تو یکی نه ای، هزاری

احمد مسجد جامعی
عضو شورای شهر تهران
این روزها در لابه‌لای اخباری ناخوشایند، گاهی خبرهای خوشی هم به گوش می‌رسد. از جمله از جامعه ارجـــمند معـــــلمان کـــه یکی روی تخـت بیمارستان و تا پای جان از آموزش شاگردانش دریغ ندارد و دیگری کیلومترها می‌رود و می‌آید تا دانش آموزی را که امکان دسترسی به فضای مجازی ندارد از کتاب و درس بهره‌مند سازد و درس و مشق او را به سامانی رساند. یاد امیرکبیر؛ پایه‌گذار آموزش نوین می‌افتم که گفته بود اگر برای یک سال محصول خواسته باشید، گندم بکارید و برای 30 سال، گردو و برای  یک عمر، مدرسه بسازید. مدرسه‌ای که بدون معلم هیچ است. آموزگارانی که معمولاً به کمترین دریافت قناعت می‌کنند و با بزرگ منشی دم برنمی‌آورند و اگر هم گاهی مبلغی به آنها می‌رسد باز هم از ایثار آن دریغ ندارند. این روزها شاهد نمونه‌ای از آنها هستیم.
آقای حسین اسدی؛ معلم خوزستانی که از میراث پدری بهره‌ای یافت و برای مصرف آن محلی را پیش‌بینی کرد. چون پی برد که دانش آموزانش برای تهیه لپ‌تاپ نیازمند کمک هستند، آنچه را در ذهن داشت وانهاد و آن را در طبق اخلاص گذاشت تا دانش‌آموزان از علم آموزی بی بهره نمانند. لبخند رضایت دانش‌آموزان عشایری اندیمشک، او را واداشت تا همه دانش آموزان ایران را دانش آموز خود بداند و هر چه به او رسیده بود در این راه ایثار کند.


این همت بلند به همین جا ختم نشد و بسیار کسان رفتار او را الگوی خود قرار دادند و به رفع این مشکل پرداختند.
اینکه از بین معلمان یک خوزستانی جلودار این کار خیرشد، چندان هم جای شگفتی نیست زیرا  خوزستان یعنی همه ایران.   هیچ جای خوزستان نیست که یادگاری از ایران نداشته باشد. مردم کشور ما وجب به وجب خوزستان را می‌شناسند و نام روستاهای آنجا را شنیده‌اند و با آن زیسته‌اند. همه ایرانیان در خوزستان شهیدی دارند، مجروحی دارند، جانبازی دارند، مفقودی دارند و اکنون معلمی از آن دیار و از دلاوران لر، حرکتی را پایه‌گذاری کرده است. یار و یاور او باشیم.
 تو مگو همه به جنگند، ز صلح من چه آید/ تو یکی نه ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز