روزنامه ایران
1399/08/17
درد کابل در دل تهران
هدی هاشمیخبرنگار
«جان پدر کجاستى»؛ این جمله ۳ کلمهای به نمادی از درد و غم و اضطراب یک پدر تبدیل شده است. وقتی ترس و دلهره همنشین هر روز و هر ساعتت باشد، بیش از ۱42 بار با فرزندت تماس میگیری و دست آخر پیام میدهی جان پدر کجاستی؟. اینها روایتی از چند دقیقه از زندگی یک مرد یا پدر در شهر کابل است. جایی که رنگ آرامش نمیبیند. شاید فقط باید یک همزبان باشى تا درد و رنج این جمله را با تمام وجود حس کنى. فقط پدران یا مادرانی از این دیار جنگزده و پرتنش میتوانند حس این جمله را بیان کنند. ١٤٢ بار تماس، بعد از آن پیام و دست آخر شنیدن خبری که کل دنیا را روی سرت آوار میکند.
اتفاق ساده و کوچکی نیست، ولو اینکه بیسابقه نباشد. واژه کم مىآورد در ماتم کابل. جملهها توان بازگویی غم کابل را ندارند. این کابل خسته و غمزده... چه میکشی کابل جان در غم از دست دادن ۲۲ جوانت. بیست و دو جان پدر و مادر. چه میکشی کابل جان در غم پرپر شدن محمد بلال، محمد ادریس، محمد داوود، حسنا، خنیفه، مرضیه، سهیلا و.... محمد راهبد که همین چند هفته پیش در یک جایی از همین شهر شلوغ کابل ایستاده بود و با صورتی پر از امید و لبخند برای هموطنانش از زندگی حرف زد: «زندگی سراسرش جنجال است، سراسرش درد است، سراسرش غم است، سراسرش مشکل است، فشار است اما باز هم بر این لبها لبخند است. به خاطر اینکه زندگی هر چه باشد پیر میشود و باید زندگی کنیم پس زندگی کردن با لبخند هیچ نقصه ندارد (بدی ندارد) لبخند را فراموش نکنیم.»اینها را گفتی تا قوت قلبی برای هموطنانت باشی دریغ که زندگی بخشیاش درد است بخشی از زندگی جنگ است...
ماجرای حمله به دانشگاه از زبان یک همدانشگاهی
ساعت ١١ ظهر است و دانشگاه هم پرهیاهو. برخی از دانشجویان سرکلاس درسند و عدهای دیگر در حیاط دانشگاه نشستهاند و گپ میزنند ناگهان صدای گلوله همهشان را شوکه میکنند. صدا از سمت شمالی دانشگاه است جایی که دانشکده حقوق در آنجا قرار گرفته. اینها را شیخ احمد سیغانی دانشجوی «رشته علوم اجتماعی- باستانشناسی» دانشگاه مرکزی کابل میگوید: «صدا خیلی نزدیک بود همه شوکه شده بودند. ما از دانشگاه خارج شدیم اما از همدانشگاهیهایمان که در دانشکده حقوق بودند شنیدیم که ٣ نفر با لباس نیروهای نظامی افغانستان وارد دانشگاه شدند. هر کسی نمیتواند وارد دانشگاه شود و نمیدانیم که چطور این سه نفر توانستند در دانشگاه حاضر شوند. دانشگاه چهار در اصلی دارد که آنها از در شمالی وارد شدند. اولین دانشکده در نزدیکی این در هم دانشکده حقوق است. مردان مسلح وارد طبقه اول و اولین کلاس دانشکده شدند. نمیدانم چند دانشجو سرکلاس بود. آنها در همان کلاس شروع به تیراندازی کردند. هفت دانشجو در آن کلاس شهید شدند. خیلیها صدای تیراندازی را شنیدند از کلاسها بیرون آمدند و فرار کردند. البته راه فرار هم کم بود. این سه مرد مسلح فقط شلیک میکردند و وارد طبقه دوم دانشکده شدند وارد کلاسی شدند و چند دانشجو را به گروگان گرفتند. خیلی از بچهها از پنجره خودشان را به پایین پرتاب کردند و چند نفری جانشان را این شکلی از دست دادند. افراد مسلح دانشجویان گروگان را هم کشتند. به هیچکس رحم نکردند آخر اینها جوان بودند کلی آرزو داشتند. پلیس از ساعت ١١ تا ٦ بعدازظهر با مهاجمان درگیر بود. پلیس نگران گروگانها بود. آنها همه گروگانها را کشتند. دانشجویانی که عزیز افغانستان بودند. نیروهای نظامی که فهمیدند دانشجویان همه کشته شدند حمله کردند و هر سه نفر را کشتند. وقتی وارد دانشکده شدیم ٢٢ نفر شهید و ٤٠ نفر هم زخمی شده بودند. این دانشجوی دانشگاه کابل درباره همدانشگاهیهایش میگوید: «من این دانشجویان را از نزدیک نمیشناختم. فقط محمد راهبد را میشناسم که فعال سیاسی دانشگاه بود. چقدر امید به تغییرات داشت. دوست داشت افغانستان آباد و مترقی شود. آرزویش این بود که افغانستان به صلح و آرامش برسد. همه دانشجویان افغانستان آرزو داریم که کشورمان به صلح، رفاه و آرامش برسد ما آمدیم با هزار مشکل درس بخوانیم تا کشورمان را آباد کنیم. این چه سرنوشت شومی است که بر ما وارد شد. داعش یا طالبان چطور به خودشان اجازه میدهند وارد یک محیط دانشگاهی شوند و محصلانش را بکشند.
افغانستان آرامش میخواهد
محمد ظاهر رضایی استاد دانشگاه کابل است. او در آن روز تلخ در دانشگاه نبود اما از زبان دانشجویانش شنیده که چگونه دانشکده حقوق غرق در خون میشود: ٢٣ هزار دانشجو در این دانشگاه تحصیل میکنند. این دانشگاه یکی از بزرگترین و بهترین دانشگاههای افغانستان است یک چیزی شبیه دانشگاه تهران شما. تدریس دانشجویان در این دانشگاه سه زمان مختلف در روز دارد. زمان یک و دو مخصوص دانشجویانی است که کار نمیکنند و فراغت دارند میتوانند در هر ساعتی کلاس بردارند. این دانشجویان از صبح تا ساعت ٤ بعدازظهر در کلاس درس حاضر میشوند. زمان سوم دانشگاه که از ساعت ٥ تا ٨ شب است مخصوص دانشجویان شاغل است. این اتفاق در ظهر سهشنبه افتاد و متأسفانه جوانهای کم سن و سال این دانشگاه شهید شدند. این دانشجویان عاشق این هستند که درس بخوانند تا کشور را آباد کنند شما ببینید سهشنبه این اتفاق افتاد. دانشجویان چهارشنبه سرکلاس درس بودند. برخی از استادان به دانشگاه نیامدند دانشجویان پیگیر استادان شدند. آنها هم گفتند به خاطر حمله روز قبل نیامدند اما دانشجویان خواستند که آنها کلاسها را برقرار کنند. دانشجویان به استادان گفتند باید درس بخوانیم، جنگ نمیتواند جلوی پیشرفت ما را بگیرد، طالبان و داعش میخواهند ما سر کلاس نرویم آنها میخواهند ما را بترسانند، دختران این کشور نیز همه مشتاق یادگیری هستند.
او با اشاره به اینکه کشور سالیان سال است درگیر جنگ شده میگوید: هر روز که از خواب بیدار میشویم میفهمیم که حمله انتحاری شده، کسی گروگانگیری کرده یا انفجاری صورت گرفته است این اتفاقات برای مردم کشورم دیگر عادی شده همین یک هفته پیش بود که یک حمله انتحاری به دو اتوبوس دانشآموزان سال دوازدهمی شده بود اما صدای کشته شدههای دانشآموز شنیده نشد. این کشته شدنهای هر روز، دردآور است این انفجارهای هر روز برای مردم دیگر عادی شده است. این چه صلحی است؟ این کشور آرامش میخواهد.
ممنون همسایه
حمله داعش به دانشگاه کابل حادثه تلخ و غمانگیزی بود که مثل یک آوار، بر سر مردمی که سالهاست خواب صلح را میبینند فرو ریخت. تلخی این ماجرا به حدی بود که دل کاربران شبکههای اجتماعی را هم به درد آورد تا آنها هشتگ «جان پدر کجاستی» «دانشگاه کابل»، «ایران غم شریک افغانستان» را به راه اندازند. در حقیقت کاربران ایرانی برای برادران و خواهران افغانستانی خود نوشتند. برخیها به مردم افغانستان تسلیت گفتند و بسیاری هم آرزوی آرامش و صلح برای این مردم داشتند. عدهای هم با هشتگ جان پدر کجاستی در فضای مجازی نوشتند. یکی نوشت: «قلبم با این سه کلمه آتش گرفت. جان پدر کجاستی.» یکی دیگر نوشت: «در قلب کابل زیبا دانشگاه را به رگبار ظلم سرخپوش کردهاند و چه جوانانی اسماعیل میبینی چه جوانانی!» دیگری نوشت: «به قربان این چهره زیبایت، به قربان این کلام شیرینت و لعنت به طالبان.» برخیها هم جنگ و داعش را نفرین کردند: «تصاویر کشتار در دانشگاه کابل خیلی دردناکه. این چه تلاشی برای صلحه. لعنت به داعش.»در این میان توئیت وزیر ارتباطات بود که حسابی بین کاربران فضای مجازی دست به دست میشد.
محمدجواد آذری جهرمی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات ایران در حساب کاربری خودش نوشت: خدا امید هیچ کسی رو ناامید نکنه. ۱۴۲ بار تماس و دست آخر پیامکی که جان پدر کجاستی؟ قلب هر انسانی از شنیدن و دیدن این اتفاق ناگوار میگیره. لعنت به ترور و تروریسم، لعنت به جهالت.» عدهای هم این شعر الیاس علوی شاعر افغانستانی را به اشتراک گذاشتند: کاکا از چاه که آب میکشی، چای که دم میکنی، مزه خون نمیدهد؟» البته کاربران افغانستانی هم در جواب این همدردیها گفتند: «ممنون همسایه.»
در کنار همه اینها، دانشجویان دانشگاههای مختلف در ایران از جمله دانشگاه علامه طبابایی، دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)، شیراز، اصفهان، گیلان و علوم پزشکی مشهد و برخی دیگر از دانشگاهها علاوه بر صدور بیانیه در محکومیت این حمله تروریستی، با روشن کردن شمع یاد دانشجویان کابل را گرامی داشتند. همچنین جمعی از دانشجویان دانشگاههای مشهد هم پنجشنبه شب با حضور در مقابل سرکنسولگری افغانستان در این شهر و روشن کردن شمع با بازماندگان حادثه تروریستی دانشگاه کابل ابراز همدردی کردند.
کابل از چه گریان کردهای؟
حمیده امینی فرد/ «کابل» از چه نشستهای، وقتی برای غصه نیست. صورت شرمگین دشمنانت را به فراموشی سپار، نسیم عشق از غرب سرزمینهای همجوارت، ترانه همدلی میخواند.... کافی است تا رد گوشهایت را به صدای شعر فارسی از پشت «کوه بابا» بسپاری تا «هریرود» آوای آپه (خواهر) آشنایت را از تهران پیش چشمهایت نوازش کند. نگاه کن، این آزادی است، «برج آزادی»! همان «آزادی» که سالها برایش جان دادی تا «یک روز» که حالا همان «یک روز» است از لابهلای زخمهای استعماریات، سرود ملی «دا وطن افغانستان دی داعزت دهرافغان دی» را با افتخار فریاد بزنی.... همسایهات «ایران»، اندوه تلخ این روزهای جوانانت را دیده است، خیابانهایش را، نمادهای سربلندیاش را، نه! کوچه کوچههایش را فرش راه تو ای «خانه صلح»، ای «خانه غیرت» کرده است تا دوباره آفتاب تابانت بر آسمان کبودت رخ بیفکند. کابل از چه گریان کردهای؟ (گریه میکنی) از دردی که ناجوانیها (نامردیها) بر وجودت انداخته، سرت را بالا بگیر ای پلنگ برفی دلیر، ای لاله چالاک.... کوههای پامیر، استقامت را از تو به عاریه گرفتهاند، تو ای «بام جهان» آغوشت را به روی شانههای «البرز» باز کن، زخمهای تنت برای او غریبه نیست... اشکهایت را از پس هیرمند به جان تشنه «جهیل سیستان» روانه کن، شکوههایت را ز اهرمن پیش پای «اسطورهها» بریز، آن زمان که از بوی خاک «زابل» و «سمنگان»ات، مست شعر پارسی شدهایم..... ای قندهار شیرین زبان، طعم تلخ «جان پدر کجاستی»ات را از کام گس این روزهای ما بردار... جهان شادیات را دوباره برپا کن، ربابات (ساز ملی افغانستان) را از نو کوک کن و بر تن رنجیده ما، آهنگ از «راه دور ماه تابان آمده» را بنواز.....به گزارش «ایران»، شهرداری تهران در روزهایی که کابل در غم از دست دادن دانشجویانش در پی یک حمله تروریستی به ماتم نشسته بود، در یک اقدام قابل تحسین، بنرها و بیلبوردهایی را به نقطه عطف این ماجرای تلخ یعنی پیام دردناک یک پدر به دخترش با عنوان «جان پدر کجاستی» اختصاص داد... این اقدام با واکنش مثبت بسیاری از شهروندان در داخل و خارج کشور روبهرو شد و یک همدردی مشترک از ملت ایران را به نمایش گذاشت. جالب اینکه بیشتر مخاطبان این بیلبوردها، جوانان افغانستانی بودند که با نوشتن جملاتی همچون «ممنون همسایه» در شبکههای اجتماعی از ابراز همدردی مردم کشورمان با مردم افغانستان و خانوادههای شهدای حادثه تروریستی دانشگاه کابل قدردانی کرده بودند.
همچنین همزمان با سومین روز شهادت دانشجویان دانشگاه کابل، شامگاه پنجشنبه ویدئو مپینگ برج آزادی تهران با موضوع حادثه تروریستی دانشگاه کابل و اعلام همبستگی با مردم افغانستان اجرا شد. در این مراسم عبدالغفور لیوال سفیر افغانستان در ایران هم حضور داشت.
سایر اخبار این روزنامه
تعطیلی کسب و کارهای غیرضرور و ممنوعیت تردد خودروهای شخصی
# من - ماسک - میزنم
خط قرمز ایران تأمین امنیت در مرز است
ساکن ژانویه کاخ سفید
انتقال آب خلیج فارس به کویر ایران
درد کابل در دل تهران
کابوس آتش روی سر سرخدارها و جنگلهای هیرکانی
دو ترم با استاد کرونا
ترخیص میلیونها تن کالاهای اساسی از گمرکات کشور آغاز شد
پرسپولیس «کامیاب» نشد
ساکن ژانویه کاخ سفید
عاقبت ترامپیسم در دوران پساترامپ
سلام ایران
نوامبر داغ
واقعبین باشیم نه خوشبین نه بدبین