روزنامه وطن امروز
1399/08/18
سراب تکرار!
گروه سیاسی: ضربالمثل مشهوری در جامعه عمومیت یافته بود که «اگر در لنینگراد برف ببارد، طرفداران حزب توده در تهران با چتر تردد میکنند»؛ حکایتی که البته میتوان آن را با کمی تغییرات به فضای جریان غربگرا در جامعه امروز ایران نسبت داد. به گزارش «وطن امروز»، در حالی مساله انتخابات آمریکا و بالا گرفتن اما و اگرها پیرامون گزینه پیروز آن تبدیل به سرخط اصلی اخبار جهان در هفتههای اخیر شده بود که جریان غربگرا و رسانههای اصلاحطلب از هیچ تلاشی برای گره زدن سرنوشت جامعه ایران به نتیجه این انتخابات نگذشتند؛ جریانی که در ماههای اخیر بارها با رپرتاژ جو بایدن و حزب دموکرات، خود را تبدیل به تریبون فارسی این حزب در ایران کرده بودند و سعی میکردند هر گونه احتمال گشایش اقتصادی و کامیابی عمومی را در به قدرت رسیدن این حزب تصور کنند، حالا در دقایق پایانی این رقابت و در شرایطی که شواهد حکایت از پیروزی جو بایدن داشت، بدنه فعال جریان غربگرا در شبکههای اجتماعی و رسانههای اصلاحطلب در فضای رسمی تلاش کردند حداکثر نسبت ممکن را میان نتیجه نهایی انتخابات آمریکا و آینده سیاسی و اقتصادی ایران ایجاد کنند. اصلاحطلبان که در 3 سال گذشته و در سایه انباشت بیسابقه نارضایتیها نسبت به توان مدیریتی خود شاهد سقوط آزاد سرمایه اجتماعیشان بودند و تلاش زیادی کردند با رفع مسؤولیت از خود و نسبت دادن تمام شرایط موجود به فشارهای ترامپ، از پاسخگویی در برابر افکار عمومی فرار کنند، رای آوردن بایدن و بازگشت قدرت به حزب دموکرات آمریکا را به مثابه آغاز فصلی جدید برای بهبود سطح معیشت عمومی توصیف میکردند. با این حال هر قدر اصلاحطلبان تلاش میکردند پیروزی احتمالی بایدن را تبدیل به اسم رمزی برای ترمیم چهره عمومی خود کنند اما از این نکته نیز غافل نبودند که ریاستجمهوری بایدن و «عدم بازگشت بدون پیششرط به برجام» توسط او میتواند تمام ادعاهای پیشین آنها در نسبت دادن سرنوشت برجام به شخص ترامپ را با چالش جدی مواجه کند. پیش از این «وطن امروز» در گزارشی با عنوان «2 سر باخت اصلاحطلبان» نوشته بود: «انتخاب ترامپ یا بایدن در هر شکلی میتواند به مثابه بحرانی جدی برای جریان غربگرا و حامی دولت به حساب آید. آنها از سویی همه تخممرغهای خود را در سبد بایدن گذاشتهاند و پیروزی ترامپ به عنوان نماد خروج از برجام باعث پایان مطلق اعتماد عمومی به گزینهها و ایدههای سیاسی این جریان میشود و از سوی دیگر با رای آوردن بایدن و عدم بازگشت بدون پیششرط او به برجام (مسألهای که حالا رسانههای اصلاحطلب نیز به آن اقرار میکنند) تمام ادعاهای این جریان در زمینه کارآمدی برجام بیاعتبار میشود. آنها که در تمام ۲ سال اخیر در مواجهه با فشار افکار عمومی در زمینه نتایج برجام، شکست برجام را به پیمانشکنی کاندیدای جمهوریخواه منتسب میکردند، در صورت عدم بازگشت کاندیدای دموکرات به برجام، ناگزیر باید اقرار به ناکارآمدی این توافق کنند؛ اقراری که البته ممکن است پیشنهاد محاکمه مسببان آن را نیز در فضای افکار عمومی به وجود آورد». * رپرتاژ داخلی غربگراها برای بایدن با تمام این اوصاف، بررسی بازتاب پیروزی احتمالی بایدن در رسانههای اصلاحطلب، مؤید ضریب حداکثری به این نتیجه و تلاش برای طراحی گامهای بعدی در ذیل آن است. برای نمونه روزنامه شرق در مطلبی با عنوان «روزنه دولت جدید آمریکا برای اقتصاد ایران» با طرح این ادعا که مسؤولان ایرانی همواره سعی کردهاند نتایج انتخابات آمریکا را بر سرنوشت عمومی ایرانیان بیارتباط بدانند و یادآوری پیروزی ریگان، بوش پسر و ترامپ به عنوان ۳ رئیسجمهور جمهوریخواه پس از انقلاب اسلامی، سخن از تاثیر حداکثری انتخابات آمریکا بر فضای داخلی ایران به میان آورد و نوشت: «نهتنها انتخابات ریاستجمهوری بزرگترین اقتصاد جهان باید به عنوان یک اتفاق مهم مورد توجه و ارزیابی سیاسیون قرار بگیرد؛ بلکه حتی باید به انتخابات آینده قدرتهای اقتصادی درجه چندم هم توجه لازم را داشته باشند. با چنین نگاهی، همسویی دولت و همه جریانهای سیاسی درگیر در دوران پس از برجام و تلاش برای استفاده از فرصت تجارت و تنشزدایی آن ایام، میتوانست مانع پیروزی ترامپ در سال 2016 و افزایش قیمت دلار تا مرز 30 هزار تومان شود!» روزنامه اعتماد، دیگر روزنامه اصلاحطلبی بود که در یادداشتی با عنوان «استفاده از فرصتها» با اشاره به این فرض که بایدن وعده بازگشت به برجام را داده است، پیشاپیش آن را به عنوان جرقهای برای انتخابات سال1400 توصیف کرد و نوشت: «پاداش این همراهی (مردم ایران) و مزد این صبوری به باور من استفاده از فرصت روی کار آمدن دموکراتها و فعال شدن دیپلماسی پیشبرنده ایران در منطقه و جهان است. دیپلماسیای که با تکیه بر منافع ملی، استقلال و حفظ تمامیت ارضی کشور در خدمت پیشرفت همهجانبه و بهبود و رشد اقتصاد و در نهایت رضایتمندی مردم باشد. اگر نگاه به دیپلماسی تحقق اهداف گفتهشده باشد و تاثیری عینی در زندگی مردم بگذارد چه بسا میتواند شکافهای موجود بین حاکمیت و مردم را نیز ترمیم کند؛ مشروط بر آنکه منافع ملی به پای منافع جناحی ذبح نشود و این همراهی در مجموعه ارکان حاکمیت در ایران نیز شکل بگیرد. در چنین صورتی شاید از هماکنون بتوان پیشبینی کرد که انتخابات ۱۴۰۰ ایران هم میتواند انتخابات پرشوری باشد». در این میان دیگر رسانههای اصلاحطلب خط مشابهی را در این زمینه پیگیری کردند. روزنامه آرمان ملی در مطلبی با عنوان «از انتخابات آمریکا تا انتخابات 1400 ایران» نوشت: «دونالد ترامپ، با وجودی که همیشه رو بازی میکند اما فردی بیسیاست و بیتدبیر است که تا آخرین نفس شمشیرش را برای ایران از رو بسته و با اعمال تحریمهای دقیقه نودی و فشار حداکثری، شرایط زندگی را برای مردم سخت کرده است. او همچنین هزینههای بسیاری برای آمریکا از جمله در تقویت نژادپرستی و جنگ داخلی در پورتلند، ماجرای دیوار مکزیک و برخورد با مهاجران داشته است. اما جو بایدن، آرامتر و محافظهکارانهتر برخورد میکند، لیکن نمیتواند خسارتهایی را که ترامپ به کشور زده به آسانی حل کند». * چرا ذوقزده؟ روحانی نیمه دوم حیات سیاسی خود را به عنوان بازیگری که در تمنای کسب کرسی ریاستجمهوری و تبدیل شدن به منتخبی از جانب مردم بود، با کلیدواژههایی همچون «مذاکره»، «تعامل خارجی» و در نهایت با الگویی مبتنی بر «توسعه برونزا» آغاز کرد. او برای اولینبار دیپلماسی را از وسیلهای برای نیل به اهداف، تبدیل به هدفی کرد که باقی ابزارهای حکمرانی را مبدل به وسایل تحقق آن میدانست، از همین رو نیز عجیب به نظر نمیآمد در این مسیر تا جایی پیش رود که پیش و پس تمام امور را مرتبط با عنصر روابط خارجی به عنوان تنها برگ برنده خود تعریف کند، هر چند در عمل چیزی عایدش نشد. انسداد ایدههای مدیریتی، پیش از هر چیز دولت را به موقعیتی شبیه تعطیلات غیررسمی برد. درست در فضایی که شاهرگ ایدههای اجرایی دولت زیر تیغ رفته بود و بیثباتی اقتصادی بالاترین حد نارضایتی عمومی را ایجاد کرده بود، روحانی و همراهانش به اوج انفعال و بیعملی در عرصه مدیریت اجرایی کشور رسیدند. رشد چندصد درصدی نرخ ارز که بیش از خروج ترامپ از برجام میوه خلق نقدینگی افسارگسیخته در دولت اول روحانی بود و سیاستهایی همچون تخصیص غیرشفاف ارز دولتی به گروهی از فعالان اقتصادی که به اذعان جراید حامی روحانی مولد یکی از بزرگترین فسادهای اقتصادی تاریخ ایران بود و اثرات انکارناپذیر این رفتارها بر موقعیت معیشتی مردم، سطح مطالبات عمومی از دولتمردان را به بالاترین حد ممکن رساند اما شاید تنها پاسخی که در این میان به جامعه داده شد توصیه به صبری منفعلانه با امید تغییر رئیسجمهور آمریکا بود اما حال که احتمال دارد یک رئیسجمهور دموکرات سکان را در آمریکا در دست بگیرد، روحانی برای تغییر وضع موجود اقتصادی و سیاسی چه ایدهای دارد؟ بازگشت به همان مسیری که منجر به پدید آمدن وضعیت فعلی شده است! روحانی و حامیانش خود را درون یک لوپ قرار دادهاند که ماندگاری در آن جز تعمیق بیشتر مشکلات مردم چیز دیگری به بار نمیآورد.