روزنامه شرق
1399/09/06
یک بررسی تاریخی
یک بررسی تاریخی احمد عظیمیبلوریان تاریخ بشر، بهویژه در آسیای جنوب غربی، نشاندهنده دو گونه مدیریت متضاد جامعه بوده است. متداولترین گونه مدیریت از سوی خود انسان با اتکا به قدرت و توان فردی بوده است. مدیران جوامع اولیه بشر در جهان و بهویژه منطقه خاورمیانه همواره در پایینترین سطح که روستا و ده بوده «کدخدا»، حتی در واحدهای شناور -کشتی- «ناخدا» و در مناطق گستردهتر «شاه» و در مقیاس کشور «شاهنشاه» (شاه شاهان) نام داشتهاند. همه امور مردم در مقیاسهای مورد اشاره در نظامهایی که روی سلسلهمراتب شکل میگرفت، اداره میشد. این افراد با استفاده از فرصت حکمروایی، بدون استثنا به جمعآوری مال دنیا میپرداختند که هنوز هم در بسیاری از مناطق جهان ادامه دارد. شعار متداول در این مدل هم «خدا-شاه-میهن» بود که تا 40 سال پیش در ایران جا افتاده بود. رأس این سیستم اما در فرهنگهای جنوب غربی ایران کنونی -سرزمینهای عربنشین- به نام «سلطان» و در سرزمینهای شمال ایران به نام «سزار»، «قیصر»، «امپراتور» و... نامیده میشد. از سوی دیگر، ظهور ادیان گوناگون در دنیای خاورمیانه سابقه چندهزارساله داشته و شمار پیامبران این ادیان به 124 هزار نفر میرسد. بدیهی است بهدلیل نبودن ارتباطات میان مراکز تجمع مردم در جهان و منطقه ما، پیامبران الزاما پشت سر هم ظهور نمیکردند، بلکه هر منطقه پیامبر خود را همزمان با مناطق دیگر داشته است. ما از جزئیات تاریخ انبیای مرسل در گذشتههای دوردست زیاد آگاه نیستیم. بهجز حضرت آدم ابوالبشر، شاید دورترین این پیامبران الهی که ما میشناسیم حضرت نوح بوده باشد که در دوران نبوتش جهان پیرامون او را آب فراگرفت و او به امر خداوند برای نجات بشر و موجودات زمین کشتی ساخت و ادامه بقای بشر و موجودات زنده را فراهم آورد. خود این روایت نشان میدهد که تغییرات آبوهوایی روی کره زمین منحصر به این چند سال اخیر نبوده است و در آینده هم نخواهد بود. جالبترین نکته در این روایتها، مقابله رفتاری شاهان و امپراتوران با پیامبران بوده است. در مقابل طبقات اجتماعی که شاهان در حوزه قدرت خود برقرار میکردند، پیامبران به امر خداوند تبارک و تعالی در تساوی حقوق انسانها میکوشیدند. برگزاری مراسم نماز جماعت در آخرین دین الهی، یعنی اسلام که هماکنون در جهان معاصر سرزنده است، نمونه روشنی است از تضاد در برخورد با انسانها از دید شاهان و امپراتورها از یک سو و رهبران دینی از سوی دیگر. در ادیان الهی سلسلهمراتب تکریم مانند آنچه در دنیای مادی امروز یا در گذشته وجود دارد، دیده نمیشود. بهترین نمایش همسانی و یکسانی انسانها در نماز جماعت مسلمین و برخورد با مسئولان دیده میشود. در سلسلهمراتب دنیوی نظامهای حکومتی، هر کس جای خود را دارد و از دیگری متمایز است؛ یا بالای دست دیگری یا زیر دست اوست. درحالیکه در مراسم نماز روزانه و شبانه مسلمین، برجستهترین، زورمندترین و ثروتمندترین افراد در جوار فقیرترین و محرومترین افراد در برابر خداوند میایستند و خدا را ستایش میکنند. این بارزترین نمونه پیادهشدن مفهوم ارزش اجتماعی است که امروز «دموکراسی» و برابری ارزش انسانها به امر خداوند است. نکته جالب دیگری که در این دو نظام موازی اما وارونه دیده میشود، روش برخورد مردم با بالادستیها در مقایسه با خداوند است. بالادستیها، از رئیس تا شاه و امپراتور و سلطان، مردم را وادار میکردهاند که آنها را با زیباترین القاب خطاب کنند؛ برای نمونه، سلاطین قاجار و شاهان پهلوی را «ظلالله»، «اعلیحضرت همایونی» و «شاهنشاه» خطاب میکردند. پهلوی اول را که انگلیسیها در بهتختنشاندن او نقش اساسی داشتند «اعلیحضرت قدرقدرت و قوی شوکت» خطاب میکردند. گفته میشود پس از اینکه متفقین در شهریور ۱۳۲۰ او را از ایران اخراج کردند و به او پیام دادند که «فکر نکن میتوانی برگردی»، رضاشاه در تبعیدگاه خود در سواحل ژوهانسبورگ قدم میزده و همین جمله «قدرقدرت و قوی شوکت» را زیر لب تکرار میکرده است. پسر او هم که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و زندانیشدن دکتر مصدق به کمک آمریکاییها در تخت سلطنت تثبیت شد، شاید به توصیه اطرافیان تبدیل به «شاهنشاه آریامهر» شد و خود را سرآمد پادشاهان و هموزن کورش و داریوش هخامنشی میخواند تا جایی که در برابر آرامگاه کورش کبیر گفت: «آسوده بخواب که ما بیداریم». بیداری او طولی نکشید که منجر به تبعید او از ایران شد. در برابر سلسلهمراتب شاهنشاهی و القابی تشریفاتی و وادارکردن مردم به گفتن آنها و تکریم از خود، مردم ایران -شاید مانند دیگر مسلمانان جهان به ویژه شیعیان- خدا و پیامبر اسلام و ائمه اطهار را تنها با واژه «تو» خطاب میکردند که تا امروز هم چنین است.خود شاهد بودم که یک مادر میانسال آذربایجانی که طفل بیهوش خود را در صحن مطهر امام رضا(ع) به بغل گرفته بود با صدای بلند میگفت: «یا امام رضا اگر بچه مرا شفا ندهی روز قیامت شکایتت را به جدت خواهم کرد». بیتکلفی و رابطه مستقیم مردم با نظام دینی خاص مسلمانان نبوده و نیست. دستکم در ادیان ابراهیمی چنین چیزی نبوده است. آن 124 هزار پیامبر نه الزاما جانشین هم بودهاند و نه یکدیگر را نفی میکردهاند. دنیای قدیم مانند امروز یکپارچه نبوده و ارتباطات میان جوامع بهگونهای نبوده که یک پیامبر رسالت خود را در سراسر جهان اعمال کند. جنگهای مذهبی مانند جنگهای صلیبی پیشتر ظاهر مذهبی داشته اما توسط زمامداران وقت تشویق میشده است. هنگامی که صلیبیون از ایتالیا به دمشق حمله کردند، میان رهبران صلیبی و بازرگانان ونیز توافق شده بود که به شرط حمایت مالی از سپاه صلیبی در طول جنگ، بخشی از غنایم جنگی حاصل از غارت دمشق به بازرگانان ونیزی پرداخت شود. تا آنجا که این نگارنده میفهمد هیچگونه برخورد میان ادیان ابراهیمی توجیهی ندارد. زیرا پیامبران این سلسله از ادیان به دلیل دوری سرزمینها هریک در منطقهای در خاورمیانه مبعوث شده بودند. اگر رقابت یا دشمنی بوده، حکومتهای این مناطق موجب آن بودهاند. آخرین نمونه آن در نبردهای کنونی میان ارمنستان و آذربایجان در قرهباغ دیده میشود که احتمالا به تحریک قدرتهای خارجی صورت گرفته است. این رقابت برای مال دنیا و ایجاد سلطه تازه در منطقه خاورمیانه و غرب دریای خزر و حالتی مانند جنگهای صلیبی است.
سایر اخبار این روزنامه
بیزینس از داخل زندان؟
همه تعیینتکلیفهای قالیباف برای روحانی
از رفتن ترامپ خوشحالیم
بسیج، ثروت بزرگ و ذخیره خداداد ملت ایران است
۴ دهه ابهام، سد راه ورود زنان به پاستور
کنشهای انتخاباتی در غیاب نهادیاجماعساز
ایران و آمریکای پساترامپ
رنج ازدستدادن کودکی در خیابان
مرگ قرن
نقد ناقدان فیرحی
سياوش در آغوش افراسياب
یک بررسی تاریخی
اتفاق نظر روی «وضع اقتصاد بد است»