روزنامه شرق
1399/08/22
فرياد من از فراق يار است
فرياد من از فراق يار است محمدتقی فاضلمیبدی حدود 30 سال با حجتالاسلام و المسلمین دكتر داود فیرحی، استاد با نام و نشان دانشگاه تهران، انس و الفت و معاشرت داشتم و از نزدیك سجایای ستودنی اخلاقی و تبحرات علمی و آموزشی او را میشناختم. او نخست دانشآموخته حوزه بود و تا مراحل علمی بالای حوزه (دروس خارج) فقه و اصول را طی كرده و همزمان در دانشگاه در رشته علوم سیاسی تا مقام استادی پیش رفته بود. آقای فیرحی علاوه بر تأمل و تفكر و تحقیق و تألیف و تولید نظریههای نوین كه در اندیشه سیاسی و اسلامی داشت، از اخلاق ستودنی و تواضع علمی و چهرهای آرام برخوردار بود. مسیر فكری و پروژه پژوهشی خود را در این سالهای اخیر پیرامون نواندیشی دینی و بازخوانی سنت و نقد فقه و مدرنیته و تلفیق ارزشهای اسلامی با دنیای مدرن تعریف كرده بود. در غالب جلسات كه شركت میكرد، سخنی نو و مستدل برای طرح نظریه خود داشت. ندیدم دانشجویی كه دانش و اخلاق دكتر فیرحی او را جذب نكرده باشد. هركس با آن مرد شریف دوستداشتنی و بسیار مؤدب و خوشمحضر مینشست، شیفته اخلاق او میشد. چند سال پیش یكی از دانشجویان دانشگاه تهران در مقطع دكترای اندیشه سیاسی را دیدم. نگاهی تند به روحانیت و سنت پیدا كرده بود، بعد از اینكه كمی با او همدل شدم و سخنانش را گوش دادم، گفت در دانشگاه در میان روحانیون تنها آقای دكتر فیرحی را قبول دارم، برای اینكه میشود با او به گفتوگو نشست و از او چیزی فراگرفت. شاید تأثیر و روش و منش او در دانشگاه در این روزگار بهگونهای بود كه دانشجویان را از دینگریزی باز میداشت. در زمینه اصلاحات در حوزه سنت و فرهنگ اسلامی در این سالهای اخیرگامهای مؤثری برداشته بود. طرح نواندیشی دینی بهطور جد در راستای كار خود داشت و گام نخست كار خود را جزمیتزدایی در حوزه اندیشه میدانست. در جایی چنین گفت: روشنفکری دینی، تحولآفرین در دانشهای حوزوی است. اگر هر دانشی با یک نقد جدی مواجه نباشد، بهتدریج فسیل و دچار تصلب میشود. دانشهای دینی و حوزوی عمدتا به زاویهگزینی میل دارند و اگر به حال خود رها شوند، مسجد تبدیل به خانقاه میشود و دین مسئولیتهای اجتماعی سیاسی خود را از دست میدهد. روشنفکری دینی، این تذکر را میدهد که وظیفه دین، توجه به امر اجتماعی به معنای عام آن است.او بر این نظر بود: هر حوزه تخصصی یک مشکل به نام خودشیفتگی و تقدسسازی دارد و هالهای را دور خود درست میکند که بین خواص آن دانش و جامعه فاصله میاندازد. روشنفکری دینی میکوشد این هاله را تکان دهد تا در حوزه دینی، چنین مسابقهای شکل نگیرد. دكتر فیرحی بر روشنفكری دینی نقدهای زیادی وارد میدانست و بر این باور بود که روشنفکری دینی از ابتدا، تحت تأثیر جریانهای چپ، دین را به یک ایدئولوژی تبدیل کرد. منطق دین بیشتر شبیه علم است تا ایدئولوژی؛ حال آنکه با مساویشدن دین با ایدئولوژی، بهدلیل تضاد ایدئولوژی و علم، این ایده شکل گرفت که دین با علم در تضاد است. نقد دیگری كه داشت این بود كه روشنفکری دینی دوگانهسازی فقه و اخلاق و دوگانهسازی حق و تکلیف است و میگفت: تضادی که روشنفکری دینی بین فقه و اخلاق ایجاد کرده، هر دو را از کار میاندازد؛ وقتی فقه را با شمشیر اخلاق میزنید، قسمت مولد فقه را که پایههایی برای قواعد مدنی است، شُل میکنید. با اخلاق نمیتوان هیچ جامعهای را اداره کرد، چون اخلاق ضمانت اجرائی ندارد. دریغا كه او زود از این خاكدان پر كشید و درخت دانش خود را با اینكه به بار نشانده بود، ترك کرد و ایكاش میماند و دانشجویان را بیشتر با دانش خود سیراب میكرد.
سایر اخبار این روزنامه