روزنامه اعتماد
1399/09/03
مرد حنجره طلايي بيتكرار
گروه هنر و ادبياتهنوز با افسوس و دريغ درگذشت اكبر عالمي عزيز، اين معلم دلسوز و نازنين سينما كنار نيامده بوديم كه خبر درگذشت چنگيز جليلوند عزيز از راه رسيد. حقيقتا چه اتفاقي در حال رخ دادن است؟ كسي ميداند؟ كاش ميشد لحظهاي تصور كنيم شعله چه گنجينههايي در آسمان فرهنگ و هنر ايران خاموش ميشود، صد فغان وقتي ميفهميم كه كار از كار گذشته است. هنر دوبله در ايران ستاره درخشان كم نداشته و ندارد اما كدام دو ستاره شبيه هم ميتوان سراغ گرفت؟ منوچهر واليزاده به ايسنا ميگويد «كسي جايگزين كسي نميشود. جليلوند صدايي بود كه ديگر نظير او نخواهد آمد و آدمي پيدا نخواهد شد كه بتواند همانند او به جاي بزرگترين هنرپيشههاي دنيا و ايران حرف بزند.» سينما و تلويزيون ايران «مرد حنجره طلايي» را ارزان به دست نياورد كه چنين مفت از چنگ دهد. همينطور اكبر عالمي يا دهها و صدها انسان متخصص و كاردان ديگر كه در نتيجه اين بيماري شوم از دست ميروند. وقتي فهرست نقشهايي كه با صداي اين هنرمند همهفن حريف براي ملت خاطره شد را مرور ميكنيم، دهها سكانس سينمايي و شاهكارهايي بيبديل از پيش ذهن ميگذرد. بين آثار خارجي چهره مارلون براندو، پل نيومن، برت لنكستر، پيتر اوتول، يول براينر، كلينت ايستوود و دين مارتين زنده ميشود و از سينماي ايران محمدعلي فردين، بهروز وثوقي، ناصر ملك مطيعي، ايرج قادري، سعيد راد و غيره. صداي آقاي جليلوند به شخصيتهاي درون قاب كيفيت متفاوت ميبخشيد و بچههاي سينما بيراه نميگويند كه «بدون صداي جليلوند معلوم نبود براندو چنانكه حالا ميشناسيم به مخاطب ايراني معرفي ميشد»، ميزان محبوبيتي كه شايد براي «آلن دلون» در ايران اتفاق نميافتاد اگر صداي خسرو خسروشاهي عزيز وجود نداشت. چنگيز جليلوند مسير ترقي را از حضور روي صحنه تئاتر آغاز كرد. شبيه همكار ديگرش پرويز بهرام كه ابتدا بهواسطه ايفاي نقش «اتللو» در نمايشي به كارگرداني مهين و مصطفي اسكويي ستاره شد و بعد به حرفه دوبلوري پرداخت. پرويز بهرام فعاليت تئاتري را در دوره دبيرستان شروع كرد. «به ياد دارم پيش از وقايع 28 مرداد 1332، به هنرستان هنرپيشگي ميرفتم كه با بزرگان بسياري همچون مرحوم بيژن مفيد، علي نصيريان، عباس جوانمرد، جعفر والي، رضا بديعي و هوشنگ لطيفپور همدوره بودم. من هيچ تستي ندادم. چون در كار تئاتر بوديم، صداها مشخص بود. يادم نميرود اولين فيلمي كه در استوديو ايران فيلم، به جاي شخصيت صحبت كردم، هيچ امتحاني از من گرفته نشد. در واقع دوبلورهاي اوليه به دليل آن پيشينه تئاتر و با بهكارگيري فن بيان، صداهاي شناخته شدهاي داشتند.» آقاي جليلوند نيز در گفتوگويي كه سال 96 با روزنامه اعتماد انجام داد درباره گذر از تئاتر و دلبستن به دوبله گفت. «خيلي سال قبل تجربههايي [در تئاتر] داشتم اما راستش در سن و سالي نبودم كه دقيق بدانم تئاتر چيست؟ يا بازيگري تئاتر واقعا چه معنايي دارد. حالا وقتي به آن زمان فكر ميكنم متعجب ميشوم كه چطور نقشهايي برعهدهام گذاشته شد و من از پس ايفاي آنها برآمدم. وقتي ميگويم از پس ايفاي نقشها برآمدم مقصودم اين است كه كار همان جا به پايان نرسيد و بعدا دوباره پيشنهادهايي مطرح شد. مثلا زماني قرار بود آقاي «سارنگ» نقشي را بازي كند كه به دلايلي نشد و من برعهده گرفتم. آن زمان دوستان هم از حضورم حمايت كردند: مثلا آقاي اسدزاده كه 15 سالي از من بزرگتر است خيلي خوب به ياد دارد چه تجربه خوبي پشت سر گذاشتيم. در تئاتر تهران كه حدود ۶۰ شب هم روي صحنه بود. قرار بود كار از تماشاخانه تهران به سالن دهقان كوچ كند كه از آنجا به بعد من همكاري نكردم. يك تومان حقوق ميدادند درحالي كه من پنج تومان ميخواستم. آن زمان تازه با دوبله آشنا شده بودم و خب وضعيت پرداختها متفاوت بود. سه، چهار نقش به همراه آقاي وحدت كار كردم و بعدها هم در نمايشي به نام «شاهزاده خانم تاتيانا» روي صحنه رفتم كه هنرمندان شناخته شدهاي در كار حضور داشتند. از جمله خانمها «معيني» و «فخري خوروش» كه براي نخستينبار در همين نمايش روي صحنه رفت و آقايان «وحدت»، «مصفا»، «داريوش اسدزاده» را به خاطر دارم. حتي آقاي «تهامينژاد» هم آنجا با ما همراه بودند و نقش «كنت بران كانسكي» را بازي ميكردند. تقريبا از سالهاي دانشكده به بعد تئاتر كنار رفت و دوبله من را بلعيد! از آن زمان ديگر متوجه نشدم تئاتر چه وضعيتي دارد و به كدام سمت و سو حركت كرده است. از طرفي وقتي به دوبله وارد شدم پيشرفت خيلي سريع اتفاق افتاد، به حدي كه سال دوم نقش اول را ميگفتم. اين روند تا زماني ادامه داشت كه به مديريت دوبلاژ رسيدم.» فعاليت هنرياش را در سال ۱۳۳۶ و با تئاتر به همراه ابوالحسن تهامي آغاز كرد، سپس چندسالي كار دوبله كرد و بعد از مدتي براي ۲۰ سال به امريكا رفت، اما سرانجام به كشور بازگشت و كار دوبله را از سال ۱۳۷۷ سر گرفت. آقاي جليلوند در چند مجموعه تلويزيوني و فيلم سينمايي نيز بازي كرده است. «مرد حنجره طلايي» سينما و تلويزيون ايران در گويندگيهايش قابليت تيپسازي داشت و ميتوانست صداهاي متفاوت خلق كند، كيفيتي كه به سادگي به دست نميآيد و هنر دوبله ايران هم ديگر مانندش را نخواهد ديد گرچه خودش به آينده اين حرفه در ايران بسيار اميد داشت. «ديگر در ايران، از آن دوبلههاي درخشان و ماندگار خبري نيست. چون سينماي ما به لحاظ اكران و نمايش فيلمهاي مطرح خارجي درهاي خود را به روي جهان خارج بسته است و اين اكران محدود فيلمهاي خارجي جوابگوي دوبله نيست. زماني بهترين فيلمهاي جهان همزمان در سينماهاي ايران اكران ميشد. صدابرداري سرصحنه نيز در آن زمان رايج نبود اما الان وضعيت ۱۸۰ درجه فرق كرده است. با تمامي اين شرايط از زمانيكه به ايران بازگشتهام برخلاف بسياري از دوستان و همكاران به آينده اين حرفه بسيار اميدوارم. جوانهاي بسيار مشتاق و مستعدي را ديدهام كه با اندكي مديريت و با گذشت مدت زماني ميتوانند بارقههايي از آن گذشته درخشان را تكرار كنند. اين جوانهاي مشتاق و بسيار مستعد احتياج به پشتيباني و حمايت دارند و با راهاندازي واحدهاي دوبله جديد ميتوان به آيندهاي كه به آن اشاره كردم نزديك شد.»؛ يادش گرامي.
سایر اخبار این روزنامه
روياي تصاحب « پاستور»
جنجال واردات 420 كانتينر لوازم خانگي لاكچري
گلايه از تعطيليهاي نصف و نيمه
fatf براي چين مهم است
آلونك؛ مساله چيز ديگرياست؟
رديابي سنخيت
كروناي پاييزي
حكومت اقليت در امريكا
حسن نراقي؛ جامعهشناس كوچه و بازار
فقر، بيپناهي و بيصدايي
هديه قانونگرايي غربي!
مرد حنجره طلايي بيتكرار
برجام به نقطه صفر بازنميگردد
امروز كسي در حد ابنسينا و بيروني نداريم
«آگاهي نو» «كه از باد و باران نيابد گزند»
عكس روز