روزنامه اعتماد
1399/09/12
پله بالاتر
دو دهه پيش در خرداد 76 مردم ايران از طريق صندوق راي، كسي را برگزيدند كه افكار عمومي منطقه چشمشان با غبطه به سمت ايران رفت. انتخابات 76 جوشش قدرت نرم ايران در ذهن اعراب بود و آنها را شگفتزده كرد. چگونه ميتوان اين حجم از مردم را پشت نگاهي مردمسالار و صلحطلب و ضدتصويرهاي كليشهاي غرب از ايران، بسيج كرد؟ برگزيدن سيدمحمد خاتمي، يك حركت مردمسالارانه بود كه نظيري در كشورهاي عربي نداشت. محمد خاتمي از گفتوگوي فرهنگها ميگفت. از مدارا و ارتباطات قوي با منطقه تا رفع تصوير مورد علاقه اسراييل. انتخاب او عليه تصويري بود كه غرب از يك دشمن بالفعل دارد و اعراب متكي به غرب را نيز ميترساند. بداقبالي بود يا دست توطئه كه به بهانه برجهاي دوقلوي امريكا، چپ و راست كشور ايران به اشغال بازهاي جنگطلب امريكا درآمد. واضعان روايت صهيوني، ايران را در محور شرارت قرار دادند و آن هژموني غبطهبرانگيز ايران كه بر سر اعراب افتاده بود، تحت جنگطلبي بوش پسر به گفتمان هر كس با امريكا نيست، بر امريكاست شانس ادامه نيافت و برافتاد. امريكايي كه عراق و افغانستان را اشغال كرد و از دل حكومت كلاسيك صدام، هراس خطر منطقهاي دايمي براي كشورهاي منطقه ساخت. با كنار رفتن صدام، نياز به وحشت از يك قدرت منطقهاي ديگر را شب و روز توليد كرد و دشمنسازي از ايران عليه موجوديتي جديد كه اينبار اعراب و اسراييل را توامان شريك ميساخت، براي رنگ باختن نگاه ضداسراييلي دوباره جان گرفت. روي كار آمدن دولت محمود احمدينژاد، شايد واكنش طبيعي حاكميت ايران به جنگطلبان امريكايي بود. اما اعراب در چه فكري افتادند؟ آنها كمكم در گفتمان اسراييل قرار گرفتند. آنها طوطي سخنگوي كسي ديگر شدند. مساله انرژي اتمي را فرض بر اسلحه اتمي گرفتند. تئوري هلال شيعي به كمكشان آمد. آنها منطقه را انبار اسلحه كردند. مشاوران دشمن سابق يعني اسراييل، راهنماي عمل سياست خارجي آنها شد. مساله فلسطين كمكم رنگ باخت و بارها به سمت اتحادهاي بين عربي رفتند اما درنهايت بازهم بر اسراييل و امريكا براي مقابله با ايران كه از نظر آنان دشمني جديد و جايگزين صدام عرب بود، دست كمك دراز كردند.آيا ايران دشمن اعراب بود؟ ايراني كه بار مسالهاي عربي به نام فلسطين را به تنهايي به دوش ميكشيد و متحدانش براي وطن عربي تلاش ميكردند.
چگونه ايران به جاي اسراييل نشست؟ سواي كار فرهنگي و باورسازي نزديك به دو دهه، چه اشتباهاتي در داخل باعث شد كه متحدان بالقوه ايران يعني اعراب، به صف دوستان دشمن سابق ميل كنند و جهتگيريشان حتي كاتوليكتر از پاپ شود و به هنگامه برجام، وزير خارجه سعودي براي انصراف امريكا در هواپيما به ملاقات وزير امريكايي برود؟ اين تصويرسازي متعمد و باورساز، همان تصويرسازي حزب بعث از فارسها نبود كه تمام نشانههاي ايراني را حتي در بقاع متبركه پاكسازي كرد؟ باورسازي كه نهايتا به حمله صدام انجاميد و نيروي نفرت را بر هزاران اشتراك فرهنگي عراق و ايران مستولي ساخت. تصور اعراب را چه كسي ميسازد؟ آيا حاكميت ما براي اين سوپر برنامه صهيونيستي، تداركي ديده است؟ به نظر ميرسد كه هژموني نرم ايران نيازمند ايستادن يك پله بالاتر از اين برنامه است. برتري ايران در مردمسالاري و انتخابهاي موثري چون خرداد 76 است. ما با بيش از 400 ميليون افكار منطقهاي آشفته كه آنها را غرب و اسراييل به كابوس ايران دچار كرده و حاكمان وابسته آنها ماشين توليد خصومت شدهاند مقابل هستيم. چگونه جهت آنها را جز به طريق غبطه بر فرهنگ و مردمسالاري ايران ميتوانيم برانگيزيم. سياست را در ادامه اين باورسازي دنبال كنيم، چراكه آنها در حال رصد تحولاتي هستند كه از آن الگو ميگيرند. اسراييل كوچك متجاوز نميتواند الگوي آنان باشد. ايران مردمسالار و شگفتيساز چرا.
سایر اخبار این روزنامه