نشان‌ها و جوایزی برای فشل‌کردن هنر استراتژیک

سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: پررنگ بودن نقش تولیدات هنری در هموار کردن مسیر تئوریزه اهداف، اقدامات و تدابیر انقلاب بعد از پیروزی در سال ۵۷ بین آحاد مردم جامعه و نیز حفظ همین مسیر تا روزگار پایان یافتن جنگ تحمیلی باعث شد که فشل و سترون کردن آن به عنوان یکی از مهم‌ترین اهداف دشمنان انقلاب اسلامی تعریف شود؛ هدفی که با محوریت دو استراتژی عمده و تاکتیک‌های متنوعی در دستور کار قرار گرفت تا ضمن ایجاد انحراف در مسیر تولیدات هدفمند، آن را به ابزاری علیه منافع کشور تبدیل کنند. در سوی دیگر میدان، حضور مدیران غیرفرهنگی با نگاه سیاست‌زده و نیز هنرمندانی که دچار جشنواره‌زدگی شده‌اند، سرعت فشل شدن آثار هنری را بیشتر کرد. اگر چه برخی فعالان فرهنگی و هنری در دام دشمن گرفتار شدند، اما خیل عظیم هنرمندانی در کشورمان هستند که نام و نان‌شان را وامدار و آلوده به جوایز و نشان‌های خارجی نکرده و نمی‌کنند.
استفاده از هنر برای تبیین و تئوریزه کردن اهداف مطلوب جریانات و گروه‌های مختلف به منظور همراه‌سازی طیف وسیعی از مردم به عنوان یکی از ابزار‌های کاربردی همیشه در مرکز توجهات قرار داشته است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سینما و موسیقی در کنار هنر‌های نمایشی و تجسمی به منظور تبیین اهداف و اصلاح دیدگاه‌های غلط به جا مانده از حکومت و سلطنت در رابطه با چگونگی کیفیت رابطه حکومت با مردم و مردم با حکومت و حقوق هر کدام بر دیگری کمک‌های غیرقابل انکاری کردند. همین عوالم هنری متنوع با بروز جنگ تحمیلی و گسیل شدن جوانان به منظور دفاع از دین و مُلک نقش بسیار مهم و غیرقابل انکاری در تقویت روحیه جهاد و مقاومت در بین آحاد مردم و حتی مسئولان داشتند.
از «بازمانده» تا «هزارپا»
پس از پایان یافتن دفاع مقدس و بر سر کار آمدن جریانات سیاسی از کارگزاران سازندگی که مدعی تکنوکراسی بودند تا اصلاح‌طلبانی که با راه انداختن جار و جنجال‌های کاغذی سعی در تغییر سلایق و ذائقه مردم و انحراف اذهان جامعه از مسیر مطالبات عقلایی و قانونی به سمت حواشی و گاه نیاز‌های غریزی داشتند، جهت سوءاستفاده ابزاری از این عوالم هنری اقدامات زیادی را انجام دادند. تحرکات و تولیدات متنوع سینمایی و موسیقایی در آن بازه زمانی به شکل برجسته‌ای در میان دیگر عرصه‌های هنری خودنمایی می‌کردند و تأثیرات زیادی در این زمینه متوجه مردم و جامعه می‌شد و دشمن هم در حال رصد این فضا بود.   بررسی‌های میدانی و علمی همگی مؤیِد این مسئله بود که دشمنان و مخالفان انقلاب برای ایجاد انحراف و به نوعی اخته و بی‌خاصیت کردن هنرمندان به عنوان صاحبان و خالقان آثار هنری و به تبع آن تغییر مسیر در تولیدات عوالم متنوع هنری به سمت انتفاع خود، برنامه‌ریزی‌های چندلایه‌ای را انجام دادند. سینمایی که در آن آثار قهرمان‌محوری مانند فیلم «عقاب‌ها»، «کانی مانگا»، «اردوگاه جهنمی» یا آثار مهمی مثل «بازمانده» که منبعث از استراتژی و راهبرد بلندمدت انقلاب اسلامی در تقابل با رژیم صهیونیستی و امریکا تولید می‌کرد، باید به آرامی و در قالب یک برنامه مدون و طولانی‌مدت با میدانداری مدیران مرعوب غرب و تحت القائات شبه‌روشنفکری حاضر در بدنه دولت‌ها سترون و اخته می‌شد. یکی از مهم‌ترین راهبرد‌های طراحی شده برای هنر و هنرمندان کشور اولاً نمک‌گیر کردن آن‌ها به واسطه اهدای جوایز و نشان‌های پرطمطراق و اغواکننده‌ای از جمله نشان شوالیه و امثالهم و ثانیاً تسری نگاه و سبک زندگی غربی در بین هنرمندان و احترام و عمل کردن به شئونات و ساحت تقدس‌یافته شبه‌روشنفکری است. برای این دو مؤلفه اصلی به عنوان راهبرد‌های اصلی مورد نظر دشمنان، کاربست‌های بسیار متنوعی طراحی و تعریف شد که از زندگی در کشور‌های غربی تا رفتن به مسافرت‌های خارجی و خوشگذرانی در برخی نقاط دنیا را در بر می‌گرفت.


سینمای ایران باید به دلیل آثار، اثرگذاری و البته سینماگران خلاقی که به صورت بالقوه و بالفعل در آن فعالیت می‌کردند از مسیر تولید آثاری مثل «بازمانده» که در حکم آفند و پدافند محسوب می‌شدند به سمت ابتذال و تولید آثار سخیف و نازلی مثل «پوپک و مش ماشالا»، «هزارپا»، «لازانیا» و «آینه بغل» سوق داده شود. در این استراتژی آثاری مثل «فروشنده» که مسلمانی و حتی غیرت انسانی را لجن‌مال می‌کنند، جایزه‌باران می‌شوند تا الگو و مسیر محتوای مورد پسند و جایزه‌بگیر در جشنواره غربی برای فیلمساز و هنرمند ایرانی به خوبی تبیین و روشن شود، البته واقعیت این است آنچه امروز شاهد آن هستیم فقط به جهت برنامه‌ریزی دشمن نیست بلکه مدیریت سیاست‌زده و غیرعقلایی جریانات سیاسی در عرصه فرهنگ و هنر است که منتج به شکل‌گیری چنین نگاه‌های غیرمتعهدانه‌ای در بین برخی هنرمندان شبه‌روشنفکر شده است.
نمک‌گیر کردن هنرمندان
اهدای نشان‌های حلبی با فضا‌سازی و پروپاگاندای رسانه‌های تحت فرمان تصمیم‌گیران اصلی و پنهان این نبرد به هنرمندان، راهبرد دیگری است که ضمن نمک‌گیر کردن سعی می‌کند در بزنگاه‌های خاص این افراد نشاندار را با خود همراه سازد. در واقع هنرمندانی که به بهانه‌های مختلف از سفارتخانه‌ها یا کشور‌های غربی نشان و مدالی دریافت کرده‌اند، هیچ وقت اقدام خاصی نمی‌کنند و حتی حرفی نمی‌زنند که برخلاف منافع آن کشور‌ها باشد و در بهترین حالت این افراد با عدم واکنش و سکوت از آن مسئله عبور می‌کنند.
این افراد با دریافت نشان‌ها و جوایز غربی به نوعی جزو سربازان پروپاگاندای کشور‌های غربی به حساب می‌آیند و هر جایی که لازم باشد در مسیر اهداف و منافع آن کشور‌ها حرف می‌زنند و اقدام می‌کنند، مثلاً در مواجهه با ترور و شهادت سردار سلیمانی اغلب این جایزه‌بگیر‌ها و نشاندار‌ها حتی از واکنش در سطح گذاشتن یک پست در فضای مجازی هم اعراض می‌کنند، اما به محض اعلام خبر حادثه هواپیمای اوکراینی نه تنها در فضای مجازی بلکه حتی با حضور میدانی و گرفتن عکس و فیلم از خودشان به نقش‌آفرینی می‌پردازند یا مثلاً در دفاع از یک قاتل که شخصی را مقابل چشمان خانواده‌اش سلاخی کرده است با تشبث به موضوعات خنده‌دار با داغ کردن هشتگ‌هایی در مخالفت با مجازات قاتل و غیرانسانی خواندن اعدام به میدان می‌آیند، اما در قضیه دیگری که یک قتل خانوادگی رخ داده است نه تنها خودشان را در مسند قضاوت می‌نشانند بلکه حکم اعدام هم صادر می‌کنند، چرا؟ چون به دلیل نمک‌گیر شدن باید به صاحب سفره و لقمه! ادای دِین کنند.
هنرمندان وفادار به مردم
اگر چه این افراد در راستای عوض کردن جای جلاد و شهید همواره به منافع دشمنان کشور توجه دارند، اما این همه واقعیت هنرمندان ما نیست، چه اینکه هستند چهره‌های بسیار مشهور و کاربلدی که نه تنها زیر بار نشان‌های خاص نمی‌روند بلکه کشورشان و خدمت به مردم‌شان را با هیچ عنوان و اطلاقی عوض نمی‌کنند. ایجاد و داشتن حساسیت‌هایی از این دست در بین هنرمندان باعث می‌شود تا در دام‌های هنرمندانه دشمن قرار نگیرند و در بزنگاه‌های خاص به پیاده‌نظام و سرباز پروپاگاندای آن‌ها تبدیل نشوند و آیندگان از آن‌ها با نام نیک یاد کنند.