از فردای پیروزی بایدن

رضا نصری
تحلیلگر مسائل بین الملل
در امریکا یک «انتقال قدرت» صورت گرفته است و همراه با این انتقال قدرت نیز - مانند انتقال قدرت در هر کشور دیگری - لاجرم فرصت‌ها و ظرفیت‌هایی پدید آمده است. با علم به این واقعیت - و با علم به اینکه سیاست خارجه امریکا «جهت‌پذیر» و تا حدود زیادی «قابل هدایت» است - بسیاری از دولت‌های جهان و رژیم‌های منطقه با هزینه میلیاردها دلار در پایتخت ایالات متحده لابی‌ها و بنگاه‌هایی تأسیس کرده‌اند تا بتوانند در چنین بزنگاه‌هایی بر روند تصمیم‌سازی و سیاستگذاری در این کشور تأثیر بگذارند.
به همین خاطر هم از فردای پیروزی آقای بایدن، جریان‌های مختلف - از جمله جریان‌های ایران‌ستیز وابسته به رژیم‌های متخاصم منطقه‌ - بشدت لابی‌ها و بنگاه‌های نزدیک به خود را فعال خواهند کرد تا به رویکرد و سیاست دولت بایدن نسبت به ایران، نسبت به موضوع بازگشت به برجام و نسبت به مقوله لغو تحریم‌ها آن‌طور که می‌خواهند شکل و جهت ببخشند.


در این میان، یک جریان - از جنس سازمان FDD و UANI - تلاش خواهد کرد هزینه سیاسی و حیثیتی تعامل با ایران و بازگشت بایدن به برجام را از هم‌اکنون چنان برای او سنگین کند که رئیس‌جمهوری جدید امریکا از هرگونه تعامل با تهران به کل منصرف شود؛ جریان دیگری تلاش خواهد کرد او را متقاعد سازد تا از «دستاوردهای» سیاست «فشار حداکثری» دوران ترامپ به مثابه یک اهرم مذاکراتی علیه ایران استفاده کند و از این طریق امتیازهای سنگینی از ایران اخاذی کند؛ و سایر گرایش‌ها و جریان‌ها نیز - هر یک از ظن خود - فرمول‌ها و سیاست‌هایی را به دولت جدید امریکا پیشنهاد و ارائه خواهند کرد تا آن‌طور که صلاح می‌دانند مسیر تعامل با ایران را ریل‌گذاری کنند. در این راستا، از فردای پیروزی بایدن هریک از این جریان‌ها از نزدیک تمام موضع‌گیری‌ها، واکنش‌ها و اقدامات مقامات کشوری/لشکری و نهاد‌های ایران را زیر ذره‌بین قرار خواهند داد تا از هر حرکت ایران برای فضاسازی، مانع‌تراشی در روند تنش‌زدایی و پیشبرد برنامه‌های خود بهره‌برداری کنند.
در نتیجه، از فردای پیروزی بایدن بازیگران عرصه سیاست و مقامات تهران - از هر گروه و جناح - نیز باید نزد خود و نزد یکدیگر به چند پرسش پاسخ دهند:
۱) پرسش اول این است که آیا ایران اصولاً قصد دارد منفعلانه صرفاً «موضوع» صحنه‌آرایی، ریل‌گذاری، لابی‌گری‌ و سیاستگذاری‌های دیگران باشد یا اینکه می‌خواهد فعالانه در فرآیند تعامل با دولت جدید در واشنگتن خود «عاملیت» به خرج دهد و نقش اصلی را ایفا نماید؟ اگر قصد دارد صرفاً سوژه و «دریافت‌کننده» محصول رایزنی‌ها، ریل‌گذاری‌ها و تلاش‌های لابی‌های دیگران باشد و دامنه عملکردش صرفاً به اتخاذ مواضع «واکنشی» محدود گردد که تکلیف روشن است! در این صورت، اتخاذ مواضع تند، شعاری، جناحی، ناسازگار با نظر کارشناسی دستگاه دیپلماسی و بیگانه با فرآیندهای پیچیده سیاستگذاری در واشنگتن کفایت خواهد کرد! در این سناریو، جریان‌های ایران‌ستیز و لابی‌های حامی تحریم در واشنگتن در نهایت به نگرش، سیاست و چه بسا حتی - با اعمال نفوذ در مجلس سنا - به ترکیب تیم مسئول امور ایران در وزارت خارجه دولت بایدن شکل خواهند داد و ایران در سال‌های آینده ناگزیر در زمین آنها بازی خواهد کرد.
اما اگر ایران قصد دارد - با منزلت و شأنیت یک «قدرت بزرگ» - در ترسیم نقشه راه و جهت‌دهی به سیاست‌های دولت بایدن «عاملیت» داشته و نقش محوری و اصلی را ایفا کند، پرسش اینجاست که چه لحن و گفتمان و رویکردی را باید از ابتدا نسبت به روی کار آمدن دولت جدید اتخاد نماید؟ به‌عبارت دیگر، باید به این پرسش پاسخ دهد که کدام رویکرد، لحن، موضع و ابتکارعمل دیپلماتیکی از جانب تهران می‌تواند از یک سو دسیسه‌ها و برنامه‌های لابی‌های متخاصم را در واشنگتن خنثی و از سوی دیگر موقعیت مذاکراتی احتمالی ایران را تقویت نماید؟ چه ابتکاری به خرج دهیم که جریان‌های ایران‌ستیز در درون حاکمیت امریکا را منزوی و لابی‌های متخاصم را غافلگیر کند؟ به‌عنوان یک قدرت مؤثر و طرف طلبکار و حق‌به‌جانب در ماجرای برجام، چه نقشه راه و چه پیشنهادی روی میز قرار دهیم تا جامعه جهانی را همسو، توجه نیروهای معتدل را جلب و محصول میلیاردها دلار هزینه لابی‌های متخاصم را نقش بر آب کند؟ چگونه موانع روانی‌ای را که جریان ایران‌ستیز بر سر راه لغو تحریم‌ها و اجرای برجام قرار می‌دهد برچینیم و راه را برای جریان معتدل در درون دستگاه سیاست خارجه دولت بایدن هموار سازیم؟
۲) پرسش دومی که لازم است سیاستمداران، جناح‌ها و نهادهای کشور همزمان به آن پاسخ دهند این است که اصولاً موضوع «لغو تحریم‌ها» را به مثابه یک «پروژه ملی» می‌بینند که باید در هر شرایط در حل‌وفصل آن با دولت کنونی «شریک» و یار باشند یا اینکه لغو تحریم‌ها را یک «دستاورد جناحی» تلقی می‌کنند که باید به هر قیمتی شده صرفاً به‌نام خود به ثبت برسانند؟ اگر لغو تحریم‌ها را یک «دستاورد جناحی» می‌دانند که تکلیف روشن است! کافی است جریان منتقد دولت در مجلس و سایر نهادها از هم‌اکنون با تحریف تجربه برجام، تخطئه تیم مذاکره‌کننده، مانع‌تراشی، فضاسازی علیه دولت و وزیر خارجه و تحریک طرف مقابل آنقدر آب به آسیاب لابی‌ها و جریان‌های ایران‌ستیز و ضد برجام در واشنگتن بریزند تا لغو تحریم‌ها در دوران زمامداری روحانی عملاً منتفی شود؛ آنگاه احیاناً سال آینده، پس از کسب کرسی ریاست‌جمهوری و افزودن ده‌ها میلیارد دلار به زیان کشور، خود به تلاش برای لغو تحریم‌ها - که البته در آن زمان گره‌اش به مراتب از الان کورتر شده است - مبادرت ورزند! یعنی، عملاً منافع ملی را فدای منافع جناحی و سیاست خارجه را گروگان سیاست داخلی قرار دهند!  اما اگر تحریم‌ها را یک «جنایت» بزرگ و لغو آنها را حق مسلم ایران، حق مسلم مردم و یک «پروژه ملی» می‌دانند (که هست)، لازم است از هم‌اکنون به دولت روحانی و دستگاه دیپلماسی کمک کنند تا در اسرع وقت برای بازگرداندن دولت امریکا به اجرای برجام، عادی‌سازی روابط اقتصادی و تجاری کشور با جهان و احقاق حقوق اساسی مردم ایران با اقتدار و فراغ خاطر در صحنه بین‌المللی گام بردارد. به عبارت دیگر، اگر بنا بر این شد که لغو تحریم‌ها به مثابه یک «پروژه ملی» تعریف شود، شرط لازم این است که تمامی نهادها و سیاستگذاران کشور - در هم‌افزایی و هماهنگی با دولت و دستگاه دیپلماسی - در راستای این هدف مشترک نقش‌آفرینی و مشارکت نمایند. طبیعتاً مشارکت و هم‌افزایی آنها در این فرآیند، نه تنها به بهبود وضعیت مردم کمک خواهد کرد، نه تنها به رفع مؤثر موانع تجاری و مالی و اقتصادی سرعت خواهد بخشید، نه تنها سایه شوم و سنگین جنگ روانی علیه مردم و بازار و محیط کسب‌وکار را سبک خواهد کرد، نه تنها در فرآیند پایه‌گذاری یک اقتصاد مقاومتی و مصون از تحریم‌ مؤثر واقع خواهد بود، بلکه بهره سیاسی این مشارکت و همکاری با دولت و دستگاه سیاست خارجه نصیب خود آنها نیز خواهد شد! افکارعمومی هم قطعاً از چنین رویکرد «ملی» و مسئولانه‌ای در بزنگاه‌های لازم استقبال خواهد کرد.