اثرات انتخاب‌ بلينكن و ساليوان

مدت‌ها پيش از برگزاري انتخابات رياست‌جمهوري در امريكا گمانه‌زني‌هايي پيرامون سياست خارجي در دولت احتمالي جو بايدن مطرح مي‌شد و تحليلگران تا حدودي معتقد بودند كه سياست خارجي دولت احتمالي دموكرات‌ها ادامه سياست خارجي دولت اوباما خواهد بود. با اين حال انتخاب آنتوني بلينكن به عنوان وزير خارجه و جيك ساليوان به عنوان مشاور امنيت ملي دولت آينده امريكا از سوي جو بايدن نشان داد كه رييس‌جمهور منتخب ايالات متحده تلاش خواهد كرد تا دولت خود را به دولتي متمايز با دوره رياست‌جمهوري باراك اوباما تبديل كرده و تغييراتي را در اين حوزه به وجود آورد؛ چراكه از نگاه بايدن، دنباله‌روي سياست‌هاي دولت اوباما براي او يك امتياز نيست و چهل‌وششمين رييس‌جمهور امريكا متمايل است تا سياست مخصوص به خود را داشته باشد. اين مساله مطرح است كه به احتمال زياد، رويكرد جو بايدن به سياست خارجي در اصول شبيه به رويكرد اوباما باشد و با اتكا به چند جانبه‌گرايي و تلاش براي ايجاد اجماع بين‌المللي بر سر مسائل مناقشه‌برانگيز كار خود را پيش ببرد اما در جزييات و شيوه تعامل با ديگر كشورها احتمالا تفاوت‌هايي را ميان دولت بايدن و دولت اوباما شاهد خواهيم بود. به طور كلي هر چند كه نگاه و انتخاب‌هاي جو بايدن در متفاوت بودن سياست‌ها نسبت به دولت اوباما مي‌تواند موثر باشد اما به طور سنتي برخي مسائل در امريكا با جابه‌جايي دولت‌ها دچار تغيير نمي‌شوند و روند پيشين خود را طي مي‌كنند.  چين بارزترين نمونه از اين مسائل ثابت است؛ فارغ از اينكه رييس‌جمهور چه كسي باشد و چه فردي عهده‌دار وزارت خارجه شود، امريكا به چين به عنوان يك تهديد خواهد نگريست و تلاش خواهد كرد تا جلوي رشد اين كشور را بگيرد. در اين زمينه تنها تغييرات در تاكتيك‌ها پديدار خواهند شد؛ دونالد ترامپ ترجيح مي‌داد با اتخاذ رويكردي يكجانبه‌گرايانه و با بهره‌جويي از قدرت اقتصادي و نظامي ايالات متحده به مقابله با رشد چين برخيزد اما از نگاه جو بايدن و تيم سياست خارجي او احتمالا راه مناسب براي مقابله با چين و تقويت روابط با متحدان اروپايي و ديپلماسي باشد. از همين رو بايد تصريح كرد، روي كار آمدن بايدن و تيم سياست خارجي او به معناي بازگشت به عصر چندجانبه‌گرايي خواهد بود.
  ايالات متحده خواهد كوشيد شكافي كه در 4 سال گذشته ميان واشنگتن و متحدان اروپايي به وجود آمده، كوچك‌تر كند و با كمك اين متحدان مسائل بين‌المللي را حل و فصل كند. تيم سياست خارجي بايدن آگاه است كه امريكا در جنگ جهاني اول، جنگ جهاني دوم و حتي در جنگ سرد با كمك‌ متحدانش توانست به پيروزي دست يابد و مي‌داند بدون كمك متحدانش نمي‌تواند در جنگ‌هاي نظامي و اقتصادي آينده پيروز باشد. امريكا به خاطر مي‌آورد كه در موضوع برجام به اين دليل توانست به توافقي برد- برد دست پيدا كند كه موفق شد با همراهي متحدانش اجماعي جهاني به وجود آورد و حتي چين و روسيه را نيز با خود همراه كند. امريكا ديد كه طي 4 سال گذشته و بدون همراهي متحدانش چگونه سياستش در مقابل ايران شكست خورد و نتوانست هيچ دستاوردي به همراه داشته باشد.يكي ديگر از تغييراتي كه در دولت آينده امريكا شاهد آن خواهيم بود، بازگشت نگاه محيط زيستي به سياست خارجي است. سياست خارجي در خصوص تغييرات اقليمي با انتصاب جان كري، وزير خارجه پيشين به عنوان نماينده ويژه رييس‌جمهور در اين حوزه مي‌توان انتظار داشت كه امريكا بار ديگر رفتاري مسوولانه در قبال تغييرات اقليمي داشته باشد و بازگشت به توافقنامه‌هاي بين‌المللي نظير توافق پاريس را در دستور كار قرار دهد.
سياست‌هاي متغير، سياست‌هاي ثابت
با ورود افراد جديد به عرصه سياست، زاويه ديد جديدي كه وارد كار مي‌شود تغييراتي را پديد مي‌آورد. در اين وضعيت هر چند برخي سياست‌هاي اساسي نظير همان سياست چين در مقابل امريكا كه پيش‌تر اشاره شد، تغيير نخواهد كرد اما بسياري از موضوعات ممكن است تحت تاثير قرار گيرد. براي مثال زماني كه جيمي كارتر در دهه 70 ميلادي به عنوان رييس‌جمهور ايالات متحده برگزيده شد، نگاه او به مسائل حقوق بشري رفتار امريكا را در برخي حوزه‌ها تا حدي تغيير داد. زاويه ديد افراد و اولويت‌هاي آنها موثرند اما بايد توجه داشت كه هميشه اين نگاه تاثير زيادي ندارد. هم باراك اوباما و هم دونالد ترامپ با جنگ‌هاي بي‌پايان در خاورميانه مخالفت كرده بودند و بنابر نگاه خود روش‌هايي را براي خلاصي يافتن از اين جنگ‌ها در پيش گرفتند اما هيچ كدام در پايان موفق به خروج كامل از خاورميانه نشدند. ريشه اين مساله آنجاست كه نه فقط در ايالات متحده كه در بسياري از كشورها حتي با تغيير حاكميت نيز برخي سياست‌ها تغيير نمي‌كنند. براي نمونه، ايران از زمان حكومت صفويه به اين سو اهميت بسيار زيادي براي امنيت خليج فارس قائل بوده و تلاش داشته تا تحت هر شرايطي امنيت اين منطقه را حفظ كند. پس از قرن‌ها هنوز اين اهميت پابرجاست و با آمد و رفت حكومت‌ها هنوز اين سياست اهميت زيادي براي ايران دارد. در سياست منطقه‌اي ايران نيز همين شرايط حاكم است؛ از ديرباز ايران امنيت كشورهاي همسايه خود را مهم قلمداد مي‌كرد زيرا در اين صورت مي‌توانست عملكرد بهتري در ايمن كردن مرزهايش داشته باشد.به صورت كلي در مسائل امنيتي و موضوعاتي كه به تامين امنيت كشورها بازمي‌گردد، سياست‌ها به صورت اصولي ثابت است و تنها شيوه‌ها و تاكتيك‌ها تفاوت پيدا مي‌كند. از همين رو آمدن دولت و وزير خارجه جديد در امريكا هم ذيل همين شرايط تعريف مي‌شود و هر چند كه آمد و رفت افراد اثراتي دارد اما سياست‌هايي كه به امنيت كشورها ارتباط دارند تغيير نكرده و صرفا روش‌هاي تامين امنيت تفاوت پيدا مي‌كند. در روابط ايران و امريكا برخي مشكلات ايدئولوژيك و برخي مشكلات امنيتي وجود دارد. با آمد و رفت افراد مشكلات ايدئولوژيك ممكن است حل و فصل شوند اما مشكلات امنيتي همچنان پا برجا خواهد ماند.
نقش حقوق بشر در سياست خارجي دولت بايدن


با مطرح شدن نام بلينكن به عنوان وزير خارجه صحبت‌هايي پيرامون دغدغه‌مند بودن او در خصوص مسائل حقوق بشري مطرح شد و اين پرسش به وجود آمد كه اين دغدغه‌ها چه تاثيري بر سياست خارجي آينده امريكا خواهد گذاشت. واقعيت اين است امريكا همواره زماني كه در دو راهي حقوق بشر و منافع ملي قرار گرفته، منافع ملي را برگزيده و اين ‌بار نيز بعيد است وضعيت متفاوت از گذشته باشد. در زمان‌هايي منافع ملي امريكا و اصول حقوق بشري تداخلي با يكديگر نداشتند و كاخ سفيد به موازات هم اين دو موضوع را پيش برده اما هر زمان كه حقوق بشر در مقابل منافع ملي امريكا قرار گرفته، دولت‌هاي مختلف امريكا ترجيح داده‌اند تا منافع ملي را در اولويت قرار دهند. در سال‌هاي پيش رو اگر جايي منافع ملي امريكا ايجاب كند اين كشور بر مسائل حقوق بشري اصرار خواهد ورزيد و اگر نياز باشد نيز چشم بر اين اصول خواهد بست.در زمان وزارت خارجه ركس تيلرسون در اوايل آغاز به كار ترامپ، مكاتبه‌اي داخلي در درون وزارت خارجه امريكا صورت گرفت مبني بر اينكه ايالات متحده بايد در مسائل حقوق بشري به متحدان خود آسان بگيرد و در خصوص مخالفان امريكا سختگير باشد. اين نگاه تاييد مي‌كند كه دولت امريكا در مواقع لزوم از حقوق بشر عبور مي‌كند و اين مساله نه فقط در امريكا كه در همه جاي جهان ديده مي‌شود. كشورها زماني كه پاي منافع‌شان در ميان باشد حرفي از حقوق بشر نمي‌زنند. به همين دليل مي‌توان تصريح كرد كه با آمدن توني بلينكن بعيد است روابط امريكا با ديگر كشورهاي جهان به نوعي تحت تاثير مساله حقوق بشر قرار گيرد كه آسيب جدي به منافع ملي ايالات متحده وارد كند.
رابطه با ايران
از جمله مسائلي كه انتظار مي‌رود با انتخاب‌هاي اخير رييس‌جمهور منتخب امريكا تحت تاثير قرار گيرد، مساله ايران است. جاي خوشحالي دارد كه جو بايدن تيمي را انتخاب كرده كه آشنايي كامل با ايران دارد؛ جيك ساليوان كسي است كه در مذاكرات محرمانه سال 91 با ايران مشاركت داشته و توني بلينكن نيز به عنوان معاون وزير خارجه امريكا در دولت اوباما به زير و بم برجام آگاه است. يكي از موضوعاتي كه باعث خواهد شد تفاوت جدي در رويكرد دولت امريكا به ايران به وجود ‌آيد و سياست‌هاي 4 سال گذشته تغيير كند، اين است كه سياست‌مداران ارشد تيم سياست خارجي جو بايدن از جمله توني بلينكن و جيك ساليوان ديپلمات‌هايي حرفه‌اي هستند كه درك بهتري نسبت به روابط بين‌الملل و ايران دارند. آنها به مسائل ايران و امريكا از ديد ايدئولوژي نگاه نمي‌كنند و بر خلاف تيم سياست خارجي دونالد ترامپ كه با لنز ايدئولوژيك به مساله ايران مي‌نگريستند و تلاش داشتند تحت هر شرايطي ايران را به زانو دربياورند، نگاهي واقع‌گرايانه به روابط دو كشور دارند. تاثير مهمي كه انتظار مي‌رود جايگزيني نگاه ايدئولوژيك با نگاه واقع‌گرايانه بر جاي بگذارد، كنار گذاشتن سياست «تحريم براي تحريم» و فراهم كردن زمينه براي حصول تفاهمي كه دو طرف از آن رضايت داشته باشند، خواهد بود. براي پايداري و اثربخشي توافق احتمالي ميان ايران و امريكا ضرورت دارد كه دو طرف منافعي معقول و متناسب داشته باشند و بتوانند در داخل كشور از توافق به دست آمده دفاع كنند؛ چراكه وزنه گروه‌هاي مخالف توافق و تفاهم در هر دو كشور به اندازه‌اي سنگين است كه حصول توافق يك طرفه مي‌تواند طي سال‌هاي آتي وضعيت روابط دو كشور را به مراتب بحراني‌تر از امروز كند.نبايد از ياد برد كه حسن روحاني، رييس‌جمهور ايران در سال 1400 ساختمان پاستور را ترك مي‌كند و اين جانشين اوست كه بايد سياست دولت ايران براي رابطه با امريكا را مديريت كند. اگر مخالفان برجام در تهران به قدرت برسند، تنش ميان ايران و امريكا افزايش مي‌يابد؛ چراكه مخالفان توافق با واشنگتن نيز تنها از لنز ايدئولوژي به اين مساله نگاه مي‌كنند. اما اگر تيمي در تهران بر سر كار بيايد كه نظير تيم سياست خارجي آقاي روحاني درك درستي از روابط بين‌الملل و نقش امريكا در جهان امروز داشته باشد، مي‌توان اميدوار بود حاكميت نگاه واقع‌گرايانه در دو كشور حفظ برجام را امكان‌پذير كند. اگر تعاملي سازنده ميان دولت‌هاي ايران و امريكا به وجود ‌آيد و برخي متحدان منطقه‌اي ايالات متحده مانع از پيشبرد ديپلماسي ميان تهران و واشنگتن نشوند، مي‌توان اميدوار بود با تيم سياست خارجي كنوني آقاي بايدن يك راه‌حل جدي براي حل مسائل ديگر ميان ايران و امريكا به وجود ‌آيد. مهم‌ترين نقش برجام در عرصه بين‌الملل، حل يكي از مشكلات جدي در روابط ايران و امريكا از مسير ديپلماسي بود كه نشان مي‌داد دو كشور اگر پشت ميز گفت‌وگو بنشينند و تعاملي سازنده داشته باشند، مي‌توانند به توافقي دست يابند كه دو طرف از آن راضي باشند و به اصطلاح راه‌حلي «برد- برد» حاصل شود.