قاليباف احساس‌كند راي مي‌آورد منتظر اصولگرايان نمي‌ماند

 مهدي روزبهاني
محمدباقر قاليباف از گزينه‌هاي جدي اصولگرايان براي انتخابات 1400 است. او تاكنون اظهارنظر رسمي در اين باره نكرده اما برخي مي‌گويند قاليباف همچنان اصرار دارد كه مدير اجرايي و مرد ميدان عمل است و در «پاستور» مي‌تواند بيش از «بهارستان» موثر باشد. همزمان اما هستند بسياري از اصولگرايان بيرون و درون پارلمان كه تاكيد دارند قاليباف در حال حاضر رييس مجلس است و تلاش‌هايش براي رسيدن به «پاستور» هم به خودش ضرر مي‌زند، هم البته به مجلس شوراي اسلامي! قاليباف اما ظاهرا بي‌توجه به ديدگاه اين گروه به ‌نسبت پرشماري از اصولگرايان كه حتي در مواردي رسما اعلام كرده‌اند مخالف كانديداتوري رييس مجلس يازدهم در انتخابات رياست‌جمهوري سيزدهمند، به راه خود مي‌رود و حتي فعاليت‌هايش در مقام رياست مجلس، اين گمانه‌زني را قوي نگه مي‌دارد كه او در تدارك كانديداتوري انتخابات 1400 است؛ خلاف شيوه‌نامه لازم‌الاجراي ستاد كرونا، دست از سفرهاي استاني و فعاليت سازمان‌يافته تبليغاتي‌اش در مجلس نمي‌كشد و شبيه به آنچه از هر كانديداي احتمالي اصولگرا مي‌بينيم و حتي صريح‌تر و شديدتر از اغلب آنان، از كوتاهي‌هاي دولت فعلي و رييس‌جمهوري مستقر مي‌گويد. در اين اوضاع و براي تحليل حال و اوضاع اصولگرايان در آستانه انتخابات رياست‌جمهوري 1400 با ناصر ايماني، روزنامه‌نگار اصولگرا به گفت‌وگو نشستيم و جالب آنكه او اگرچه تمايلي به صحبت از سعيد محمد، فرمانده قرارگاه سازندگي خاتم‌الانبيا و البته يكي ديگر از نامزدهاي احتمالي اصولگرايان ندارد، تاكيد دارد كه اگر قاليباف احساس كند، مي‌تواند راي مردم را به دست بياورد، به نظر جناح اصولگرا توجهي نمي‌كند و در انتخابات 1400 كانديدا مي‌شود.
آقاي ايماني! به نظر مي‌رسد اصولگرايان از هم‌اكنون در معرفي نامزد دچار اختلاف دروني شده‌اند؛ به نظر شما چقدر اين احتمال وجود دارد كه اين جريان سياسي بتواند از اين اختلافات بكاهد و براي انتخابات رياست‌جمهوري به يك نامزد نهايي برسد؟
ممكن است كه اصولگرايان به يك نامزد واحد يا دو گزينه برسند و حتي ممكن است كه اساسا از هيچ نامزدي اعلام حمايت نكنند و چند نفر كه سبقه اصولگرايي دارند، خودشان پيشگام شده و كانديدا شوند. ضمن اينكه اين نكته را بايد در نظر داشت كه نبايد از حالا بگوييم كه اصولگرايان حتما در انتخابات 1400 پيروز مي‌شوند؛ وضع و اوضاع مبهم است! اين شرايط نه‌تنها در جبهه اصولگرايان، بلكه در جبهه اصلاح‌طلبان هم همين‌طور است و حتي در جبهه اصلاح‌طلبان اوضاع بهتر از جريان اصولگرا نيست و بلكه نامساعدتر است. اما به ‌هر حال بايد اين را هم بگوييم كه اختلاف‌نظرهايي ميان اصولگرايان وجود دارد و اين موضوع قابل‌ كتمان نيست و ضرورتي هم به كتمان وجود ندارد. شايد اگر ببينند اختلاف‌نظرها زياد است، اصلا هيچ كانديدايي را معرفي نكنند و صرفا مردم را براي حضور پاي صندوق‌هاي راي دعوت كنند.


نكته ديگر اين است كه ما دليل روشني نداريم كه چون اصلاح‌طلبان از نظر افكار عمومي، دوران نامساعدي را طي مي‌كنند، پس مردم به ‌سمت اصولگرايان خواهند رفت؛ چراكه برآوردي از ميزان مشاركت نداريم و نمي‌دانيم ميزان مشاركت چقدر است. در نتيجه ممكن است كانديدايي راي بياورد كه گرايش سياسي چندان روشني به ‌لحاظ اصلاح‌طلبي يا اصولگرايي نداشته باشد و مردم صرفا با مقايسه چند كانديدا، بيشتر به او گرايش پيدا كنند. چنين اتفاقي در گذشته چند بار در ايران افتاده است. وقتي خردادماه 76، آقاي خاتمي راي آورد به اين دليل نبود كه سابقه اصلاح‌طلبي داشت يا آنچه آن زمان به عنوان «جناح چپ» عنوان مي‌شد. مردم به دلايل مختلف در مقايسه با آقاي ناطق نوري و به‌ خاطر شخصيت آقاي خاتمي، به ايشان راي دادند. اين اتفاق به ‌نحوي ديگر در سال 84 هم روي داد و مردم در آن سال به آقاي احمدي‌نژاد راي دادند اما نه به‌ خاطر اينكه وابسته به جناح راست يا اصولگرا بود، بلكه حتي اگر يادتان باشد، او اساسا كانديداي اصولگرايان نبود. پس چنين اتفاقاتي مي‌تواند در سال 1400 هم رخ دهد.
در حال حاضر ميان احزاب اصولگرا نام آقاي سعيد محمد هم شنيده مي‌شود كه به هر حال كمتر سابقه سياسي دارند. اما ظاهرا باوجود اينكه به عنوان يك فرمانده نظامي، عضو سپاه هستند اما به‌ هر حال ميان احزاب اصولگرا جايگاهي نداشته‌اند؛ چقدر احتمال مي‌دهيد كه اتفاق سال 84 اين‌بار درباره ايشان رخ دهد؟
در شرايط فعلي نمي‌توان راجع به اسامي و افراد صحبت كرد؛ چراكه هيچ‌ كدام از اين اسامي -‌جز يك نفراز آنها كه خودش رسما اعلام كانديداتوري كرده- به‌طور رسمي كلامي درباره كانديداتوري خود نگفته‌اند. بايد توجه كنيم كه انتخابات 1400، يكي از مهم‌ترين انتخابات رياست‌جمهوري پس از پيروزي انقلاب اسلامي است با اين حال اين انتخابات يكي از مبهم‌ترين انتخابات بعد از پيروزي انقلاب نيز هست و ما در حال حاضر صحنه‌اي غبارآلود و مبهم را پيش‌رو داريم. معلوم نيست اصلا ميزان مشاركت مردم چقدر باشد، چه‌ كساني ممكن است كانديدا شوند، جريان‌هاي مختلف سياسي چه مواضعي نسبت به اين انتخابات مي‌گيرند. ضمن آنكه فضاي حاكم بر جامعه نيز به نحوي است كه به ‌خاطر تحولات خارجي و داخلي و البته واگرايي كه به‌ دليل وضعيت اقتصادي، ميان مردم نسبت به نظام و دولت به وجود آمده، كاملا فضايي مبهم است و به دليل همين فضاي مبهم نمي‌توان اظهارنظر دقيقي درباره جزييات و مصاديق انتخابات رياست‌جمهوري سال آينده به دست داد. در نتيجه تحليل‌هايي كه در شرايط كنوني در رابطه با انتخابات 1400 ارايه مي‌شود، تحليل‌هايي مبتني بر جامع‌نگري نيست.
اما برخي اصولگرايان به‌طور رسمي و به ‌صراحت مي‌گويند آقاي سعيد محمد رايزني‌هايش را با احزاب و گروه‌هاي اصولگرا آغاز كرده و رسما تلاش مي‌كند تا حمايت آنها را به دست بياورد؛ بنابراين به نظر مي‌رسد احزاب اصولگرا وارد بحث تعيين مصداق و صحبت از كانديداها شده‌اند.
شخصا ترجيح مي‌دهم كه راجع به افراد صحبت نكنم؛ چراكه اين اسامي صرفا از جنسي است كه ژورناليست‌ها دنبال آن هستند و ممكن است هيچ مبنا و پايه‌اي نداشته باشد. من ترجيح مي‌دهم كه تحليل‌هايم به ‌ميزاني آزادتر و كلان‌تر باشد.
به نظر شما ممكن است كه ميان چهره‌هاي مطرح اصولگرا براي اينكه نامزد نهايي باشند، رقابت درگيرد؟
ممكن است بخشي از طيف‌هاي اصولگرا در انتخابات رياست‌جمهوري هماهنگ با بقيه نباشند.
مثلا كدام طيف يا حزب؟!
به عنوان مثال جبهه پايداري يا افرادي كه نزديك به آنها هستند، امكان دارد كه بخواهند افراد ديگري را معرفي كنند. البته ممكن است مانند انتخابات 98، به كانديداي مشترك هم برسند ولي هنوز اين مساله نامعلوم است و براي صحبت در اين زمينه زود است. قاعدتا اصولگرايان تلاش‌هايي مي‌كنند كه اين هماهنگي را آرام‌آرام به عمل بياورند، اما براي اينكه از حالا بگوييم اين هماهنگي به نتيجه مي‌رسد يا نه، هنوز زود است.
به نظر شما اين احتمال وجود دارد كه آقاي قاليباف با وجود مخالفت احزاب اصولگرا همچنان بر كانديداتوري در انتخابات 1400 اصرار كند؟‌
معلوم نيست آقاي قاليباف بخواهد كانديدا شود و اين احتمال قوي نيست؛ چراكه ايشان رييس مجلس است.
اما به هرحال حتي برخي نمايندگان مجلس اصولگرا هم مي‌گويند ايشان در حال فعاليت انتخاباتي است.
ايشان كانديدا شدن خود را منتفي نكرده، اما اينكه بخواهد حتما كانديدا شود، بحث ديگري است. گاه كسي مطلقا نفي مي‌كند و مي‌گويد كه من كانديدا نخواهم شد اما اين هم ممكن است كه فرد ديگري رد نكند و منتظر بماند كه صحنه چطور خواهد شد. در حال حاضر آقاي قاليباف در چنين موقعيتي است؛ چراكه ايشان مسووليت بالايي دارد و الان رييس يكي از قواي سه‌گانه است.
باتوجه به همين شرايطي كه شما مي‌فرماييد، به نظر شما اگر اصولگرايان با كانديداتوري او مخالفت كنند، ممكن است كه باز هم از رياست مجلس كنار برود و وارد رقابت انتخابات رياست‌جمهوري شود؟
در انتخابات رياست‌جمهوري ممكن است فردي حس كند كه آنقدر زمينه حمايت مردمي دارد كه اگر جناح سياسي خودش هم از او حمايت نكند، وارد صحنه شود و راي هم بياورد. همچون انتخابات 84 كه آقاي احمدي‌نژاد به حمايت جناحي احتياج نداشت. اگر حمايت مي‌كردند، بهتر بود اما اگر نكردند هم تفاوتي نمي‌كرد. فرض كنيم آقاي قاليباف كانديدا شود و دو، سه نفر ديگر هم تاييدصلاحيت شدند اما مردم به احتمال بيشتر، در مقايسه ميان اين گزينه‌ها، به قاليباف راي بدهند، در اين شرايط حتي اگر اصولگرايان هم روي خوشي به ايشان نشان ندهند، كانديدا مي‌شود. هر چند به ‌نظرم اگر نگوييم همه اصولگراها، احتمالا اكثريت قاطع‌شان، اگر قاليباف كانديدا شود، از ايشان حمايت خواهند كرد.
فكر مي‌كنيد شخصيت آقاي قاليباف اين‌گونه است كه از تصميم تشكيلاتي اصولگراها براي انصراف تبعيت كند؟
اگر فضاي عمومي بر راي آوردن او باشد، چندان منتظر جناحش نمي‌ماند. البته اين موضوع نه درباره ايشان، بلكه هر فرد ديگري هم باشد، همين است. حتي در ميان اصلاح‌طلبان هم مثلا اگر آقاي محسن هاشمي احساس كند فضاي عمومي به سمت ايشان اقبال دارد، حتي اگر با كانديداتوري او مخالفت كنند، باز به صحنه مي‌آيد. البته در اين شرايط جناح چنين كانديدايي بايد تلاش كند كه از او حمايت كرده تا بتواند بهتر خود را مطرح كند.
با اين حساب، چطور آقاي قاليباف دوره قبلي انتخابات رياست‌جمهوري با توصيه اصولگرايان به نفع آقاي رييسي كناره‌گيري كرد؟
آن اتفاق دوره گذشته انتخابات رياست‌جمهوري يك فداكاري تشكيلاتي بود. آن زمان براي ايشان محرز قطعي نبود كه اگر در صحنه بماند، پيروز قطعي است. رقيب آقاي روحاني بودند و راي ايشان در دور دوم قاعدتا بالا بود و آقاي رييسي هم بودند و ايشان احساس كردند كه در چنين شرايطي بايد يك نفر برود تا امكان راي نفر ديگر بيشتر باشد. تشكيلات هم به او حكم كرد و بناي همه كانديداها هم از ابتدا بر اين بود كه اگر تشكيلات با توجه به آرا، به يك فرد بگويد كه به ‌نفع گزينه ديگر كنار بكشد، تمكين كند و كنار برود. ايشان شخصا هم به چنين تشخيصي رسيد و باتوجه به اينكه تشكيلات هم گفت كه كنار بكشد، كنار كشيد. فضاي انتخابات 96 متفاوت از انتخابات پيش‌رو و به ‌شكل ديگري بود ولي انتخابات 1400 اين‌طور نيست. ديگر گزينه‌اي همچون آقاي روحاني به عنوان كانديدايي كه قرار است براي دور دوم رييس‌جمهوري شود، وجود ندارد. همچنين ممكن است كانديداهايي كه به صحنه مي‌آيند، چندان با اقبال عمومي مواجه نشوند و اين موضوع را آقاي قاليباف يا هر كس ديگري حس كند و بدون اينكه دنبال معرفي جناحي باشد، وارد صحنه انتخابات شود.
   ممكن است اصولگرايان اساسا از هيچ نامزدي اعلام‌ حمايت نكنند. 
   انتخابات 1400 از مهم‌ترين و در عين حال مبهم‌ترين انتخابات پس از پيروزي انقلاب است.
   به ‌خاطر تحولات خارجي و داخلي و البته واگرايي كه به ‌دليل وضعيت اقتصادي، ميان مردم نسبت به نظام و دولت به وجود آمده، فضاي حاكم بر جامعه كاملا مبهم است.
   ممكن است جبهه پايداري يا افراد نزديك به آنها، با ديگر اصولگرايان هماهنگ نباشند.