روزنامه ایران
1399/08/22
در حلقه یاران
ندا سیجانیخبرنگار
مروری برآثارموسیقی ایران چه درسه – چهاردهه گذشته وحتی قبل تراز آن بیانگر تولیدات هدفمندی است که برخی از آنها با همبستگی یک تیم یا گروه ساخته شده است. این گروهها آرمانهای مشترکی داشتند و براساس همان اهداف توانستند در حوزه موسیقی تأثیر بگذارند. درواقع این آرمانها برخاسته از انسجام و همبستگی اعضای هر یک از گروهها بوده است. اما متأسفانه در این یکی- دو دهه اخیر توجه به تشکیل یک گروه موسیقی سنتی پایدار و از همه مهمتر حفظ این گروهها کمتر شده است. شاید این امر دلایل مختلفی داشته باشد اما بیتردید همدلی، احترام، رقابت سالم، عشق و علاقه و... که رمز ماندگاری یک گروه هنری بوده و هست متأسفانه در نسلهای امروز کمتر دیده میشود. در گفتوگو با برخی از اهالی هنرکه هر یک در گروههای موفق و پایدار موسیقی همکاری داشتهاند این موضوع را به اشتراک گذاشتهایم که درادامه میخوانید.
نظم و انضباط
حسن ناهید استاد پیشکسوت ساز نی است و حدوداً سال 43 فعالیت خود را با گروه موسیقی پایور آغاز کرد و تا آخرین روزهایی که این گروه برپا و استاد فرامرز پایور سرپرست گروه در قید حیات بود، از آن دوستان هنرمند جدا نشد. به گفته این نوازنده پیشکسوت:«اعضای گروه پایور از ابتدای تشکیل آن تا پایان فعالیتش ثابت بودند و هیچ گاه تغییرنکردند، دوستان هنرمندی همچون آقایان رحمتالله بدیعی، حسن منوچهری، حسین فرهادپور، حسین تهرانی، هوشنگ ظریف و همسرشان خانم پروین صالح.»
حسن ناهید رمزماندگاری و پایداری این گروه را خود استاد پایورعنوان میکند و دراین باره افزود: «به اعتقاد من آن زمان تنها دو موزیسین بودند که دیسیپلینی خاص درفعالیتهای خود داشتند، استادان حسین دهلوی و فرامرز پایور که برای آنها زمان ، نظم و انضباط اهمیت بسیاری داشت. من به شخصه طی بیش از 30سال همکاری و حضور در گروه پایور یاد ندارم خودم و دیگر اعضای آن 20دقیقه تأخیر در آن سالها داشته باشیم. البته اعضای گروه هم با اخلاق استاد پایورآشنا بودند. هرگاه بر سرتمرین حاضر میشدیم دقت بسیاری داشت. یک مداد و پاککن مقابل نتهای ما میگذاشت و قسمتهای مهمی که نیازبه توجه بیشتر نوازنده بود تأکید میکرد تصویر عینک را به دور آن بکشیم و همین حساسیت وعشق وعلاقه موجب شده بود اعضای آن هیچ گاه تغییرنکنند و بازهم تأکید میکنم هیچ کس نظیرپایور و دهلوی نخواهد بود.»
به گفته این هنرمند شناخته شده: جوانهای امروز حال و هوای دیگری دارند و کارهایشان چندان مورد پسند من نیست مگر تعدادی انگشتشمار که محضر استادان قدیم را درک کردهاند البته با وجود تغییر زمانه خیلی ناامید نیستم انشاءالله شاهد اتفاقهای خوبی درعرصه موسیقی ایران باشیم.» ناهید دریک برهه زمانی درگروه عارف با پرویز مشکاتیان همکاری داشت و آخرین کنسرتش با زنده یاد مشکاتیان در سالن وزارت کشور بود. او دراین باره گفت: «اعضای این گروه تقریباً ثابت نبود و بعد فوت آقای مشکاتیان این گروه از هم پاشیده شد. به عقیده من، یک گروه موسیقی خوب ابتدا نیاز به یک سرپرست خوب دارد تا بدرستی مدیریت شود مانند آقایان لطفی، مشکاتیان و پایور که هرگز مانندی ندارند.»
حسادت و رقابت ناسالم
پشنگ کامکار نوازنده برجسته سازسنتور و از اعضای گروه موسیقی کامکارها است. این هنرمند یکی از بنیانگذاران گروه شیدا است و اولین تکنوازی خود را با این گروه بههمراه محمدرضا شجریان و محمدرضا لطفی با نام «به یاد عارف» ارائه کرد و بعد از تعطیلی این گروه سرپرستی گروه را بهعهده گرفت و ۲ آلبوم با خوانندگی صدیق تعریف به اسم فراق و گلگشت روانه بازار کرد. این هنرمند مدتی هم با گروه دستان همکاری داشت تا اینکه گروه کامکارها بهطور رسمی شکل گرفت. پشنگ کامکار انسجام یک گروه را رقابت سالم به دور از حسادت عنوان میکند. او دراین باره گفت: هر کدام از اعضای خانواده کامکارها به یکدیگر عشق میورزند و نگاه حسادت و رقابت ناسالم وجود ندارد بلکه از هنرتکنوازی یکدیگر لذت میبریم اما در برخی از گروههای موسیقی اعضای گروه یکدیگر را قبول ندارند و حسادت و مشکلات مادی موجب نابودی این گروهها خواهد بود.
رفاقت، اقتدار و حقانیت
بیژن کامکار خواننده و نوازنده نام آشنای موسیقی ایران سالها در گروههای موسیقی چون عارف، شیدا و تنبور شمس و البته گروه خانوادگی خود «کامکارها» فعالیت داشته ؛او پایداری گروههای موسیقی قدر و قدیمی ایران را در رفاقت وارتباط صمیمانه عنوان کرد و درادامه افزود:«عزیزانی که درگروههای عارف و شیدا فعالیت داشتند با هم رفیق بودند وحتی ارتباط خانوادگی وجود داشت ودر سفرها کنارهم بودیم ویک همدلی وهمرازی عمیقی دربین ما بود.درواقع ابتدا این رفاقتها بهوجودآمد وبعد آن، این دورهمیها وگروههای مختلف شکل گرفت. به تعبیراستاد شجریان ابتدا ساز دلمان را کوک کردیم و بعد ساز دستمان کوک شد. البته هر کدام از اعضای گروه قطعاً دلایل متفاوتی درایجاد این همدلی واتحاد دارند.»
اودرادامه با بیان خاطراتی ازهمکاری اعضای گروه درتولید یک اثرموسیقایی گفت: «اوایل انقلاب بود وآرشیو رادیو خالی ازموسیقی، چرا که تولیدات 60 سال موسیقی ایران به جرم موسیقیهای دوران پهلوی همگی مهروموم شده بودند و رادیو اثری برای پخش وانتشارنداشت و درآن مقطع زمانی با همراهی گروههایی چون عارف و شیدا و همچنین دوستانی که درمرکزحفظ و اشاعه موسیقی بودند تصمیم گرفتیم موسیقی تولید کنیم و میدانستیم اگراین کارها را انجام ندهیم خودمان از بین میرویم. درواقع هدف ما ابتدا نجات موسیقی بود و ارائه موسیقی قابل قبول با معیارهای جمهوری اسلامی ایران؛ این مهم چیزی نبود جز موسیقی اصیل ایران و شروع به کار کردیم. نکته دیگراینکه هرگروه برای نشان دادن اقتدارخود و بهتر اداره شدن، نیاز به یک سرپرست و مدیر داشت تا خوراک موسیقایی گروه را تأمین کند و علاوه برآن مشکلات و اختلافات را سروسامان بدهد و این نگاه مدیریتی و متعهد بودن تا زمانی که گروههای عارف و شیدا برپا بود وجود داشت. البته ابتدا لازم بود حقانیت این گروهها به مردم اثبات شود تا درمقابل، مردم حمایتهای خود را داشته باشند و قطعاً اگراین حمایتها نبود این گروهها هم از بین میرفتند. اما از دیگرعوامل ماندگاری گروههای هنری و بویژه موسیقی پشتوانه مالی است چرا که اکثریت هنرمندان، حرفهای به غیر از موسیقی نداشتند. البته در سه - چهار دهه قبل استاد همایون خرم عزیز علاوه بر ارائه کارهای موسیقی فاخر و ارزشمند، در زمینه رشته تحصیلی خود مهندسی برق فعالیت میکرد یا استاد نورعلی خان برومند در کنار حرفه موسیقی، جواهرسازی میکرد اما ما موسیقی را شغل و منبع درآمد خود قرار دادیم در نتیجه باید این حق و حقوق به ما میرسید اما متأسفانه با عدم حمایت و بیتوجهی مسئولان روبهرو شدیم و بیشک یکی از دلایلی که گروههای مهم موسیقی ازهم پاشیده شد بخشی ازآن مسائل مالی بود. سؤال این است چرا باید شرایط بهگونهای باشد که من از پرویز مشکاتیان یا از برادر بزرگم هوشنگ یا از استاد شجریان حقوق بگیرم! چرا نباید ارگانهای دولتی نسبت به تأمین معاش هنرمندان تدبیر و برنامهریزی داشته باشند! دردنیای سرمایهداری برای هر چیزی سرمایهگذاری میشود اما برای هنر و بویژه موسیقی سرمایهگذاری صورت نمیگیرد. به گفته این نوازنده برجسته موسیقی؛ «یکی ازدلایل جاودانگی گروههای موسیقی همچون عارف و شیدا این بود که هیچ گاه نگاه مادی وجود نداشت و تنها فکرمان این بود که موسیقی درحال نابودی است و باید به تولید موسیقی بپردازیم تا آنجا که با همراهی اعضای گروه نوارکاست هایمان را برسرچهارراهها یا در خیابانهای شهر میفروختیم. اما در دورههای بعد شرایط به گونهای دیگر تغییر کرد و سازمانهایی چون رادیو، تلویزیون و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
برسر کار آمدند و شرایط مالی کمی بهتر شد.» بیژن کامکار براین نظر است: «اگر گروه موسیقی کنار گذاشته شد لزوماً بهدلایلی که اشاره شد نخواهد بود چرا که برخی گروهها تنها برای یک اجرا دورهم جمع میشوند و خواننده یا آهنگساز سرمایهگذار این گروهها هستند. بهطورمثال با گروهی که آقای جلال ذوالفنون تشکیل داد تنها دو کار اجرا شد «اندک اندک جمع مستان میرسند» و «آتشی در نیستان» با صدای شهرام ناظری. او درباره منسجم نبودن گروههای موسیقی دریکی- دو دهه اخیر گفت: «دراین سالها گروههای موسیقی بسیاری شکل گرفت حتی خود من دراین 4-3 سال اخیر با گروههای مختلفی همکاری داشتم اما پایدار و محکم بودن این گروه نیازمند پشتوانه مالی است. اما واقعیت این است که عدم حمایت و تکنولوژی هیچ گاه نتوانست پشت ما را بر زمین بزند و مانع کارما نشد. البته شرایط اقتصادی امروز بهگونهای شده است که نمیتوان به تولیدات موسیقی چندان امیدوار بود اولاً که خود من اگربخواهم مجانی برای مردم آلبوم تولید کنم دستکم باید 60- 50 میلیون تومان هزینه کنم تا این قطعات به سیدی تبدیل شود و به دست مردم برسد و متأسفانه بهخاطر عدم قانون کپی رایت کسی جرأت تولید آلبوم ندارد و موسیقی در حال انقراض است و تنها باید به کنسرتهای موسیقی دلخوش کرد که آن هم مشکلات خود را دارد. امروزه موسیقیهای مصرفی چنان حمایت میشوند و قدرت گرفتهاند که موسیقیهایی همچون مقامی، سنتی، فولکلور راخفه کرده است درصورتی که ای کاش میدانستیم همه نوع موسیقی را باید گوش کرد و همانقدر که جوانها از پاپ حمایت میکنند و همیشه سالنهایشان پر است، مخاطبان موسیقی سنتی هم این حمایتها را از ما داشته باشند.»
همدلی و همبستگی
نجمه تجدد از خوانندگان موسیقی ایرانی یکی ازدلایل مهم منسجم و پایداربودن گروههای موسیقی را همدلی عنوان کرد. خانم تجدد سالها تجربه همکاری موفق با گروههای موسیقی چون کامکارها و گروه تنبور شمس را داشته و در کنار انتشار آلبومهای موسیقی، کنسرتهای بسیاری را در داخل و یا خارج از ایران با این گروهها همراهی کرده است. او دراین باره بیان کرد: «حضورم در چاووش به روزهای پایانی این گروه برمی گردد، شاید 20 روز از رفتنم به این گروه نگذشته بود که تعطیل شد. به یاد دارم زمانی که با بیژن کامکار آشنا شدم و این آشنایی به ازدواج انجامید در رابطه با گروههایی چون عارف و شیدا صحبتهای بسیاری داشتیم، گروههایی که مانند یک خانواده درکنار هم پا گرفتند و حاصل آن آثار درخشانی بود که همچنان در تاریخ موسیقی ایران به یادگارثبت شده است. تمامی آثاری که دراین گروهها ساخته شده برخاسته از حس و عشقی بود که به موسیقی داشتند و این احساس همان وجه اشتراکی بود که در کار آهنگسازانی چون محمدرضا لطفی، پرویز مشکاتیان یا پشنگ کامکار محسوس بود و همبستگی رمز همدل بودن آنها شده بود و این مسأله بسیار مهمی است چراکه کم توجهی به این موضوع موجب ازبین رفتن گروهها خواهد شد.» به گفته این خواننده: «متأسفانه پیش از انقلاب تولیدات موسیقایی رادیو چندان با محتوا نبود و به جز برنامه گلها کمتر موسیقی خوب شنیده میشد تا آنکه ژانر موسیقی رادیو و نوار کاستها تغییر کرد. بهعنوان مثال در همان دوران وقتی برای اولین بار صدای خانم پریسا را شنیدم برایم بسیار لذتبخش بود یا صدای بینظیر استاد محمدرضا شجریان. در واقع ارائه این نوع کارها برای ما که جوانتر بودیم اتفاقی تازه و شوق انگیز بود و با موسیقی اصیل و فاخر ایرانی بیشتر آشنا شدیم تا آنکه بعد از انقلاب مدتی تولیدات موسیقی محدود یا متوقف شد.»
نجمه تجدد سال 1375 به دعوت کیخسرو پورناظری به گروه تنبور شمس میپیوندد، البته پیش از آن نزدیک به 6 سال با گروه خانوادگی خود «کامکارها» همکاری داشت اما سفرهای متعدد با گروه شمس موجب شد این ارتباط آرام آرام قطع شود. او در این باره بیان کرد: «در گروه شمس مانند دیگر گروههای موسیقی که میشناختم همبستگی و همدلی بسیاری وجود داشت و کیخسرو پورناظری برای اجرای یک کنسرت یا تولید یک کار خوب ساعتها با اعضای گروه به گفتوگو می نشست و درواقع روزها و ساعتها درکنارهم زندگی میکردیم و این رفاقتهای سالم و صمیمی منجر به پایداری گروههای موسیقی شد. اولین اجرایم با گروه شمس قطعه «مستان سلامت میکنند» بود که به یاد دارم با وجود شرایط سخت موسیقی بعد از انقلاب با نگرانی بسیاری این کار را اجرا کردم و خوشبختانه خیلی خوب برگزار شد و آخرین همکاریم سال2009 در امریکا بود که در همان کنسرت بهدلیل بیماری آقای کامکاربه ایران برگشتم.» او درباره پایدار نبودن گروههای موسیقی که در این یکی، دو دهه اخیرشکل گرفته است ،گفت: «حدود 99 در صد گروههایی که تشکیل میشوند از افراد تحصیلکرده در حوزه موسیقی هستند و از کودکی روی ساز و موسیقی خود کار کردهاند اما شرایط امروز، کار را کمی سختتر کرده و بودن یا نبودن موسیقی همچنان سؤال است. من دلم میسوزد برای جوانانی که با زحمت کار میکنند اما هیچ حمایتی نمیشوند. نکته دیگر اینکه نگاه مادی درهنر بویژه موسیقی رخنه کرده است.امروزه اگر خوانندهای بخواهد اثری بخواند کمتر پیش میآید از سوی آهنگساز پیشنهاد شود بلکه یا باید اسپانسر داشته باشد یا در یک استودیو به هزینه خود ضبط کند.»
عشق و علاقه
حمید متبسم درگروههای موسیقی چون چاووش، عارف و دستان همکاری داشته و گروه مضراب (از هنرجویان) و پردیس (ارکستر بینالملل) را هم تأسیس کرده است. این نوازنده تار و سه تار سال 1360 به گروه چاووش میرود و همزمان درگروه عارف و مجموعه کانون چاووش فعالیت داشت. او در این باره گفت: «چاووش را نمیتوان یک گروه موسیقی نامید بلکه یک کانون موسیقی متشکل از دو گروه اصلی عارف و شیدا است.» متبسم از بنیانگذاران گروه موسیقی دستان است و سالها بعد که فعالیت گروه عارف کمتر شد و همچنین برای پیشبرد ایدههای خود به این گروه پیوست و این گروه 27 سال فعال بود و کنسرتها و برنامههای بسیاری روی صحنه برد و حدوداً دو سالی است که فعالیتهای آن متوقف شده است. متبسم در ادامه افزود: «به اعتقاد من علت پایدار بودن گروههای موسیقی سنتی همچون عارف، شیدا و... ابتدا عشق و علاقه اعضای آن به موسیقی بود که همچون ریسمانی محکم این موسیقی را حفظ کرده بودند و دیگر هدفمند بودن این گروهها است. در واقع شور و عشق به موسیقی ایرانی موجب شده بود مادیات و جنبههای اقتصادی در ابتدای کار چندان مورد توجه قرار نگیرد و در اولویتهای بعدی قرار داشت اما غالباً اگر کارهای آن به شکست منجر میشد جنبههای هنری آن کمتر مورد توجه بود و جنبههای اقتصادی آن بیشتر مطرح بود.»
حمایت مالی و دولتی
حسین بهروزی نیا از آهنگسازان موسیقی ایران نوازندگان ساز بربط است او از 17سالگی فعالیت موسیقایی خود را بهصورت حرفهای آغاز کرد و تا به امروز با همراهی گروههای مختلف موسیقی ایران، نزدیک به 2000 اجرا داشته است. این آهنگساز دراین باره بیان کرد: سال 58 اولین گروه موسیقیام را تأسیس کردم، گروهی بهنام «خالقی» و این انتخاب برخاسته از نام روحالله خالقی موسیقیدان وآهنگساز بنام و بزرگ ایران و مؤسس هنرستان موسیقی ملی ایران است. اعضای این گروه از دوستانی بودند که زمانی در هنرستان موسیقی در کنار هم تحصیل میکردیم، بنابراین وقتی به مرکزحفظ و اشاعه موسیقی ایران آمدم، این دوستان را به گروه دعوت کردم و به مدت 4 سال آثاربسیاری را ضبط و اجراکردیم. دردیگر گروههای موسیقی چون فارابی، درویش و مولانا نیز بهعنوان نوازنده حضور داشتم و این گروه ها هم در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران فعالیت داشتند. سرپرستی گروه فارابی برعهده آقای محمد علی کیانینژاد بود.علاوه برآن با گروههایی همچون «آوا» و «عارف» هم همکاری داشتم. گروه دیگری که فعالیت میکردم «دستان» نام داشت. اعضای این گروه که همه ازهنرمندان شناخته شده و متعهد به موسیقی هستند تأکید داشتند باید روی پای خود بایستند و کار کنند و بدون حمایتهای دولتی و با هزینه خود این اعضا، کنسرتهای بسیاری در شهرها و کشورهای مختلف دنیا برگزار شد. البته که حمایتهای دولتی و اسپانسر ضرورت هر هنرمند و دلگرمی آنها است اما متأسفانه به این موضوع کمتر توجه میشود. آخرین گروهی که راهاندازی کردم «بربطیان» نام داشت که فعالیت آن سال 97 و زمانی که به ایران بازگشتم آغاز شد.
دانش، آگاهی و تجربه
علیرضا فریدونپور از خوانندگان موسیقی سنتی ایرانی است که از سال ۱۳۷۰ با همکاری گروههای مختلف آلبومها و کنسرتهای فراوانی را اجرا کرده است. او سال 77 توسط یکی از دوستانش به استاد لطفی معرفی شد. فریدونپور میگوید: «درآن روز آشنایی قطعاتی برای استاد خواندم و محمدرضا لطفی با سه تارنوازی خود، من را همراهی کردند و بعد از آن از من خواست بر سر تمرینهای گروه همنوازان شیدا حاضر شوم و درواقع اولین تمرینها همان سال شروع شد.» فریدون پورعلت منسجم بودن گروه موسیقی چون «شیدا» را نظم و انضباط آن عنوان کرد و گفت: «استاد لطفی شخصیت کاریزماتیک داشت و وظایف تک تک افراد گروه را مشخص میکرد و برنامههای مدونی داشت .در واقع اعتقاد استاد این بود که همه ما در مقابل هنر مسئولیت و وظیفه داریم.البته این نظم و همبستگی در برهههای مختلف تاریخ موسیقی ما وجود داشت. مانند دورهمی استادان بزرگی همچون مرتضی خان محجوبی، رهی معیری و بنان یا ادیب خوانساری یا جلیل شهناز، حسن کسایی و تاج اصفهانی و همچنین بیژن ترقی و پرویز یاحقی که موجب خلق آثاربسیار ارزنده و ماندگار در موسیقی شد. من بر این نظرم حضور افراد تحصیلکرده و آگاه و همچنین مدیر و با تجربه و از همه مهم تر همدل بودن از ویژگیهای مهم حفظ و تشکیل یک گروه موسیقی است. اما امروزه شرایط کمی سختتر شده و سرگرمیهای امروزی موسیقی را تحت الشعاع قرار داده است و علاوه برآن حمایت مالی صورت نمیگیرد.»
احترام و انضباط
مازیار شاهی نوازنده تار و از آهنگسازان جوان موسیقی ایران است. این هنرمند، جوانترین نوازنده دوگروه عارف و شیدا بود و ازسال ۸۵ تا ۹۰ هم درگروه همنوازان شیدا به سرپرستی محمد رضا لطفی همکاری داشت و براین نظر است نام و فعالیت گروههای عارف و شیدا سالیان سال ماندگار و فراموش نشدنی است. شاهی درباره دلیل انسجام گروههای موفق موسیقی گفت: به عقیده من مهمترین دلیل انسجام یک گروه، اعضا و سرپرست آن است مانند گروه موسیقی پایور که اعضای آن هیچ گاه تغییر نکردند و از قبل از انقلاب تا آخرین روز فعالیت این گروه ثابت بودند اما اعضای گروههایی همچون عارف و شیدا همیشه در حال تغییر و حضور یک نوازنده جدید بود حتی در گروه همنوازان شیدا هم این تغییرات دیده میشد اما خود گروه متعهد و منسجم بود چون استاد محمد رضا لطفی هنرمندی با ثبات بود. به یاد دارم یک بار استاد هوشنگ ابتهاج بر سر تمرین گروه شیدا آمده بود و از خاطرات گروه پایور تعریف میکرد. هوشنگ ابتهاج میگفت: «یک روز برسر تمرین گروه پایور رفته بودم و اعضای گروه در حال اجرای قطعهای بودند ناگهان فرامرز پایور رو به من گفت هوشنگ ابتهاج میتونم خواهش کنم چند لحظهای بیرون تشریف داشته باشید! من با تعجب از محل تمرین خارج شدم اما بهخاطر کنجکاویام خیلی دور نشدم و شنیدم فرامرز پایور به اعضای گروه میگفت آقای شهناز باید این فراز را این گونه مینواختید و آقای بهاری شما این نت را فراموش کردهاید و چند نکته دیگر. بعد ازچند دقیقه کوتاه آقای پایور بهدنبال من آمد و به محل تمرین رفتم و آن زمان بود که متوجه شدم رازماندگاری این گروه چیست! این تعداد هنرمندان تراز اول و برجسته موسیقی کشور با نهایت احترام با یکدیگر صحبت میکردند وآقای پایور در حضور دیگران کوچکترین نکات و نقطه ضعفی را بیان نمیکرد تا مگر خدایی نکرده دل نوازندهای بشکند»، مازیار شاهی زمانی که به گروه عارف پیوست این گروه بعد از 13 سال با همان ترکیب اولیه و ثابت خود در کنسرتی بهنام «لحظه دیدار» به خوانندگی شهرام ناظری روی صحنه رفت؛ البته به غیر از نوازندگانی همچون بیژن، اردشیرو ارژنگ کامکار، جمشید عندلیبی و... و یک تعداد نوازنده جوان تر همچون این هنرمند همکاری داشتند اما این کنسرت هیچ گاه به اجرای دوم نرسید و ازهم پاشیده شد. او در ادامه افزود: «سال 85 به دعوت آقای لطفی به گروه همنوازان شیدا پیوستم. تمامی اعضای این گروه از شاگردان آقای لطفی بودند مانند گروه قدیمی اش که با شاگردان خود فعالیت داشت. در واقع تفاوت گروه عارف و شیدا درهمین است. در گروه عارف که پرویز مشکاتیان سرپرست آن بودند بیشتر همدوره ایها و همکارانشان حضور داشتند.» او در ادامه گفت: «محمدرضا لطفی انگیزه بسیار عجیبی داشت و همیشه میگفت اگر بارها و بارها اعضای گروه بروند و تغییر کنند بازهم گروه را میسازم و تا آخرین لحظات عمرگرانمایه خود فعالیتهای گروهی را هیچ گاه کنار نگذاشت و هدف خود را فراموش نکرد.»
سایر اخبار این روزنامه
# من - ماسک - میزنم
دست نوشته رهبر معظم انقلاب در تقدیر از شهید طهرانی مقدم
100 شرکت جدید در آستانه عرضه در بورس
برای رفع تحریم ها هیچکس حق فرصت سوزی ندارد
چرا از کرونا نمیترسیم؟
تداوم رکوردشکنیهای کرونا با 462 قربانی و 11780 مبتلا
اروپا خواستار برگشت «بایدن» به برجام
راه دشوار <بایدن> در بازسازی جهان
چه بخریم و کجا سرمایهگذاری کنیم
حفظ امید اجتماعی با اعتماد سازی و کاهش احساس محرومیت ها
سرما نخوردهای کرونا داری
کام تلخ شیرینیفروشیهای یزد
مغناطیس کلمات
در حلقه یاران
در سوگ اندیشمند نوگرا
بر این راه مرگ چیرگی ندارد
بهای آب و منابع طبیعی در خدمت اقتصاد ملی
سلام ایران