نان «جو» و رگ هویت ایرانی

زهرا محسنی‌فر: در آمریکا پالان عوض می‌شود، اقتصاد فعلی ما جفتک می‌خورد و کرک و پر اثر پروانه‌ای می‌ریزد. اوضاع انتخاباتی آمریکا که قاراشمیش می‌شود، ماله‌به‌دستان وطنی قرشمال‌بازی درمی‌آورند. پرچم ینگه دنیا توسط مردمش آتش می‌گیرد و اینجا عده‌ای لنگ باز می‌کنند تا از روی پرچم یانکی‌ها رد نشوند. از پاپ کاتولیک‌تر در ام‌القرای جهان اسلام زیاد داریم که برای آبروی نداشته‌ لیبرال ـ دموکراسی، دایه‌ مهربان‌تر از مادر می‌شوند. بزک‌سرای چشم‌آبی‌ها مثل دفتر مرکزی رستوران‌های زنجیره‌ای مک‌دونالد در ایلینوی، در تهران شعبه‌ مرکزی دارد. اگر با اقتصاد ایزوله‌ ریالی نمی‌توان به توسعه‌ خیالی رسید، با اقتصاد لوله‌ لیبرالی به چه چیزی می‌توان رسید؟ در برابر اقتصاد مقاومتی، جبهه‌ مقاومت راه انداخته‌اند تا معیشت مردم، سپر انسانی برای بقای حکومت دلار آمریکایی باشد. وقتی نبض تالار شیشه‌ای سعادت‌آباد به پشم گرگ‌های وال‌استریت بند است، عجیب نیست که بورس به پیشواز برنده‌ آبی کاخ سفید، فرش قرمز پهن کند. مدیریت وصله‌پینه‌ای، هنر آنهاست که برای وصل شدن به آمریکا پیله کرده‌اند. اقتصاد کج‌دار و مریز مثل برج‌های دوقلوی آمریکا روزی فرومی‌ریزد، اگر ام‌الامراض غرب‌زدگی را درمان نکنیم. تکانه‌های بین‌المللی، برج‌ پیزای اقتصادهای لم داده به غرب را منارجنبان می‌کند تا هیچ جنبنده‌ای از آسیب سونامی‌های اقتصاد غربی در امان نباشد. به آفتاب بی‌زوال برجام قسم، مذاکره چراغ جادو نیست که غول بی‌شاخ‌و‌د‌م آمریکا را با ما مهربان کند، تا بالمره به آرزوهای بی‌عمل‌مان برسیم. هتل کوبورگ، همان حمام فین کاشان است که در آن، جنتلمن‌های دلاک برای زدن رگ هویت ایرانی، تیزی به دست می‌گیرند. جمهوری‌خواه و دموکرات، سر و ته یک کرباسند و خیار مذاکره با شیطان را از هر طرف که بخوریم، آخرش تلخ است. وقتی در مزرعه‌‌ ظرفیت‌های داخلی «گندم ری» داریم، چرا به نان «جو» دل ببندیم. گرگ را از هر طرف که بخوانیم، گرگ است؛ چه مزاحم برجام باشد و چه رفیق 30 ‌ساله‌‌.  هنوز رد خون گرم شهید فخری‌زاده روی آسفالت آبسرد باقی است که بزدلان سیاسی سایه‌ دروغین جنگ را در صورت انتقام سخت، روی سر مردم نشان می‌دهند. شبح مذاکره در حال بلعیدن مفاخر درخشان ماست. رگ خواب ما وقتی دست دشمن افتاد که چشم اسفندیار وطن را بر آب حیات خودباوری بستیم و سودای مذاکره، پاشنه‌ آشیل ما شد تا درِ تعاملات بین‌المللی همچنان بر پاشنه‌ اعتماد به غرب بچرخد و چرخه‌ نیمه‌عمر سانتریفیوژهای ما با چرخ کارخانجات نیمه‌جان ما یکجا برچیده شود. خون شهید اما آب حیات عشق است که در رگ انقلاب ما روانه می‌شود.