رنج اقتصاد از بی ثباتی
فرشاد دهقانی
دکترای اقتصاد بازرگانی
شکست ترامپ و پیروزی بایدن باعث سقوط قیمت دلار از ۳۰ هزار تومان به ۲۲ هزار تومان شد، هیچ اهمیتی ندارد. دستگیری دو باند بزرگ اخلالگر ارزی باعث بازگشت مقداری اعتبار به پول ملی شد، آن هم اهمیت ندارد. سیاست های بانک مرکزی و تزریق روزانه ۵۰ میلیون دلار به بازار مشترک ارزی قیمت دلار را پایین آورد،باز هم اهمیت ندارد. گران شدن دوباره دلار و بازگشت به کانال ۲۸ هزار تومان در نتیجه بازی دولت از طریق صرافی های دولتی است، این هم اهمیتی ندارد. کسب قله های جهانی بی ارزش شدن پول ملی هم اهمیتی ندارد، چرا که سالهاست این سیاستگذاریهای تلخ را تجربه کرده ایم، اما آنچه اهمیت دارد، کسب رتبه بالا در بی ثباتی اقتصادی است که باعث فرار سرمایه گذاران و بحران اقتصادی و اشتغالزایی شده است. آمارها حکایت از این دارد که در مجموع ۹ سال معادل ۹۸.۴ میلیارد دلار و به طور متوسط سالیانه ۱۱ میلیارد دلار از اقتصاد ایران خارج شده و برخی شواهد نیز حاکی از این است که در یک دهه منتهی به ۱۳۹۷، سالانه بهطور متوسط، ۱۸ میلیارد دلار خروج سرمایه از ایران صورت گرفته است. اما ریشه این آمارهای وحشتناک کجاست؟ تنها در مدت یک هفته قیمت دلار ۸ هزار تومان ارزان و ۶ هزار تومان گران می شود، سوال اینجاست که کدام کارآفرین یا کارشناس اقتصادی یا واردکننده می تواند روی این نوسان ارزی حساب کند؟ امروزه درصد بالایی از کالاهای تولید ایران به ورود مواد اولیه و قطعات از خارج نیازمند است، در شرایطی که دلار در یک هفته ۱۴ هزار تومان نوسان می یابد، تولید کننده بخت برگشته چگونه می تواند برای خرید مواد اولیه و تولید برنامه ریزی کند؟ در حالی که دلار روند صعودی داشته، از ترس گرانتر شدن، مواد اولیه را با هزار مکافات با دلار ۳۰ هزار تومانی خریده و کالایش را تولید کرده، اما به محض آنکه روند تولید پایان یافته و می خواهد بفروشد، دلار ۲۲ هزار تومان می شود، از ترس اینکه مبادا قیمت پایین تر بیاید و بیشتر زیان کند، کالایش را به صورت نسیه چند ماهه می فروشد، اما هنوز جنس را تحویل خریدار نداده که دلار ۲۸ هزار تومان می شود تا طعم تلخ ورشکستگی را تجربه کند. در این شرایط شاید تولیدکنندگان بزرگ بتوانند سرپا بمانند، اما مشاغل خرد و تولیدکنندگان کوچک که آنقدر سرمایه ندارند که این شرایط را پشت سر بگذارند، بی شک ناچار به تعطیلی بنگاه اقتصادی خواهند شد. جالب توجه اینکه بخش اعظم تولید و اشتغال کشور در بخش مشاغل کوچک و بنگاههای زودبازده است که در اصل مورد هدف بازی های ارزی قرار می گیرند.
سوی دیگر این ماجرا وارد کنندگان هستند. واردکننده بخت برگشته تصمیم می گیرد کالایی را وارد کند، به دستگاههای مربوطه مراجعه می کند، مجوزهای واردات را می گیرد، با کشور تولیدکننده به توافق نهایی می رسد، کالا بارگیری می شود، اما هنوز روی دریاست و تخلیه نشده که واردکننده درگیر بازی دلار می شود. چاره ای ندارد، کشتی پهلو می گیرد و تخلیه می شود، اما چون دلار پایین آمده زیان می کند. البته این مورد کمتر پیش می آید زیرا آشفته بازار ارزی تاکنون با رویکرد ارزانی مدیریت نشده است.
شاید اینها نیز اهمیتی نداشته باشد، اما آنچه اهمیت دارد، تقویت تفکر دلالی و سفته بازی به جای تولید و خودکفایی است. امروزه بخش بزرگی از نقدینگی کشور در بازار ارز و طلا جا خشک کرده و گردش مالی وحشتناکی در این بازارها جریان دارد. این بازارهای کاذب که به نفع عده ای معدود جریان دارد، اقتصاد را ویران و تولید کننده را ناامید می کند و آنچنان تفکر ناامنی اقتصادی را در کشور جا می اندازد که سرمایه گذار دو راه بیشتر برایش باقی نمی ماند، یا سرمایه خود را از ایران خارج کند و به خیل سرمایه گریزان دیگر بپیوندد یا بنابر میزان سرمایه ای که دارد، به عنوان بازوی اختاپوس مافیایی، علیه اقتصاد کشور اقدام کند.
البته عده ای عاشق تولید و کشور با هر جان کندنی ادامه می دهند. آنها خون دل می خورند، زیرا می بینند و می دانند که چه خبر است.