سوسيالیست‌هراسي

سوسيالیست‌هراسي احمد غلامی - سردبیر با اینكه جو بایدن در سخنرانی‌هایش تأكید می‌كند رئیس‌جمهور تمام مردم آمریكاست اما این چیزی نیست جز تلاش برای پنهان‌كردن این حقیقت كه قدرت سیاسی به‌معنای خاص كلمه صرفا قدرت سازمان‌یافته‌ای است برای محدود کردن طبقه‌ای دیگر. دونالد ترامپ در‌این‌باره رویكرد دیگری دارد. او خود را رئیس‌جمهور محدوده و جغرافیای آمریكا می‌داند و تعریفش از آمریكا همان آمریكایی است كه بیشتر شبیه خودش است. بایدن با بیان مفاهیمی همچون مردم و دموكراسی تلاش می‌كند ارزش‌های جهانی این مفاهیم را دوباره احیا كند و بر آمریكای فراتر از مرزهای جغرافیایی تأكید بورزد که روزگاری مدعیِ منزلت و اعتبارِ این مفاهیم بوده است. دو رویکردی كه تاریخ این كشور را ساخته‌اند، اكنون تبدیل به ایدئولوژی شده‌اند و روبه‌روی یكدیگر ایستاده‌اند؛ ایدئولوژی‌هایی كه كاركرد همه‌جانبه خود را از دست داده‌اند. با استناد به آرای نزدیك بایدن و ترامپ و پافشاری طبقه‌ای از مردم بر سلطه آرایشان بر طبقه‌ دیگر می‌‌توان ادعا كرد گه دیگر سخن‌گفتن از یك آمریكای واحد بسیار دشوار است. آرای مردم آمریكا به ترامپ و بایدن بیش از آنكه خبر از محبوبیت این نامزدها بدهد، ناشی از شكافی عمیق در جامعه آمریكاست. اگر اوباما با محبوبیت پا به كاخ سفید گذاشت به‌دشواری می‌توان راهیابی ترامپ یا حتی بایدن را -که ركورد رأی مردمیِ اوباما در تاریخ انتخابات آمریکا را شكسته است- به کاخ سفید، ناشی از محبوبیتِ این نامزدها دانست.
 این تعداد رأی به بایدن به چهره‌ای كه نه كاریزماتیك است و نه از محبوبیت چندانی برخوردار است، جای درنگ دارد. اینجا جایی است كه آرای مردم معنایی بیش از انتخاب یكی از نامزدها را دارد و درك این معنا برای ما، بسیار آسان است. آرایی كه معنایی همچون ابراز خشم، خلاصی از وضعیت موجود و ترس از آینده را در خود دارد و همین‌هاست که اصالت دموكراسی را زیر سؤال می‌برد؛ اضافه‌شدنِ معانی دیگر به دموكراسی كه زمانی هدفش تعین‌ بخشیدن به آزادی و ایجاد دنیایی بهتر بوده است. «ایجاد دنیای بهتر» چیزی است كه نمی‌توان آن را در انتخابات این دوره آمریكا دید. بی‌تردید حالِ دموكراسی وخیم است و دست بر قضا در جوامع دموكراتیك بیش از هر جای دیگر نشانه‌های این بیماری بروز می‌کند. از این‌روست كه حامیان دموكراسی ناگزیرند عصیان به‌وجود‌آمده را نشانگر اقتدار دموكراسی بدانند. بی‌دلیل نیست ما امروز بیش از هر زمان دیگر شاهد این هستیم كه حامیان دموكراسی از قانون و امکاناتِ قانونی در صیانت از آرای مردم و دموكراسی سخن می‌گویند. این حجم دفاع از دموكراسی بیش از آنكه دفاع از آن باشد، پنهان‌کردن عصیان جامعه‌ای بحران‌زده است كه دیگر دموكراسی تمام‌و‌كمال در آن كار نمی‌كند. سرمایه‌داری این بار صرفا با بحرانِ سرمایه روبه‌رو نیست بلکه با بحران‌های دیگری از‌جمله هویت هم روبه‌روست. مردمی كه احساس می‌كنند صورت ندارند و با خشم بازگشته‌اند تا در قالب آرای خود صورت خود را بازیابند. پس به این معنا، جامعه آمریكا جامعه‌ای بحران‌زده است: «جامعه بحران‌زده به معنای جامعه‌ای نیست كه در آن بی‌هدفی یا بی‌فایدگی حاكم است و مردم نمی‌دانند چه می‌خواهند بلكه جامعه‌ای است كه با لبریزشدن از اهداف و معناها در نوعی اشباع‌شدگی تمامی مردم، خود عین خواسته‌های خویش می‌شوند، بدون اینكه بتوانند آرزوهای دیگری مطرح كنند. یك بی‌كار غیر از داشتن یك شغل چه هدفی می‌تواند داشته باشد؟ و یك كوخ‌نشین؟ و خانواده‌هایی كه در حومه‌های تهدیدآمیز زندگی می‌كنند؟ در این وضعیت سرریز اهداف به نظر جایی برای پرسش از نفس اهداف و معناها وجود ندارد». «بی‌تردید مطالبه یك شغل یا یك سرپناه موجه است ولی عصیان و سرپیچی فقط از نداشتن یا كمبود سر بر‌نمی‌آورد. عصیان همواره محصول یك افزایش است. آن هنگام كه یك گروه عزم جزم می‌كند تا علیه برچسب‌های بی‌چون‌وچرا و محدودیت‌های جایگاه تعیین‌شده برای خود بشورد»2.
مردم آمریكا به دلیل زیستن در جامعه دموكراتیك، بیش از هر زمان دیگری پی برده‌اند این دموكراسی راهی به رهایی نیست. آنان در پی رهایی‌اند، از همین‌رو برچسب‌هایی كه رقیبان به بایدن می‌چسبانند، بیش از آنكه زمینه اخلاقی و اقتصادی داشته باشد، برچسب‌های سوسیالیستی است. رقیبانِ بایدن با سوسیالیست‌هراسی هم قادر به شكست او نشدند و این مهم بیش از آنكه نشئت‌گرفته از این باشد كه بایدن باوری جدی به سوسیالیست ندارد یا دست‌کم مرام سیاسی او چیز دیگری است، نشانگر سوسیالیسم‌هراسی در جامعه آمریكاست كه هر‌روز بیش از پیش كاركرد خود را از دست می‌دهد.
1، 2. از كتاب  «مقاومت آفرینش است» میشل بن‌سایق و فلورانس اوبنا، ترجمه حمید نوحی، نشر چشمه.