«سیم آخر» رشیدپور، راز عینک سردیس کیارستمی و ابهام پرونده استرا


 
 
 


ریسک بریدن «سیم آخر» پس از «اتفاق»
رضا رشیدپور پس از تجربه نسبتا ناموفق قبلی، با اجرای یک مسابقه اطلاعات عمومی به تلویزیون بازگشته است
 
رضا رشیدپور پس از برنامه «اتفاق» که سال گذشته همزمان با شیوع ویروس کرونا تولید و پخش خود را آغاز کرد، با مسابقه اطلاعات عمومی «سیم آخر» به تلویزیون بازگشته است. تا به حال چهار قسمت از این مسابقه روی آنتن رفته و طبق آن چه در این قسمت‌ها دیده‌ایم، می‌توان گفت رضا رشیدپور با «سیم آخر» نسبت به «اتفاق» حضور موفق‌تری در تلویزیون داشته است. در ادامه مطلب کیفیت اجرای رشیدپور و ساختار مسابقه را بررسی کرده‌ایم. فضای پرهیجان «سیم آخر» طبیعتا یک مسابقه اطلاعات عمومی با مسابقات دیگر که شرکت‌کنندگان باید متناسب با ساختار مسابقه کارهایی را انجام دهند و از مراحل آن گذر کنند، متفاوت است و فضای یکنواخت‌تری دارد، اما ساختار «سیم آخر» که نسخه ایرانیزه‌شده یک مسابقه جهانی ا‌ست، به شکلی طراحی شده که فضای پرهیجانی دارد. شرکت‌کنندگان باید در کمتر از یک دقیقه از میان پاسخ‌ها، گزینه‌های درست را انتخاب کنند. هر گزینه با رنگ خاصی مشخص شده و سیم مربوط به پاسخ درست با همان رنگ باید قطع شود تا بمب منفجر نشود. یک خطای جزئی در انتخاب رنگ‌ها یا درک سوال باعث می‌شود یکی از بمب‌ها منفجر شود و امتیاز آن از دست برود. جایزه‌ای برای آگاهی و آموزش شرکت‌کنندگان در مسابقه «سیم آخر»، باید به سوالات پاسخ درست بدهند و هفت بمب را خنثی کنند. هر بمبی که خنثی می‌شود، امتیاز و مبلغی به شرکت‌کنندگان تعلق می‌گیرد و هرچه تعداد بمب‌های بیشتری خنثی شود این مبلغ بیشتر می‌شود. اگر بمب هفتم که همان بمب طلایی است خنثی شود، امتیاز شرکت‌کنندگان 4 برابر و مبلغ بیشتری به آن‌ها اهدا می‌شود، در غیر این صورت امتیازات تقسیم بر 2 و مبلغ جایزه نصف خواهد شد. هدف مسابقه «سیم آخر» افزایش اطلاعات و آگاهی در زمینه‌های مختلف مانند ادبیات، جغرافیا، هنر و شیمی است، بنابراین متناسب با هدف و رویکرد مسابقه، جایزه نقدی پرداخت نمی‌شود و شرکت‌کنندگان باید این جایزه را برای آموزش یا تحصیل خود هزینه کنند. انفجار بمب آبرنگی هیجان‌انگیزترین بخش مسابقه «سیم آخر» لحظه‌ای است که شرکت‌کننده درباره درست بودن یکی از پاسخ‌ها مردد است و انتظار منفجر شدن بمب را می‌کشد، بنابراین باید اتفاق جالب و پرهیجانی در لحظه ترکیدن بمب بیفتد. این اتفاق در «سیم آخر» پاشیدن آبرنگ روی شرکت‌کننده‌ای‌ است که مقابل بمب ایستاده است. رنگی شدن صورت و لباس شرکت‌کننده و عکس‌العمل آن‌ها اتفاق بامزه و جالبی است، اما این اتفاق ساده کم‌کم جذابیت اش را برای مخاطب از دست خواهد داد و تکراری خواهد شد، بنابراین منفجر شدن بمب به اتفاقات متنوع‌تر و غیرقابل پیش‌بینی‌تری احتیاج دارد. اجرای متفاوت رضا رشیدپور رضا رشیدپور معمولا با اجرای برنامه‌های گفت‌وگومحور در تلویزیون دیده شده است و یک مسابقه سبک اجرای متفاوتی را می‌طلبد. او در این مسابقه که یکی از مهم‌ترین اهداف آن سرگرم کردن مخاطب است، ارتباط خوبی با شرکت‌کنندگان برقرار و سعی می‌کند با شوخی‌های مختلف خود، به آن‌ها نزدیک شود و به جذابیت مسابقه کمک کند. از آن جایی که سرعت و دقت در مسابقه «بمب» اهمیت زیادی دارند، رشیدپور تلاش می‌کند هنگام پاسخ دادن شرکت‌کنندگان به سوالات، با ترفندهای خود مانند القا کردن این حس که پاسخ غلطی به سوال داده شده و بمب منفجر خواهد شد، راهنمایی‌های غیرمستقیم یا حتی گاهی ایجاد شک در ذهن شرکت‌کننده درباره پاسخ‌هایش، هیجان مسابقه را بالا ببرد. رضا رشیدپور در این برنامه که فضای هیجانی و مفرحی دارد، از اجرای رسمی و البته نه خشک و جدی خود در برنامه‌های دیگر فاصله گرفته و تجربه جدیدی را پشت سر گذاشته است. «سیم آخر» در حضور تماشاگران پس از شیوع ویروس کرونا، یکی از مواردی که در برنامه‌های مختلف مورد توجه قرار می‌گیرد، رعایت پروتکل‌های بهداشتی و حضور تماشاچیان در استودیو است. بسیاری از برنامه‌ها به دلیل خطر انتقال ویروس کرونا، ناچار به حذف تماشاگران شدند و تغییراتی در برنامه‌ها اتفاق افتاد، اما مسابقه «سیم آخر» با حضور تماشاچیان ضبط شده است. هرچند که تعداد تماشاگران زیاد نیست و محدود است، اما در شرایطی که حضار جز تشویق شرکت‌کنندگان نقش ویژه‌ای در مسابقه ندارند، چه لزومی دارد که از حضور مردم و احتمالا خانواده شرکت‌کنندگان در استودیو استفاده شود. علاوه بر این، رضا رشیدپور و شرکت‌کنندگان مسابقه هم فاصله کمی از یکدیگر دارند.       خودزنی استقلال و مشکل قانونی در ارسال مدارک جدید به کاس ابهام عجیب در پرونده استراماچونی   در چند روز اخیر شکایت آندره‌آ استراماچونی، سرمربی سابق استقلال و محکومیت آبی‌ها در فیفا به پرداخت بیش از یک میلیون و 350هزار یورو غرامت به این مربی ایتالیایی نقل محافل فوتبالی و ورزشی بوده است. استقلالی‌ها مدعی‌اند مدارکی در باشگاه دارند که در پرونده استراماچونی در کمیته وضعیت فیفا مورد استفاده قرار نگرفته و حالا می‌خواهند این مدارک را در دادگاه عالی ورزش ارائه دهند و به تغییر رای با این مدارک خوش‌بین هستند. حتی استقلالی‌ها مدعی هستند با مدارکی که در اختیار دارند می‌توانند مبلغ محکومیت را به یک‌سوم کاهش دهند و آن را به حدود 400هزار یورو برسانند. با وجود این اظهارنظرهای امیدوارکننده برخی کارشناسان حقوقی با توجه به قوانین و مقررات دادگاه عالی ورزش و فیفا چندان به موفقیت استقلال در کاس خوش‌بین نیستند. به زعم این عده از کارشناسان، استقلالی‌ها در پرونده استراماچونی یک نکته مهم را نادیده گرفته‌اند و آن این‌که کاس محل ارائه مدارک جدید نیست. در کاس باید فیفا هم طرف دعوی قرار گیرد و به این موضوع رسیدگی می‌شود که آیا فیفا با توجه به مدارک ابرازی دوطرف شاکی و متشاکی، رای صحیحی صادر کرده یا خیر. یعنی رای را با توجه به مستندات ارائه‌شده بررسی می‌کنند و به ادعاهای تازه توجهی ندارند. این‌که یک طرف این پرونده مدارکی داشته و به هر دلیلی آنها را ارائه نداده به فیفا و کاس ربطی ندارد و به اصطلاح حقوقی‌ها مطابق قاعده اقدام، علیه خودشان اقدام کرده‌اند! علاوه بر این طرفین در قراردادشان حق اعتراض به دادگاه فدرال سوئیس را هم که مرجع نهایی برای صدور رای قطعی در پرونده‌هایی است که یکی از طرفین به رای دادگاه عالی ورزش اعتراض می‌کند، سلب کرده‌اند و در واقع رای کاس رای نهایی پرونده استراماچونی و استقلال خواهد بود.       دزدها نگذاشتند کیارستمی عینکی شود!  محمدحسین مأموریان، مجسمه‌ساز در گفت‌وگو با خراسان راز بدقواره بودن برخی مجسمه‌های یادبود را فاش کرد    اکرم انتصاری - سردیس‌ها و مجسمه‌های عجیب و گاهی بدقواره، هر از گاهی به یکی از بحث‌های روز جامعه تبدیل می‌شود. نصب سردیس‌های بزرگان هنر کشورمان در باغ مجسمه خانه هنرمندان ایران، طی چند روز گذشته با واکنش‌های زیادی در فضای مجازی مواجه شد. برخی از این سردیس‌ها، هیچ شباهتی به چهره هنرمند ندارد و بیشتر به یک شوخی تلخ شبیه ‌است تا یک سردیس ماندگار برای تجلیل از بزرگان هنر. شوربختانه این اتفاق در طول سال‌های گذشته، نه تنها درمورد شخصیت‌های بزرگ هنری که در مورد چهره‌های اجتماعی، سیاسی و ... نیز اتفاق افتاده است. به همین بهانه، درباره مجسمه‌‌‌های عجیب ساخته‌شده نوشتیم و با محمدحسین مأموریان، هنرمند و مجسمه‌ساز، درباره علت ساخت مجسمه‌های این‌چنینی گفت‌وگو کردیم. مأموریان، دانش‌آموخته دانشگاه هنرهای زیبا تهران است و از آثار او می‌توان به مجسمه خیام در بولوار خیام مشهد، مجسمه جهان‌پهلوان تختی در میدان تختی مشهد و مجسمه عطار در ساحل سیمرغ کیش اشاره کرد. سردیس‌هایی که باعث خنده می‌شوند!  داوود رشیدی، عباس کیارستمی، کریستیانو رونالدو و استیو جابز، از معروف‌ترین چهره‌هایی هستند که از مجسمه‌سازی زخم خوردند. این مجسمه‌ و تندیس‌ها، هیچ‌کدام به چهره اصلی فرد شبیه نبودند و بیش از آن‌که به معرفی و جاودانگی فرد کمک کنند، باعث ایجاد یک جریان طنز در فضای مجازی شدند. سردیس‌های نصب‌شده در خانه هنرمندان، آخرین نمونه این شاهکارهای عجیب است. چند روز قبل، مسئولان شهرداری تهران در جریان دومین سمپوزیوم مجسمه‌سازی مفاخر معاصر، از 22 سردیس رونمایی کردند. سردیس‌هایی برگرفته از چهره بزرگانی مانند عباس کیارستمی، داوود رشیدی، جمیله شیخی، مجید انتظامی و محمدعلی کشاورز. اما موضوعاتی مانند شبیه‌نبودن سردیس‌ها به چهره اصلی یا حذف ویژگی‌هایی مانند عینک در شخصیت عباس کیارستمی که جزو یکی از المان‌های اصلی شخصیت او بود، بحث‌برانگیز شد و برخی مانند علی اعطا، سخنگوی شورای شهر تهران، آن را کج‌سلیقگی و مایه تاثر دانستند.  محمدحسین مأموریان دل پردردی از شیوه‌های مجسمه‌سازی و سفارش‌دادن آن‌ها دارد. او درباره این مجسمه‌های عجیب می‌گوید:«مجسمه‌سازی فیگوراتیو، به صورت کلی از سیستم آموزشی حذف شده است. چهره ساختن قواعدی دارد که هیچ‌وقت هیچ‌کس به ما یاد نداده است. این مجسمه‌سازی‌های عجیب  حتی  برای سردار سلیمانی هم اتفاق افتاد. مجسمه‌هایی که ساخته شد، واقعاً یک آبروریزی بود. چه اشکالی دارد فرصتی را برای مجسمه‌سازها فراهم کنند تا دوره‌هایی را در کشورهای دیگر بگذرانند و بعد از بازگشت، آموخته‌هایشان را به دیگران منتقل کنند؟ هیچ‌کس آموزش درست این کار را ندیده است. چیز دیگری که به نظرم به اشتباه، رایج و مُد شده، سمپوزیوم‌های پرتره است که بیشتر شهرداری‌ها آن را برگزار می‌کنند. بدون تعارف می‌گویم که این سمپوزیوم‌ها، یک سیرک است. یعنی هدفش بیشتر نمایش یک واقعه هیجان‌انگیز برای مردم عادی است. هدفش هم خوب است، یعنی مردم بیایند و ببینند هنرمندان چطور کار می‌کنند؛ ولی واقعاً سخت‌ترین قسمت مجسمه‌سازی، شباهت‌سازی و از آن بالاتر، کاراکترسازی است. اغلب شهرداری‌ها معمولا به خاطر شوآف این نمایش‌ها را برگزار می‌کنند در حالی که هر هنرمند در کارگاه شخصی خود، خیلی راحت‌تر و عالی‌تر عمل می‌کند.» سردیس‌ها باید غربالگری شود لازم نیست همه آثار ساخته‌شده در یک سمپوزیوم در سطح شهر جانمایی شوند؛ این عقیده  مأموریان است. او درباره آثار ساخته‌شده در این سمپوزیوم‌ها می‌گوید: «اگر به خانه حجم سازمان زیباسازی شهرداری تهران بروید، با انبوهی از پرتره‌ها‌ مواجه می‌شوید. درستش هم این است که همه این پرتره‌ها نباید در سطح شهر نصب شود، چون واقعا ممکن است در هر سمپوزیوم، 4 یا 5 کار خوب از آب در بیاید. چه اشکالی دارد این آثار غربالگری شوند و اگر ارزش این را ندارد که وارد عرصه شهری شود، اثر برای کار بیشتر به کارگاه هنرمند فرستاده یا از نو ساخته شود. اصلا بگویند ما نمایش‌مان را برگزار کردیم، حالا برو این را بساز! این فرصت را هم نمی‌دهند و خود من بارها شاهد این ماجرا بوده‌ام. اصلا چه نیازی ا‌ست که یک‌مرتبه 20 سردیس نصب شود، سه سردیس نصب کنید، اما خوبش را نصب کنید.» تغییر ماهیت، پس از برنزه کردن سازنده مجسمه خواجه نصیرالدین توسی، غیبت هنرمند در زمان قالب‌گیری را دلیل مهم خلق سردیس‌های عجیب می‌داند. او می‌گوید: «وقتی متریال برنز، براق می‌‌شود، دقیقا مثل این می‌ماند که یک صورت را با روغن چرب کنید. برق‌هایی روی آن صورت می‌افتد که علت ایجاد مشکل است. یعنی اگر عکس‌ همین چهره‌ها را در زمان برگزاری سمپوزیوم که با خمیر ساخته‌اند ببینید، به مراتب شباهت بیشتری با هنرمند دارد. وقتی این سردیس‌ها برنزه می‌شوند، مثل  این است که فردی ناگهان سرش را در کیسه آرد فرو ببرد و دربیاورد. چون متریال آن فرم عوض شده، کاملا غریب می‌شود و شباهتش را هم از دست می‌دهد. امیدوارم این خبرها دست به دست هم بدهد تا ما بتوانیم سیستم آموزشی‌مان را در این‌جا اصلاح کنیم؛ چون توقع جامعه این است که مجسمه‌ساز بتواند تندیس انسانی را خوب بسازد، اما بعد می‌بینید در جشنواره‌ها، مجسمه‌ای با فرم انتزاعی انتخاب می‌شود که برای عوام جامعه نامفهوم است.» ماجرای تلخ حذف عینک کیارستمی حذف عینک از سردیس عباس کیارستمی یکی از پرحاشیه‌ترین واکنش‌ها در روزهای اخیر بود. مأموریان در این باره می‌گوید: «هنرمندی که این سردیس را ساخته، آن را با عینک به دوستان حاضر در سمپوزیوم داده است. احتمالا قالب‌گیری که این را قالب می‌گرفته، عینک را حذف کرده است. متاسفانه دلیلش را هم می‌دانم. عینک‌هایی که با برنز برای مجسمه‌ها می‌سازند، به راحتی با یک پیچ‌گوشتی از مجسمه جدا می‌شود و افرادی مانند دزدها  و معتادها، می‌توانند به راحتی آن را بردارند و بفروشند. به همین دلیل خیلی وقت‌ها در مجسمه‌های برنزی، این اضافه‌ها را حذف می‌کنند تا در کهنه‌فروشی‌ها به دنبالش نباشند! ضعفی که در این پرتره‌ها می‌بینید، در تمام هنر ایران است؛ منتها چون بقیه را مخاطب عام نمی‌شناسد و نمی‌فهمد، قبول می‌کند. »