي كرديم، گوشتهامون ميريزه.»
گفتم: «هوا شورشو در آورده. ميگن در نيم قرن اخير سابقه نداشته.»
مرد ريشو گفت: «عجب مملكتيه. اون از زمستونش، اين هم از تابستونش. انگار آدم نبايد هيچوقت يه نفس راحت بكشه. يا بايد چندتا لباس رو هم بپوشه كه نلرزه يا همه رو از تنش دربياره.
كه نپزه. تا مياي خوشحال بشي كه ديگه نميلرزي، ميبيني داري ميسوزي. عجب مملكتيه.»
مرد چزيده ويك لا پيرهني كه كنار ترازودار ايستاده بود، گفت:
«همهاش آدم ميسوزه آقا، ميسوزه.»
مرد ريشو گفت: «آدم زمستونا ميلرزه، تابستونا ميسوزه.»
مرد چزيده، عرق صورتش را پاك كرد.
«زمستونا هم ميسوزه، تابستونها هم ميسوزه...»
گفتم: «حرف آقا درسته. تو اين مملكت آدم هميشه ميسوزه.»
ترازودار گفت: «آقا درست ميگه، آدم اينجا هميشه ميسوزه.»
مرد ريشو گفت: «نگاه كنين به كشورهاي ديگه...»
مرد چزيده حرف او را قطع كرد:
«چه چيزمون به اونها شبيه كه اين باشه. اينجا آدم هميشه ميسوزه.»
شاطر داد زد:
«آق عبدالله چندتا ميخواي؟»
مرد چزيده گفت: «ميسوزه...ميسوزه... چهارتا.»
مرد ريشو گفت: «كشورهاي ديگه...»
مرد دوباره حرف او را قيچي كرد.
«هميشه ميسوزه، تو برف، تو گرما، تابستون، زمستون، بهار، پاييز. هميشه ميسوزه. هميشه....»
مرد ريشو شانه بالا انداخت.
«اگه از من بپرسين قربون ميگم...»
مرد چزيده، نانها را از دست ناندرآر گرفت و روي تخت پيشخان انداخت. ريگهاي داغ آنها را كند.
و با سروصدا به كف دكان انداخت و باز حرف او را قطع كرد.
«تو اين مملكت آدم هميشه ميسوزه.»
نانها را داغداغ برداشت و تاكرد و زير بغل گرفت.
«عباس آقا بذار به حساب.»
ترازودار گفت: «باشه آق عبدالله. خير پيش.»
نگاهش دنبال مرد كشيده شد. مرد از دكان بيرون رفت و توي شعله آفتاب غرق شد.
ترازودار گفت: «بيچاره، زنش سرزا رفته با چهارتا بچه قدونيمقد تنهاش گذاشته.»
سایر اخبار این روزنامه
وضعيت قرمز در امريكا
كرونا و مصائب غيرويروسي
موشك بالستيك دوربرد سپاه «رگباري» شليك ميكند
سوختن
عفو 3780 محكوم
برنامههاي من براي هيات
تشنه اميد
وفور كالا نزول قيمت!
تاريخ جديد براي ساخت مهمترين خط ريلي ايران
آموزش و پرورش: از دادستاني مطالبه كنيد
دعواي امريكايي،اشتمالايراني
قانون روي دست قانون
عكس روز