‌آسمان پُرستاره چه شد؟

‌آسمان پُرستاره چه شد؟ احمد عظیمی بلوریان- ‌استاد پیشین مریلند ‌‌80 سال پیش که ما بچه‌های آن‌زمان شب‌های تابستان روی پشت‌بام یا ایوان خانه‌ها می‌خوابیدیم، آشناترین صحنه برایمان چشمک‌بازی ستارگان آسمان بود. میلیون‌ها ستاره در آسمان شب در گردش بودند و چند تا از آنها روشن و خاموش می‌شدند که ما به آنها «چشمک‌بازی» می‌گفتیم. امروز به برکت تلاش دولت‌ها در 50 سال اخیر برای بهبود محیط زیست از راه تأسیس سازمان حفاظت محیط زیست و معرفی آمایش سرزمین، نه‌تنها ستارگان یکی‌یکی از ما قهر کرده و از صحنه آسمان شب ناپدید شده‌اند، بلکه دود سراسر آسمان شهرهای بزرگ ایران را پوشانده و هوای ناسالم و غبار تیره جای ستارگان آسمان را گرفته است. رنگ آبی آسمان روز هم به خاکستری تیره تبدیل شده است. این آلودگی شدید تندرستی شهروندان ایرانی را از بین برده‌ و هم‌زمان به دلیل نیاز روزافزون به پزشک و بیمارستان، موجب گسترش خدمات پزشکی و بیمارستان‌ها و درمانگاه‌ها و مطب پزشکان شده است. دولت و بعضی از مردم این گسترش خدمات پزشکی را نشانه پیشرفت علم پزشکی در ایران به‌شمار آورده‌اند و از دولت و وزارت علوم بابت چنین پیشرفت‌های شگفت‌انگیزی سپاسگزارند. در‌حالی‌که بخش عمده‌ای از افزایش «تقاضا» برای خدمات پزشکی در شرایط کنونی شهرهای ایران به علت افزایش بیماری‌های ریوی یا بیماری‌های ناشی از آلودگی محیط است. به گفته دانشمندان، شواهدی در دست است که نشان‌دهنده ارتباط بین آلودگی هوا و شدت واگیری و کشتار ویروس کرونا است. امروز در ایران اگر بخواهید تصویری از ستارگان آسمانی ببینید، تنها در صفحات آی‌پد و کامپیوتر می‌توانید آنها را مشاهده کنید! ‌تردیدی نیست که آلودگی آسمان و محیط زیست عمدتا به چند عامل بستگی دارد که مهم‌ترین آنها گسترش بی‌رویه شهرها و استفاده از خودروی شخصی و آلوده‌کننده در رفت‌و‌‌آمد شهری است. کار مهمی که تاکنون شهرداری‌ها در این زمینه انجام داده‌اند، اندرز به مردم است که تک‌سرنشینی در خودروی سواری موجب آلودگی محیط و ازدحام در خیابان‌ها و بزرگراه‌ها می‌شود. در برابر آن دولت‌ها خوشحال‌اند که هر سال سواری‌های شخصی بیشتری در ایران تولید می‌شود‌ اما از شرح فرایند تولید خودداری می‌کنند‌ که خودروهای ایرانی حاصل خرید خط تولید خودروهای از رده‌خارج‌شده در دیگر کشورها و ساخت برخی از قطعات آن در ایران، آن‌هم با کیفیتی پایین است. تولیدکنندگان خودرو در اروپا و آسیا پس از طی دوره تولید و آغاز ساخت مدل‌های جدید، دو راه برای خلاص‌شدن از شر خطوط تولید قدیمی دارند: خرد‌کردن خط تولید و دور‌انداختن یا بازیافت قطعات مربوطه، یا فروش آنها به کشورهای دیگر. روش دوم البته سود زیادی نصیب آنها می‌کند. ایران هم از جمله کشورهای خریدار فناوری قدیمی خودرو است و از اینکه با این روش به جرگه تولیدکنندگان خودرو پیوسته‌ایم، احساس سرفرازی و صنعتی‌شدن می‌کنیم‌ اما از یاد برده‌ایم که آن روزی که صنعت خودروسازی به ایران آمد، سطح تکنولوژی آن در ایران و 
کره جنوبی یکسان و نزدیک به صفر بود. در‌حالی‌که کره جنوبی در این 50 سال گذشته به یک تولیدکننده خودروهای مدرن تبدیل شده‌ اما ایران که هم انرژی بیشتر و ارزان‌تر دارد و هم به بلوغ عقلانی و کیفیت مدیریت خود افتخار می‌کند، به مصرف‌کننده صنایع دورریخته همان کره جنوبی و غرب تبدیل شده است. بچه‌های پولدار طبقه تازه به دوران رسیده ایران هم این‌گونه خودروها را نمی‌خرند، بلکه گران‌ترین مدل‌های وارداتی را از پول باباجانشان خریده و در جولان‌های غروب آفتاب تا نیمه‌شب در نقاطی از شهرها به‌ویژه تهران به یکدیگر پز می‌دهند. مسئولان محترم سازمان‌های مربوطه دولتی از مجلس شورای اسلامی تا وزارتخانه‌ها و شهرداری‌ها همه‌روزه از کله سحر تا پایان وقت اداری و پس از آن به خدمات بسیار مهم خود در دستگاه‌ها ادامه می‌دهند و در جلسات متعدد شرکت می‌کنند و صدها مکاتبه و گزارش را می‌خوانند و امضا می‌کنند.
از صمیم قلب آن‌قدر زحمت می‌کشند که رقبای خود را به حسادت وامی‌دارند‌ اما در پاک نگه‌داشتن محیط زیست مردم ایران هیچ ابتکار عملی‌ای از خود نشان نمی‌دهند. انتقاد از صنایع خودروسازی در ایران خوشایند مقامات مسئول نیست؛ چراکه تعطیلی این صنایع موجب بی‌کاری عده قابل‌توجهی از پرسنل صنعت خودروسازی می‌شود. همه به امید وقوع معجزه‌ای هستند که از یک‌سو اشتغال کارکنان صنعت مورد اشاره حفظ شود و از سوی دیگر کیفیت تولید خودرو بهبود یابد. رقبای دولت کنونی هم تنها یک آرزو دارند و آن این است که دولت وقت را کنار بگذارند و باند خود را سرِ کار بیاورند. 
اینکه باند جدید به‌خوبی دولت کنونی یا بهتر از آن عمل کند، شباهت زیادی به تیم‌های مسابقات ورزشی دارد. بالاخره در هر بازی یک تیم برنده و یک تیم بازنده است. هورا‌کشیدن و جایزه‌دادن به تیم برنده یک روال دائمی است. در هر تغییر و تحولی یک عده از کار فارغ می‌شوند و یک گروه یا تیم دیگر سرکار می‌آیند.
 اما داستان بلند آلودگی محیط و عقب‌ماندگی سر جای خود قرار دارد و روزبه‌روز شدت می‌یابد. البته دولت‌های کشورهای خاورمیانه اغلب دچار سرگردانی‌های متفاوت از رقابت و دشمنی با یکدیگر گرفته تا مسائل خارجی هستند که از موضوع این یادداشت خارج است. آنچه در منطقه خاورمیانه رواج دارد، بازی‌های پشت‌پرده و ساخت‌وسازهای دولت‌ها با قدرت‌های جهانی است که بازهم از موضوع این یادداشت خارج است. 
بخش خصوصی یا خصولتی هم به دنبال سود آنی است و چشم‌انداز بلندمدت ندارد. اما آگاهی از این بازی‌ها برای ایرانیان از نان شب واجب‌تر است. 


برای فهم آنچه در منطقه می‌گذرد و دولت‌ها را به مسائل داخلی سرگرم کرده است، توصیه می‌کنم کتاب «فهم قدرت» نوشته نوآم چامسکی - ترجمه این نگارنده را بخوانید یا دست‌کم دیباچه آن را که توسط این نگارنده نوشته شده مرور کنید تا بدانید دنیا دست کیست و چگونه اداره می‌شود و نقش ایران یا کشوری مانند ایران در عضویت و اداره جهان چیست. 
در کتاب مورد اشاره، واقعیت‌هایی در مدیریت کشورهای جهان سوم بیان شده است که شباهت زیادی به مدیریت کندوی عسل دارد.
 زنبورها برای ادامه بقای خود و فرزندانشان به جمع‌آوری و انباشت مواد غذایی از گل‌ها و تبدیل آن به عسل و نگهداری عسل تا فصل زمستان می‌پردازند.
 رئیس یا ملکه کندوی عسل با حسن‌نیت فراوان خود را صاحب و مسئول نظام تغذیه زنبوران می‌داند. اما آنکه مجموعه این نظام را برپا می‌کند، زنبوردار است نه ملکه زنبورها. هر موجود یا انسانی هم که در فرایند عسل‌سازی به کندو نزدیک شود، مورد حمله زنبورها قرار می‌گیرد تا فضولی نکند.
 اما آن کس که خود را صاحب یا نماینده صاحبان کندو می‌داند، با پوشاندن سر و صورت خود و استفاده از ابزار دفاعی حمله زنبورهای مهاجم را دفع می‌کند و به کندو سرکشی می‌کند و عسل آن را برمی‌دارد و زنبورهای بیچاره را گرسنه به حال خود رها می‌کند. وضع قره‌باغ و درگیری‌های آذربایجان و ارمنستان یک نمونه روز از این طرز زندگی در مشرق‌زمین است.
 وضع امارات خلیج فارس و عربستان و رابطه با اسرائیل هم باز یک موضوع روز است. جنگ‌های عراق و کویت و یمن هم موارد روشنی برای ما ایرانیان در رقابت‌های جهانی برای بهره‌برداری از عسل‌های تولیدی کشورهای خاورمیانه است.
برگردیم به موضوع آسمان پُرستاره. امروزه آلودگی جوی نه‌تنها در شهرها بلکه کل منطقه مانند منطقه تهران بزرگ - از کرج تا بومهن و از شمیرانات تا فرودگاه امام خمینی و بهشت زهرا را کاملا دربر گرفته است. حتی ناپدیدشدن ستاره‌های آسمان تا کویر ادامه دارد. در مناطق دورافتاده‌تر از تهران مانند دماوند، اگر یک ستاره نزدیک ماه دیده شود، باید کلاهمان را به آسمان پرتاب کنیم. آیا کسی یا دولتی هست که این آلودگی محیط زیست را ناشی از بی‌خیالی دولت‌ها بداند؟
 آیا کسی هست که کشتار روزانه ترافیک در ایران را که با کشتار کرونا رقابت می‌کند، به صنعت ناسالم خودروسازی و مدیریت شهری و نظام برنامه‌ریزی و محیط زیست نسبت دهد؟ حتی رقبای دولت‌های وقت که با انتقادات شدید خود پوست دولت را می‌کنند، آخر سر هیچ تضمین و برنامه‌ای برای حل مشکل مورد اشاره در این یادداشت ندارند. رقبا بیشتر خواهان رسیدن به مقامات دولتی هستند؛ در‌حالی‌که اداره یک کشور نیازمند داشتن راه‌حل برای ایجاد یک محیط اجتماعی سالم است. در غیر این صورت، روزی خواهد رسید که تلفات انسانی و خودکشی به سطح غیرقابل‌تصوری بالا خواهد رفت؛ مانند بلایی که کرونا امروز سر ایران و جهان آورده است.