روزنامه آفتاب یزد
1399/08/25
اردوغان مسیر گذارترکیه به دموکراسی را آشفته کرد
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: اغلب کارشناسانِ حوزه ی ترکیه معتقدند اردوغان و سیاستهای راهبردی و اجرایی او را باید در دو دوره ی کاملاً متفاوت و مجزا بررسی کرد؛ از 2002 تا 2013 و از 2013 و کودتا به بعد! و بیشتر همان دست کارشناسان بر این عقیدهاند که اردوغان در دوره ی اول یعنی 2002 تا 2013 و کودتا به قدری خوب و هوشمندانه رهبری ترکیه را برعهده داشته که ذرهای تردید در آن نمیتوان وارد آورد.این روزها و همزمان با بالاگرفتن مناقشه ی قفقاز، غائله ی قبرس جنوبی، مسائلی که در لیبی رخ داده است، لشکر کشی به شمال سوریه و سپس عقب نشینی از آن مناطق و بسیاری از بازیهای چندگانهای که برای اردوغان عادت شده است! برخی رو به این تحلیل آوردهاند که اردوغان در حال کشانیدن ترکیه به ورطه ی نابودی است و اما دکتر قهرمان پور در توضیحاتی مشخص میکند که این نظریه را باید دید از سوی کدام جناح و شخصیت مطرح میشود و نیز مخالف این مسئله است که اردوغان در ورطهای خود را گرفتار کرده که شاید به نابودی ترکیه منتهی شود.
بزرگترین ناکامی اردوغان علی رغم تمامی تلاشها و ترفندها، پیوند دادن ترکیه و اتحادیه ی اروپایی بود، ناکامیای که باید به پای فرانسه نوشت و بگو ـ مگوهای چندوقت اخیر بین اردوغان و مکرون که حسابی از خجالت یکدیگر درآمدهاند موید همین مسئله است که این دعواها ریشه در گذشته دارد واگرنه این اندازه به هم پریدن و پرخاش گویی به طرف مقابل نمیتواند عادی جلوه کند.
نکته ی دیگر بازی دوگانه ی سیاسی، نظامی و اقتصادی اردوغان با متحدان غربی و روسیه است بازیِ دوگانهای که گاهی اوقات بسیار خطرناک به نظر رسیده است بازی دوگانهای که همچنان سخت است تا فهمید در این بازی دوگانه ترکیه طرفهای شرقی ـ غربی خود را به بازی گرفته است یا طرفهای شرقی ـ غربی ترکیه را به بازیچهای برای رسیدن به اهداف منطقهای و بینالمللی خود و بدل کرده اند. دست آخر اما نگرانی متحدان منطقهای و همسایگان ترکیه است که عنداللزوم، ترکیه حق همسایگی به جای
خواهد آورد یا برای رسیدن به مطامع و اهداف خود هر رفیق و همسایهای را قربانی خواهد کرد؟
این سوالات را در گفت و شنودی مفصل از دکتر رحمن قهرمانپور پرسیدهایم تا نظرات کارشناسیتری در اختیار داشته باشیم و در تحلیل به بیراهه منتهی نشویم اما آن چه ماحصل گفتگوی آفتاب یزد و قهرمان پور است این که بازیگران منطقهای و بینالمللی، همگی به روش ترکیه عمل میکنند و آن بازیِ همزمان در چند جبهه، جناح و سرزمین است و گویی این مسئله دیگر به یک روش مرسوم و عادی تبدیل شده است نکته ی قابل تامل این که قهرمان پور تایید میکند اردوغان بیشتر از آن که یک سیاستمدار و شخصیت سیاسی باشد در قامت یک رهبر سیاسی ظاهر میشود و این از همان مسائلی است که احیای پادشاهی عثمانی(نئوعثمانی) را بر سر زبانها انداخته است.
> آیا اردوغان زمینه ساز نابودی ترکیه است؟!
بحثی در مورد آقای اردوغان مطرح است که قیمت و نهایتِ روش برخورد آقای اردوغان، نابودی ترکیه است یا گفته میشود رفتارهای او بعد از کودتا و بعد از انتخابات شهرداریهای ترکیه، بنیانی عوض شده است آیا شما با این مسائل موافقید؟
بنده با این نظر مخالف هستم که ترکیه در حال نابودی است. دو گروه هستند که چنین اعتقادی دارند:
ـ نخست آنهایی که معتقدند آقای اردوغان دموکراسی گذشته ترکیه را به چالش کشیده و او را جزء رهبران ناسیونالیست پوپولیسم حساب میکنند. یعنی در زمره افرادی مانند ویکتور اوربان یا پوتین.
ـ گروه دوم کسانی هستند که به لحاظ رقابتهای قومیتی با ترکیه مشکل دارند از جمله در ایران و بخشی در بین کردها و حتی اعراب، ارمنیها و یونانی ها. اینها کسانی هستند که میراثداران رقابتهای قومیتی و ژئوپولتیکی گذشته اند. ناسیونالیستها در ایران فکر میکنند که اگر ترکیه پیشرفت کند به ضرر ایران است در ترکیه هم ناسیونالیستها فکر میکنند که پیشرفت و تقویت ایران به ضرر ترکیه است. در ارمنستان و در بین کردها هم مشکلات هویتی تاریخی با ترکیه هنوز حل نشده است. نقد اول به گروه اول یعنی کسانی که از منظر دموکراتیک نگاه میکنند مخصوصا اروپاییها این است که اینها بستر و واقعیتهای ترکیه را نادیده میگیرند. چطور میشود که از نقش آفرینی ارتش در سیاست دفاع کرد که کاملا خلاف آموزههای اتحادیه اروپا است ولی از کسی که ده سال تلاش کرده که ترکیه را به اتحادیه اروپا نزدیک کند به شدت انتقاد کرد. یعنی رفتار اتحادیه اروپا در مورد ترکیه بعد از کودتای 2016 حاوی یک تناقض مشخص است. آنها هیچ گاه کودتا و دخالت ارتش در سیاست را نفی نکردند چون ارتش گرایشات سکولار داشت. در حالی که بر اساس اصول اتحادیه اروپا ارتش نباید در سیاست دخالت کند. بنابراین رفتار اتحادیه اروپا و مخصوصا فرانسه یک برخورد هویتی-تمدنی بود. آنها احساس میکردند چون ترکیه کشور مسلمانی است باید از نیروهای سکولار در ترکیه حمایت کرد حتی اگر این نیروهای سکولار مخالف دموکراسی باشند. این تناقضی که در رفتار اتحادیه اروپا وجود داشت در عمل و بعد از تضعیف اتحادیه اروپا در سالهای اخیر خودش را بیشتر نشان داد تا جایی که به دعواهای لفظی اخیر بین اردوغان و مکرون رسید. اما نقدی که به دیدگاه دوم وارد است: ناسیونالیستها مطابق معمول یک مسیر غیرواقع بینانه و اغراقآمیزی از رقبای هویتی خودشان ارائه میدهند. در ایران ترکیه را متهم میکنند به نئوعثمانیگری و در ترکیه ایران را متهم میکنند به مداخله اسلام گرایانه در منطقه. این حرفها شبیه این است که در بین اعراب ایران را متهم میکنند به احیای امپراطوری فارس و نظیر این ها.
رویکردهای ناسیونالیستی عموما میل به ایجاد تنش و درگیری و افزایش آن دارند. اما معمای این حرف نقد کردن اردوغان نیست. خیر بنده هم منتقد عملکرد آقای اردوغان هستم. اما از زاویهای دیگر، معتقدم آقای اردوغان مسیر گذار ترکیه به دموکراسی را آشفته و آسیب پذیرتر کرد. مسیری که آقای اردوغان از سال 2002 با پیروزی در انتخابات در پیش گرفته بود و تا 2013 ادامه داشت مسیر نسبتا موفقی برایگذار ترکیه به یک نظام سیاسی دموکراتیک با ثبات بود در همین راستا نقش ارتش کم نقش نهادهای مدنی تقویت شد، مذاکرات صلح با کردها شروع شد. اقلیتهایی مثل علوی ها، جعفریها و حتی ارامنه و بقیه حقوق شهروندی خود را به دست آوردند و اینها مجموعا اقدامات دموکراتی مفیدی بود که آقای اردوغان انجام داد اما بعد از 2013 و بعد از آنکه از پیوستن به اتحادیه اروپا ناامید شد در مسیر افزایش اقتدارگرایی شخصی خودش حرکت کرد و متاسفانه استقلال قوه قضائیه، استقلال نهادهای دموکراتیک و همین طور نهادها و جامعه مدنی را تضعیف کرد. این مسئله قابل انتقاد است.
بنابراین اینکه گفته میشود اردوغان ترکیه را به سمت نابودی میبرد حرف قابل دفاعی نیست. اتفاقا از نظر زیر ساختی کارهایی که آقای اردوغان در استانبول و در کل ترکیه انجام داده در قیاس با دولتهای قبلی بسیار زیاد است. ثبات سیاسی در دوره اردوغان در قیاس با دهه 90 بیشتر است. از طرفی دیگر ترکیه اکنون جزو گروه بیست یعنی بیست اقتصاد بزرگ دنیاست. اما آن چیزی که نمیتوان در پرونده آقای اردوغان از آن دفاع کرد عملکرد او در قبال نهادهای مدنی، جامعه مدنی، استقلال قوه قضائیه و بوروکراسی است.
ضرب المثلی است که میگوید مرد را سه چیز از پا میاندازد: خرده حرف، خرده قرض و خرده کار. دامنه درگیریهای منطقهای و بینالمللی آقای اردوغان به طرز عجیبی رو به فزونی گذاشته است؛ از لیبی تا شمال چین، در منطقه، درگیری با اتحادیه اروپا، لشکرکشی به سوریه، اخیرا بحث آذربایجان حضور در قطر در جبهه مخالف عربستان. فکر نمیکنید این مسئله یک جور غفلت از درون را شامل حال آقای اردوغان کند و اردوغان از رقبا غافل شود و ناگهان یک اتفاق سبب سرنگونی او شود و ماجراهای بعد از آن اتفاق افتد؟
دو مسئله را باید از هم تفکیک کرد. نکته اول اینکه در ایران به دلیل تشدید برخی گرایشات ناسیونالیستی در سالهای اخیر نوعی فهم کلیشهای برگرفته از نگاه انتقادی اروپاییها به ترکیه شکل گرفته و این مفهوم نئوعثمانی گرایی هم جزو این کلیشه هاست که شبیه کلیشههای دیگری مثل هلال شیعی در خاورمیانه و نظیر اینها است.
> مهار قدرت ارتش در داخل ترکیه
ترکیه بعد از 2013 وقتی به این باور رسید دیگر راهی برای ورود به اتحادیه اروپا نخواهد داشت و اتحادیه اروپا به دلیل هویت اسلامی ترکیه هیچ وقت آن را به عضویت نخواهد پذیرفت تصمیم گرفت حرکت مستقل خودش را در عرصه بینالمللی شروع کند. جمعبندی استراتژیستها در ترکیه این بود که نظام بینالملل در حالگذار است و ترکیه به دلیل جایگاه ژئوپولتیکی خاصی که بین آسیا و اروپا و خاورمیانه و قفقاز دارد میتواند تبدیل به یک قدرت متوسط بین المللی شبیه هند یا آفریقای جنوبی شود. قدرت متوسط منطقهای قدرتی است که الزاما به یک منطقه خاص محدود نمیشود. بنابراین ترکیه حرکت خود را به سمت تبدیل شدن به قدرت متوسط در سطح بینالمللی شروع کرد. دغدغه اصلی ترکیه در سطح منطقهای نبوده و نیست بلکه ترکیه به دنبال این است که از سطح منطقهای برای افزایش قدرت خود در سطح بینالمللی استفاده کند.
> قدرت متوسط چه قدرتی است؟
قدرتهایی مثل استرالیا، کانادا، هلند، آفریقای جنوبی و هند. اینها را در نظام بینالملل فعلی قدرت متوسط میگویند و ترکیه احساس میکند که با توجه به ظرفیتهایی که دارد میتواند به سمت تبدیل شدن به یک قدرت متوسط حرکت کند. اما اینکه چرا به اقدامات و ماجراجویی نظامی روی آورده مسئله مهمی است. بعضی تحلیلگران معتقدند اردوغان برای مهار قدرت ارتش در داخل ترکیه سعی میکند ماموریتهای فراسرزمینی برای ارتش تعیین کند تا ژنرالهای ارتش و گروههای مخالف اردوغان در داخل ارتش در خارج از مرزها مشغول جنگ و درگیری شوند و نتوانند در سطح داخلی موقعیت آقای اردوغان را تضعیف کنند.
دلیل دیگری که عنوان میشود این است که ترکیه این درگیریها را مثل روسیه عرصه و آزمونی برای سلاحهای دفاعی جدید میداند که خود سازنده آنهاست. ترکیه از دو دهه پیش سرمایهگذاری سنگینی در صنایع دفاعی و پهپادها شروع کرده است. بنابراین درگیریهایی که راه میاندازد به ترکیه این امکان را میدهد تا سلاحهای ساخت خود را در صحنه جنگ عملی آزمایش کند.
> میزان خرید تسلیحاتی ایران بسیار پایین است
دلیل سوم این است که نه تنها ترکیه بلکه ایران و عربستان هم فکر میکنند که در شرایط فعلی نظام بینالملل قدرتهای غربی و آمریکا نه توان مداخله جدی در منطقه را دارند و نه میل به این کار. به همین دلیل این کشورها میتوانند از این فضایی که ایجاد شده برای افزایش قدرت خودشان و حضور بیشتر در منطقه استفاده کنند. عربستان در یمن حضور دارد. در سودان حضور دارد. در لبنان و در عراق حضور دارد و همین طور در سوریه، افغانستان، پاکستان و جاهای مختلف دیگر. این حضور را اضافه کنید به حضور سنتی مذهبی عربستان در اروپا، ساخت مسجد در بروکسل، ساخت مساجد اهل سنت در قفقاز، آسیای مرکزی، شرق آسیا، آفریقا و جاهای مختلف. بنابراین عربستان هم فکر میکند که موقعیت منطقهای به گونهای است که میتواند به تنهایی مسئله یمن را حل کند و تبدیل به قدرت منطقهای شود. میزان خرید تسلیحات عربستان و امارات را اصلا نمیتوان با خرید تسلیحاتی ترکیه یا ایران مقایسه کرد. میزان خرید تسلیحاتی ایران بسیار پایینتر است.
در حالی که ترکیه یکی از شرکای ساخت هواپیمای نظامی اف35 بود قرارداد فروش آن به ترکیه فعلا درابهام است که دلیل آن خرید سامانه موشکی اس ـ 400 از روسیه است. اما امارات اف 35 را که پیشرفتهترین هواپیمای نظامی است و به قول برخیها پادگان پروازکننده در آسمان است را از آمریکا میخرد. پس این رفتار ترکیه ناشی از این است که نه اروپا و نه آمریکا فعلا توان و اراده جلوگیری از بروز منازعات منطقهای را ندارند.
سیاست آمریکا در سوریه چه بود؟
اساسا حضور جدی در آنجا نداشت و ندارد حتی از مناطق کرد نشین هم در حال عقب نشینی بود که بدلیل اعتراضات داخلی سرعت این کار را کاهش داد. در مدیترانه شرقی، نه ناتو توانست اختلاف بین ترکیه و یونان را حل کند و نه آلمان، فرانسه هم که در عمل نتوانست کاری کند. همه اینها این پیام را برای ترکیه دارد که شرایط بینالمللی به گونهای است که ترکیه میتواند بدون نگرانی از اقدام واکنشی جدی غرب بخشی از بلندپروازیهای منطقه خودش را محقق کند.
آیا میتوان گفت این مسائل یک سلسله توفیق اجباری برای
ترکیه است؟
خیر! همه کشورها در همه جای دنیا شرایط را تحلیل میکنند و ترکیه از دیرباز در مدیترانه شرقی حضور داشته ولی هیچ وقت کشتی حفاری برای منابع گازی به آنجا نفرستاده بود. چون در آن زمان آمریکا و اروپا اجازه نمیدادند. اما الان میفرستد به این دلیل که الان اروپا بهم ریخته است و معلوم نیست هر کس چکاره است و آمریکا هم که انگیزهای ندارد. لذا از این شرایط در حال بهرهبرداری است.
با دو مقوله روبه رو هستیم یکی اینکه در هر حکومتی و با هر نگرشی، پاشنه آشیل اقتصاد است یعنی وقتی اقتصاد بهم ریخت خیلی از مسائل را بهم خواهد ریخت. بهترین رئیس جمهور هم که باشد وقتی دچار کاهش ارزش پول ملی شود مردم ناراحت میشوند و کارهای خوبش را فراموش میکنند.
آیا سیستمی که آقای اردوغان برای حفظ اقتصاد و حفظ ارزش پول ملی ترکیه طراحی کرده یک نوع گره زدن حیات سیاسی آقای اردوغان به آینده سیاسی ترکیه و یک نوع گروکشی نیست؟
نقش اقتصاد در انتخابات همان نکتهای است که شما اشاره کردید. تحقیقات نشان میدهد که رای دهندگان بیشتر از آنی که یک سیاست مدار را به دلیل عملکرد خوب اقتصادی تشویق کنند و به او دوباره رای دهند بیشتر تمایل دارند به خاطر عملکرد بد او را مجازات و تنبیه کنند یعنی به او رای ندهند. اینکه اقتصاد تعیینکننده انتخابات است حرف درستی است. اما اقتصاد ممکن است بد باشد و رئیس جمهور یا حزب مستقر رای بیاورد. مثل وضعیت یونان بعد از 2008 یا وضعیت اسپانیا. بعد از بحران اقتصادی 2008 در اروپا خیلیها بر این باور بودند که چون عملکرد اقتصادی این دولتها باعث بروز بحران اقتصادی شده بنابراین همه شان را باید بیرون کرد اما یک باور دیگر شکل گرفت مبنی بر اینکه بحران اقتصادی به قدری عمیق است که بایستی در داخل برای عبور از این بحران متحد شویم و برای محقق شدن این هدف بهتر است که همین دولت فعلی سر کار بماند. در انتخابات مسئله اقتصاد پیچیدهتر از آن است که بگوییم مردم فقط بر اساس اقتصاد تصمیم میگیرند. مردم میخواهند بدانند که اگر به این فرد رای ندادند آیا جایگزین بهتری برای او وجود دارد یا نه؟
> اکرم امام اوغلو، جدیترین رقیب اردوغان؟!
بنابراین در ترکیه تا زمانی که یک جایگزین و رقیب جدی از نظر رای دهندگان برای اردوغان وجود نداشته باشد پرونده عملکرد اقتصادی او تنها عامل تعیینکننده نتیجه انتخابات نخواهد بود. کما اینکه در انتخابات شهرداری استانبول شاهد بودیم که علیرغم همه اقداماتی که آقای اردوغان انجام داد در نهایت نتوانست نامزد مورد حمایت خود را برنده کند. یعنی نامزد حزب عدالت و توسعه که آقای «ییلدریم»بود با آن همه سابقه سیاسی و ابهت در مقابل یک فرد نسبتا گمنام به نام «اکرم امام اوغلو» شکست خورد. بنابراین مسئله اصلی در ترکیه از نظر رای دهندگان این است که آیا در صورتی که به اردوغان رای ندهیم جایگزین بهتری وجود دارد یا خیر؟ این جایگزین تاکنون در ترکیه امکان ورود پیدا نکرده است. آقای عبدالله گل که یک فرد معتبر و شناخته شدهای است و محبوبیت هم دارد مقداری جسارت آقای اردوغان را ندارد. آقای علی باباجان که وزیر خودش بوده و آقای احمد داوود اوغلو هم کاریزما ندارند. آقای محرم اینجه که نامزد حزب جمهوری خلق برای ریاست جمهوری بود در مقابل اردوغان ضعیف عمل کرد. فعلا تنها کسی که به نظر میرسد در ترکیه امکان قد علم کردن در برابر آقای اردوغان را دارد آقای اکرم امام اوغلو است و آقای اردوغان همه زورش را به کار میگیرد که اجازه ندهد او در شهرداری استانبول بدرخشد. منابع مالی و شرکت هایش را محدود میکند و غیره. باید منتظر باشیم و ببینیم آیا اکرم امام اوغلو میتواند مثل اردوغان 2002 بشود یا نه؟ در 2002 آقای اردوغان کسی بود که از دل بحران اقتصادی توانست امیدی ایجاد کند. پس باید منتظر باشیم و ببینیم در سالهای آینده جایگزینی برای اردوغان ظهور خواهد کرد یا نه. همه تلاش آقای اردوغان این است که از طریق ائتلاف با حزب ملی گرای حرکت ملی بتواند پایگاه رای خود را حفظ کند و از این طریق بتواند کسانی را که ممکن است قد علم کنند تضعیف کند. این سیاست تا الان جواب داده است. هرچند عملکرد آقای اردوغان در زمینه اقتصاد به وضوح ضعیفتر از دورههای قبل است. آن چیزی که باعث شکست آقای اردوغان خواهد شد ظهور یک سیاستمداری است که از نظر رای دهندگان بتواند بهتر از آقای اردوغان یا حداقل همتراز با او عمل کند.
آقای اردوغان یک چهره سیاسی است یا رهبر سیاسی؟
به رهبر سیاسی نزدیکتر است. با ائتلافی که تشکیل داده توانسته 52 درصد رای دهندگان را از آن خود کند. جامعه ترکیه الان تقریبا وضعیتی چون آمریکا در انتخابات اخیرش دارد یعنی دو قطبی است اما این قطبها مانند آمریکا ذیل یک حزب واحد نیستند چون نظام پارلمانی است. در آمریکا حزب دموکرات سه طیف دارد: طیف سوسیالیست، طیف محافظه کار و طیف معتدل. چون نظام دوحزبی است اینها کنار هم جمع شدند اما در ترکیه نظام چند حزبی است و لذا گرایشهای متفاوت سیاسی برای خودشان حزب مجزایی تاسیس کرده اند. لذا اگر نظام ریاستی در ترکیه منحل نشود و ادامه پیدا کند چه بسا در سالهای آینده در ترکیه هم شاهد باشیم که عرصه سیاست مثل عرصه جامعه به سمت دوقطبی شدن حرکت کند.
سایر اخبار این روزنامه
سیاست تحریم حداکثری علیه ایران در دولت بایدن پایان مییابد
دوران پساترامپ؛ پایان یکجانبهگرایی اقتصادی در جهان
اردوغان مسیر گذارترکیه به دموکراسی را آشفته کرد
اردکانیان کاندیدای اعتدالی هاست؟
آقای وزیر! از کدام مردم حرف میزنید؟
قتلگاه لیدوما!
تنبیه بانکی زوجهای جوان!
اصلاحطلبان و 1400
امید و التیام در دل طوفان
جدایی طلبان اینجا منفور هستند
حفظ تحریمها تا رسیدن به توافقی جدید!
فرجام محتوم مهاجران مرتع سبز!؟