روزنامه شرق
1399/09/11
به یاد پرویز پورحسینی
به یاد پرویز پورحسینی فرهاد مهندسپور پرویز پورحسینی در زندگیاش بهجز بازیگری کار دیگری نکرد، به زعم خودش –و در برابر چشم تماشاگران- در جستوجوی خودش بود. او نمونهای از وظیفهشناسی و بیپیرایگی در کارش بود. هرگز بیش از آنچه میخواست، دیده نشد. عجیب نیست شاید اگر بگوییم ما را -بیش از آنکه ما تماشایش کنیم- تماشا میکرد. پرویز پورحسینی در دهه 50 که جریان اصلی تئاتر ایران در دست تئاتر متن یا همان تئاتر ایدئولوگ بود (اعم از چپها و اداره برنامههای تئاتر) جزء معدود کسانی بود که جسورانه به این جریان نپیوست و سر از کارگاه نمایش درآورد؛ جایی که نه نامی برای او داشت و نه نانی ولی تصمیمِ او را برای تجربه و جسارت، در کار با آربی اُوانسیان و پیتر بروک فراهم میکرد. سال 1378 در شش ماه تمرین و ضبط تلهتئاتر استنطاق، پرویز گاه دراینباره چیزهایی میگفت، آنروزها من هنوز تصویر روشنی از مناسبات تئاتر دهه 50 و آدمهایش نداشتم و بعدها دریافتم که این مرد منضبط و شکیبا و همیشه آماده تمامحرفهای، چه نجوا میکرد و از چه مینالید. بعدتر در سال 1389 که دراماتورژ و مشاور هنری نمایش آخرین پر سیمرغ، نوشته محمد چرمشیر، تولید مشترک ایران و آلمان بر اساس شاهنامه فردوسی بودم و او را برای نقش زال به کارگردان آلمانی پیشنهاد دادم، مجال بیشتری داشتم تا تماشایش کنم؛ نهتنها در تمرینها که در طول یکماهی که باهم در فرایبورگ بودیم و اوقات کار و فراغتمان باهم میگذشت. این دانشآموخته تئاتر، مانند دانشجویی نوآمده، منظم و آرام خود را برای کار آماده میکرد و دقت و توانش را برای هشت ساعت تمرین روزانه، زنده و بیدار نگه میداشت. آن روزها پرویز 69ساله بود، درست در همین روزهای سال بود. پرویز خسته نمیشد، چیزی او را برنمیآشوبید. در جهان درون خودش بود و تقلا میکرد آزردگیها را کوچک کند تا از پا درش نیاورند. شاید این همان رازی بود که پرویز پورحسینی در حضور صحنهای شگفت و تأثیرگذارش داشت؛ مهمترین ویژگی او که سینمای ایران هرگز آن را درک نکرد. مرد شرافتمند و موقر تئاتر که از سر بیپولی به سینما تن میداد، آنچنان آرام و غریب در میان ما زیست که گویی هرگز در میان ما نبود و در آخرین خزان این سده، دست سیاست و بازار، او را از جامعه ایران دریغ کرد.اکبر عالمی، خسرو سینایی، کامپوزیا پرتویی، کریم اکبریمبارکه، پرویز پورحسینی و هزارها انسان دیگری را که سرمایههای بشری هستند، از دست نمیدادیم اگر 10 ماه پیشازاین و در یک کنش هماهنگ جهانی، تنها دو هفته قرنطینه و تعطیلی اعمال میشد. پاندمی میشکست و ما این همه داغدار نمیشدیم که ندانیم برای کدامیک باید اشک بریزیم. ولی بازار باید داروها و واکسنها و دیگر ساختههایش را بفروشد و ما آنقدر باید گلهای بمیریم تا همه به آن تن بدهیم. این نمایشی تراژیک است که مردم باید در آن بمیرند تا آنان که باقی میمانند، هم مشتری بازارهای آینده باشند و هم بیاموزند که بیشازاین از سیاستبازان پیروی کنند. پرویز پورحسینی کشته این صحنه بزرگ جهانی است.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
عملیات و محل ترور پیشبینی شده بود
پدرسالار کیست؟
دورخیز دوباره ویروس برای روزهای زمستان
روحانی شکایت از برخی رسانهها را پس گرفت
جدولهفدهیها میمانند،کمیته امداد حذف میشود
کوچ تندروها از تهران به قم و مشهد
۴ گام براي احياي برجام
پایان محاصره قطر آخرین گام ترامپ
مأموریت جذاب زن ایرانی در کویت
به یاد پرویز پورحسینی
اسرائیل بهدنبال تغییر زمین بازی
هزارتوی تیم بایدن برای دیپلماسی ایران
نبود سیاست خبری در ترور شهید فخریزاده