روزنامه اعتماد
1399/09/11
اينجا دريا نيست، اهواز است
نيلوفر رسوليدر هر خانه يك نفر باقي است، تا زانو گرفتار در آب و در تلاشي بيهوده براي راندن آب از اتاقهاي خانه به حياط، باقي به خانههاي بالادست رفتهاند. باران حقيقت تازهاي را براي خوزستانيها عيان نكرده است، زير خاك لولههاي طلا جريان دارد و در اين ميان جايي براي لولههاي شبكه جمعآوري آبهاي سطحي نيست، شهرك ماهشهر و بندرامام حتي يك متر جوي آب كنار خيابان ندارند، از بارش ساده يك باران، سيلي به راه افتاده است كه فاضلاب و آب باران را در تركيبي متعفن راهي خانههاي ماهشهريها و بندراماميها كرده است. باراني كه شهرهاي خوزستان در چند روز گذشته به خود ديدند، نه «غيرمترقبه» بود و نه «سانحه طبيعي»، اما همان خسارات و عوارض را با خود براي مردمي به جاي گذاشت كه پيش از اين بارها شاهد وعدهها و پاسكاري رسيدگي به پمپهاي تخيله آب و كشيدن چند متر كانيو كنار خيابانها بودند، حالا بار ديگر، آب دهها سانتيمتر در خيابانها و كوچهها بالا آمده است و در دريايي از آب باران، اتومبيلها شناورند، قايقها روي آسفالت خيابان رانده ميشوند، بشكهها و دبههاي خالي نفت به هم وصل ميشوند و با پارويي در جستوجوي نان و اندكي آب سالم حركت ميكنند، اين تصاوير براي خوزستان تازگي ندارد. «آرمينا» از ماهشهر و «امين» از بندرامام، روايت دو روز گرفتاري خود را در آب باران براي «اعتماد» تعريف ميكنند و ميگويند كه تنها شانس و روزنه اميد آنها، قطع شدن بارش باران بود.
ماهشهر محصور آب
«نه پا داريم، نه كمر داريم، از ديشب تا حالا آب را ميريزم بيرون، از اتاق و حياط ميريزم بيرون، كجا برويم؟... چرا لايروبي نكرديد، چرا باز نكرديد؟ چرا اينطوري كرديد؟ دوباره بارون ميزنه دوباره آواره ميشويم... والله غيرت نداريد.» يكي از نخستين تصاويري كه از ماهشهر گرفتار در آب باران در فضاي مجازي منتشر شد، اشكها و فريادهاي زن ماهشهري گرفتار در خانهاي مدفون در آب باران بود. زن ماهشهري همانطور كه در ويديوي منتشر شده ميگفت، جاي ديگري براي رفتن نداشت، اما آنها كه چارهاي داشتند، بعد از قطع باران در روز يكشنبه، ساعتها انتظار كنار ديوارهاي نمكشيده و بوي متعفن فاضلاب حمام و دستشويي را به سر رساندند و به خانه دوستان و آشناياني پناه بردند كه آب راهي براي نفوذ به خانههايشان پيدا نكرده بود. «آرمينا» ساكن بخش نوساخت شهرك بعثت ماهشهر يكي از همان اهالي خوششانس ماهشهر بود كه «جايي براي رفتن داشت» و آنجا، بخش قديمي «ممكو» يا همان شهرك بعثت بود، تنها تفاوت اين دو شهرك كه مانع نفوذ آب به خانهاش شده بود، اندكي تسهيلات بهتر در اندازه لولههاي فاضلاب و چند متر كانيو براي دفع آبهاي سطحي بود، آبهايي كه تا شب شنبه، در اين شهرك آنقدر بالا نيامده بودند كه مردم را به فكر جابهجايي و خالي كردن خانههايشان بيندازند. شنبه شب حوالي ساعت 11 شب، همسايههاي طبقه پايين در خانه آرمينا را زدند و خبر دادند كه آب بالا آمده است و اگر اتومبيلشان را جابهجا نكنند، روي درياي باران شناور خواهد شد و تا ناكجا خواهد رفت. تا آن موقع شب هنوز فاضلاب و آب در خانه آرمينا بالا نيامده بودند، اما همسايه طبقه پايين در حال تخليه خانه بود، فاضلاب فضاي دستشويي و حمام را پر كرده بود و آب از سمت در ورودي حياط، تا انتهاي آخرين اتاق نيز خودش را رسانده بود. پس از جابهجايي اتومبيل و رساندن آن به محل خشكتر، برق، تلفن و آب در ساعت 5 صبح قطع شدند و تا 12 ساعت بعد خبري از آنها نبود. در اين ميان باران ادامه داشت، رطوبت تمام جان ديوارها را گرفته بود، از ميان دريچه كولر، از ميان پنجرهها، از چاه توالت، از چاه حمام و آشپزخانه، آب و فاضلاب با هم به خانه سرريز ميشدند. با غروب آفتاب يكشنبه، سرما و رطوبت از حد تحمل خارج بود، آرمينا چند باري خواست تا سراغ اتومبيلش برود و تا خانه مادرشوهرش براند، اما همانجايي كه ديشب خشك بود، حالا 30 سانتيمتر زير آب رفته بود و رسيدن به اتومبيل هم ناممكن شده بود. «شانس آورديم باران قطع شد وگرنه معلوم نبود كه چه بلايي سر ما بيايد.» قطع شدن باران در حوالي غروب يكشنبه، فرصت اندكي را به فروكش شدن تدريجي آب از خيابانها داد، حالا همسايههاي طبقات اول در منازل رودكي شهرك بعثت خانههايشان را خالي كرده و از بوي متعفن فاضلاب فرار كرده بودند، در مقابل خانههاي خالي، چيزي جز گونيهاي خاك به جاي نمانده بود، گونيهايي كه توان مقابله با درياي عظيم آب راكد را نداشتند. «از ترس بالا آمدن فاضلاب نميتوانستيم از دستشويي استفاده كنيم، نميتوانستيم آب را باز كنيم، هوا سردتر ميشد، ميآمدند و ميگفتند كه ساعت 9 شب جلسه داريم و بعضي از خانوادهها را اسكان ميدهيم تا باران بند آمد، سريع خانه را خالي كرديم و رفتيم. چاره ديگري نبود.» آرمينا ۲۶ سال دارد و تمام آن ۲۶ سال را ساكن شهرك بعثت بوده است. دو سال پيش كه باران باريد و خيابانها را سيل باران برداشت، خانه او تا ساق پا در آب باران فرو رفت، او و همسرش پس از آن راه تخليه آب را از باقي واحدهاي ساختمان جدا و مسير مجزايي براي خانه تعريف كردند، همان سال وعده داده شده بود كه اين تجربه هرگز در ماهشهر تكرار نخواهد شد، اما حالا نه فقط ماهشهر، شهر چمران در حوالي ماهشهر نيز زير آب است، قايقها تنها راه نجات محبوسان در خانههاست، اتومبيلها تا سقف زير آب محبوس هستند و خيابانها شكافته ميشوند تا آب تخليه شود. آرمينا روز يكشنبه را در خانه مادرشوهرش در بخش قديمي ممكو به سر ميبرد، جايي كه هنوز آب به خانهها نرسيده، اما رطوبت تمام فضاي خانه را پركرده است، آرمينا ميگويد كه ساعت ۱۱ شب دوشنبه، برقها بالاخره وصل شدند، شكافتن خيابان در شهرك چمران بخش زيادي از آنها را تخليه كرده است، برخي خانوادههاي گرفتار و محبوس را جا و غذا دادهاند اما خبرها حاكي از سامانه جديد بارش است، او ميگويد: «امروز باران بند آمده بود كه توانستند رسيدگيهاي لازم را انجام بدهند، باران بند آمد و نجات پيدا كرديم.» آرمينا در انتها از جوي آب كوچك ميان خانه خود ميگويد: «شايد 5 سانتيمتر هم عرض نداشته باشد گنجايش اين حجم از باران را ندارد، حالا هم همين جوي آب زير آب باران مدفون است.»
بندر امام؛ زنداني زير آب
سربندر يا بندر امامخميني در ۱۵ كيلومتري بندر ماهشهر، زير آب است، مگر چند محلهاي كه در ارتفاع بيشتري از مركز شهر قرار داشته باشند، مثل منطقه فاز چهار كه «امين اسدي» از آن ميگويد: «آب تا داخل پذيرايي، هال و اتاقخوابها آمده است، دسترسي نداريم، مردم داخل خانهها زنداني شدهاند.» امين كارمند پتروشيمي است، تمام اهالي خانه را به مرتفعترين بخش سربندر انتقال داده و خودش در ميان خانهاي زير آب به انتظار نشسته است كه چه شود و چه كند و چه پيش آيد. «باراني نبود كه بخواهد سيل شود، دو روز نمنم باران زد، ما كه مركز شهر نيستيم زير آب رفتهايم، چه برسد به آنهايي كه در بخشهاي كمارتفاع شهر هستند، از آنها حتي چندين ساعت خبر نداشتيم، نه تلفن كار ميكرد و نه ميتوانستيم به آنها برسيم، همه جا را آب گرفته بود.» امين هم بارها طي گفتوگو تكرار ميكند كه «شانس آورديم كه باران قطع شد»، همان باراني كه از تمامي منافذ خانه بالا آمد، گونيهاي خاك را پشت سر گذاشت، فرش و موكتها را به زير خود برد و موتور لباسشويي، يخچال و فربرقيها را سوزاند و خسارت زيادي را براي مغازهداران و كاسباني گذاشت كه در تعطيلي محدوديتهاي كرونايي، اجناس خود را در سطح زمين مغازههايشان رها كرده بودند، در ميان كوچه و خيابانهايي كه تا سر پر از آب شده بودند، مغازهداران حتي راهي براي نجات سرمايههايشان از رطوبت و آب باران نداشتند. امين از بالا زدن فاضلاب در دستشويي و حمام ميگويد و از بوي فاضلابي كه در ميان تصاوير و فيلمهاي منتشر شده از بندر امام به مشام نميرسد، از ترس استفاده از دستشويي، از ترس باز كردن شير آب و افزودن به آب داخل خانه، از كاشيهاي سفيد دستشويي و حمام كه زير لجن سياه فاضلاب پنهان شدهاند و او بارها بايد مراقب باشد تا اين آب متعفن به داخل خانه راه پيدا نكند، آبي كه همچنان چون مردابي برقرار است و اندكي هم فروكش نميكند. پيش از قطع شدن باران، هر چند ساعت يكبار، يك كاميون با پمپ آب به خيابان ميرسيد، اندكي از آن را به داخل مخزن خود ميكشيد و ميرفت، اين كاميون نيز به قول امين ميرفت و آمدنش مشخص نبود، تا زماني كه بازگردد، بارش باران باز همان حجم پمپ شده را به داخل خيابانها باز ميگرداند. كار اين پمپ را سالهاي قبل مسوولان شهري به امين و ساير همشهريهاي او وعده داده و گفته بودند كه يكبار براي هميشه تكليف پمپهاي نيمهجان آب را مشخص ميكنند، چند متر جوي آب كنار كوچهها ميكشند، قطر لولههاي زير زمين را افزايش ميدهد و پوسيدگيهاي شبكه فاضلاب را برطرف ميكنند، اما نتيجه عريان اين وعدهها حالا به شكل تركيب مسمومي از آب و پسماندههاي فاضلاب داخل خانهها مقابل چشمهاي ساكنان بندرامامخميني نشسته است، فارغ از آن اعدادي كه در اخبار از زبان مسوولان رديف ميشود، فارغ از آن روبانهايي كه بريده و پروژههايي كه به سرانجام نميرسد، فارغ از گفتوگوهاي مسوولاني كه رفع تكليف ميكنند و وظيفه را به دستگاه ديگري پاس ميدهند، حالا امين نيز مانند همسايگان خود نتيجه كار نكرده و وعده بيسرانجام را در خانه خود ميبيند، او ميگويد: «گفتهاند برخيها را در مدرسه اسكان خواهند داد، به شرط اينكه مدارس زير آب نباشند، برادرم در مركز شهر زندگي ميكند و چند ساعتي از او خبر نداشتيم، اگر باران قطع نميشد، نميدانستيم چگونه بايد به او برسيم و او را از ميان آب نجات دهيم، شانس ما فقط قطع شدن باران بود. همين.»
آغاز دوباره يك دور باطل
هنوز آمار خسارتها و خانوادههاي محبوس ميان آب مشخص نيست اما به گفته علي خدادادي، مديرعامل جمعيت هلالاحمر خوزستان در روز دوشنبه، تاكنون يكهزار و ۱۲۱ خانوار در خوزستان امدادرساني شدهاند و ۲۵۵ نفر در ماهشهر، شهيد چمران و بندر امامخميني اسكان يافتهاند. باران شديد در روزهاي شنبه و يكشنبه هفته جاري، اهواز، ماهشهر، بندرامام، آبادان، رامشير، شوشتر، رامهرمز و اميديه را با آبگرفتگي مواجه كرده كه بيشترين شدت آبگرفتگي در شهرستان ماهشهر مشاهده شده است. محسن بيرانوند، فرماندار ماهشهر نيز روز دوشنبه به ايرنا خبر داده است كه طبق برآوردهاي اوليه، ۵۰۰ تا ۶۰۰ واحد مسكوني در شهرستان ماهشهر دچار آبگرفتگي شدهاند و بارش ۱۷۰ ميليمتري باران طي سه الي چهار ساعت در ماهشهر منجر به شكلگيري بيش از چهار ميليون مترمكعب رواناب در اين شهرستان شده است.
در اين ميان كه بارش باران خسارتهاي يك سيل را براي مردم خوزستان به جاي گذاشته است، مانند سال گذشته، پيش از تخيله آب و رسيدگي به خسارتديدگان، پاسكاري مسوولان شروع شده است. آبگرفتگي و بالا آمدن فاضلاب در خانههاي استان خوزستان در سال گذشته، سيلي از اعتبارات ملي و استاني را به دو شبكه فاضلاب و جمعآوري آبهاي سطحي روانه كرد، وعدههاي فراواني براي تكميل شبكه آب و فاضلاب و آبهاي سطحي در اين استان عنوان و كلنگهاي فراواني به زمين زده و روبانهاي متعددي بريده شد، اما حالا با نخستين بارش پاييزي، رييس شوراي شهر اهواز از تيغ انتقاداتي كه به سوي شورا نشانه گرفته شده، شاكي است و از نمايندگان مجلس گزارش ريالي وصول نشدن اعتبارات معهود را ميخواهد، او كه ميگويد: «مديريت شهري با سيلي صورت خود را سرخ نگه داشته است»، يكي از نخستين مسوولان شهري اهواز است كه بحث سالهاي گذشته را دوباره زنده كرده است: پاسكاري، گلايه از كمبود بودجه، گلايه از وصول نشدن اعتبارات معهود و عدم پيشرفت پروژهها به دليل بدقولي پيمانكاران و احتمالا وضعيت خاص استان خوزستان در زيرساختهاي شهري. در اين ميان اما، همچنان تجربه سالهاي گذشته تكرار ميشوند، خوزستانيها سوار بر قايق روي آب و فاضلاب ميرانند و مشكلات ساختاري شبكه آب و فاضلاب در اين استان همچنان در دوري باطل ميچرخد تا سال ديگر آب گرفتكي و بالا آمدن فاضلاب را در بخش ديگري براي مردم خود به ارمغان بياورد، همانطور كه امين و آرمينا گفتند، شانس با مردم ماهشهر بود كه باران بند آمد.
سایر اخبار این روزنامه
اينجا دريا نيست، اهواز است
سلاحي به نام سرنگ
قاليباف احساسكند راي ميآورد منتظر اصولگرايان نميماند
بهار، تابستان پاييز، زمستان و دوباره بهار
ترور و رخنه امنيتي در روز روشن
تختگاز عليه ظريف
بازگشت به سياست «انبوهسازي رانتي» مسكن
شلختگي گفتاري!
لزوم توجه به تاميناجتماعي
رنج بی عدالتی
مشكل نوه علي پروين نيست
وكلا، كارمند قضايي نيستند
زير شلاق سوداگريهايمحلي
عكس روز