رئیس جمهوری حزبی یا نظامی؟

گروه سیاسی- هدیه گل‌محمدی: چند هفته‌ای است که «رئیس جمهور نظامی» تبدیل به موضوعی شده که در فضای سیاسی کشور و رسانه‌ها ، بسیار درباره آن سخن گفته می‌شود. طرفداران‌این گزینه معتقدند شرایط کشور به گونه‌ای شده که تنها یک گزینه نظامی‌مقتدر می‌تواند مشکلات متعدد مدیریتی کشور را حل کند و تهدیدات خارجی را رفع کند؛ اما منتقدان‌این دیدگاه می‌گویند که هیچ دلیلی بر توانایی مدیریتی یک گزینه نظامی‌وجود ندارد، ضمن‌اینکه در صحنه روابط بین الملل همواره گفتگو و راهکارهای دیپلماتیک بر راهکارهای نظامی‌اولویت دارد و دیدگاهی که اصرار بر طرح رئیس جمهور نظامی‌دارد، گویی چشم بر راهکارهای دیپلماتیک بسته و فقط رویارویی در صحنه بین الملل را می‌بیند. 
با همه‌این اختلافات، باید گفت که کاندیداتوری نظامیان یا افراد با سابقه نظامی‌اصلا موضوع جدیدی نیست و از اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری،‌این افراد به عنوان کاندیدا در انتخابات حضور داشتند. اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری‌ایران در ۵ بهمن ۱۳۵۸ و یک سال پس از پیروزی انقلاب در حالی برگزار شد که «احمد مدنی» اولین فرمانده نیروی دریایی به عنوان کاندیدا در آن حضور داشت و بعد از «ابوالحسن بنی صدر» رای دوم را آورد. 
پس از آن، شاید به علت جنگ تحمیلی تمام توان نظامیان معطوف به دفاع مقدس بود و تا سال 1380 گزینه نظامی‌برای ریاست جمهوری کاندیدا نشد اما در‌این سال ، علی شمخانی در حالی که وزیر دفاع دولت سید محمد خاتمی‌بود، در انتخابات ثبت نام کرد و تائید صلاحیت شد؛ اگرچه مشخص بود که در کارزار انتخاباتی و در رقابت با خاتمی‌رای چندانی نخواهد آورد. چهار سال بعد و با اتمام دوره ریاست جمهوری خاتمی، در میان کاندیداهای تائید صلاحیت شده، دو کاندیدا با سابقه نظامی‌وجود داشت: علی لاریجانی که سابقه عضویت در سپاه پاسداران را دشات اما در آن زمان ریاست سازمان صدا و سیما را به عهده داشت و محمدباقر قالیباف فرمانده نیروی انتظامی. قالبیاف در آن انتخابات نفر چهارم شد و لاریجانی نتوانست جایگاهی بالاتر از ششم را کسب کند. 
چهار سال بعد محسن رضایی میرقائد که عموما به عنوان فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس شناخته می‌شود جزو کاندیداها بود. وی و محمدباقر قالیباف در انتخابات 1392 و 1396 نیز جزو کاندیداها بودند. سعید جلیلی هم با سابقه عضویت در سپاه پاسداران یکی از کاندیداهای انتخابات سال 1392 بود. علاوه بر‌این افراد در بعضی از دوره‌های انتخابات، افرادی با سابقه نظامی‌کاندیدا شده بودند که در نهایت تائید صلاحیت نشدند. 


با‌این وصف، می‌توان تائید کرد که در هیچ دوره‌ای مانعی برای کاندیداتوری نظامی‌وجود نداشته و همچنین کاندیداتوری‌این افراد موضوع تازه‌ای نیست؛ اگرچه هیچ گاه‌این افراد نتوانستند رای اکثریت مردم را به دست آورند. با‌این حال می‌توان گفت که سابقه نظامی‌یک کاندیدا نه می‌تواند مانعی برای کاندیداتوری باشد و نه تضمینی برای توان مدیریتی اوست. آنچه بیش از سابقه نظامی‌باید مورد توجه قرار بگیرد‌این است که یک کاندیدا چه امکانات و توانایی‌های بالقوه و بالفعلی برای به دست گرفتن‌این پست دارد، تیم کاری وی یا کابینه‌ای که می‌تواند تشکیل دهد شامل چه کسانی است، چه پشتوانه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی‌ای دارد و.... البته واضح است که تشخیص‌این موضوعات برای عامه مردم چندان ممکن نیست و معمولا در کشورهای دموکراتیک؛ ابن احزاب هستند که تشخیص‌این مسائل را به عهده دارند و کاندیداهای خود را به مردم معرفی می‌کنند. وجود احزاب فراگیر و قدرتمند در کشور،‌این حسن را دارد که دیگر نیازی به‌این بحث‌های نه جندان عمیق نیست؛ شاید حزبی بر مبنای تشخیص اکثریت اعضای خویش، فردی با پیشینه نظامی‌را برای ریاست جمهور ی مناسب تشخیص داد و شاید نه؛ اما آنچه مسلم است ،‌این است که با وجود احزاب قدرتمند و فراگیر دیگر ظهور یکباره فردی با توانایی‌های مجهول وجود ندارد و‌این گوه افراد حتی با حضور در انتخابات شانسی برای انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهور نخواهند داشت.
به‌این ترتیب می‌توان به فعالان سیاسی توصیه کرد که به جای مخالفت یا موافقت با موضوع «رئیس جمهرو نظامی»، جامعه سیاسی کشور را متوجه اهمیت و لزوم توجه به «رئیس جمهرو حزبی» کنند؛ گرینه‌ای که کارآمدی آن می‌تواند بسیار بیشتر از یک رئیس جمهور نظامی‌باشد.