روزنامه جوان
1399/09/13
«مثل بیروت بود» زیر پوست جامعه را میشکافد
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: زهرا اسعد بلنددوست، فارغالتحصیل رشته الهیات است. کتاب اولش «چایت را من شیرین میکنم» در مورد مدافعان حرم و خانوادههای آنها و بر اساس مستندات و تحقیق و پژوهشهای میدانی نوشته شده بود که اتفاقاً با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد. او از جمله نویسندگان جوانی است که رمانها و داستانهای کوتاه پرطرفداری درباره رویدادهای مربوط به مدافعان حرم و جریانات مبارزه با داعش به نگارش درآورده است. هر چند خودش میگوید نویسندهشدنش به خاطر لجبازی با یک تهیهکننده تلویزیونی بوده است، اما داستانهای کوتاه او، ابتدا در فضای مجازی مشهور شد، اما جمعآوری این تکنویسیها و تبدیل آن به رمان، باعث جذابیت دوچندان در پرداختن به این موضوعات شد. رمان «مثل بیروت بود» دومین اثری است که این نویسنده جوان آن را به رشته تحریر درآورده است. خودش میگوید که «مثل بیروت بود» در ادامه کتاب اولش است و به نوعی این اثر فصل دوم رمان «چایت را من شیرین میکنم» است. رمان «مثل بیروت بود» بر اساس یکسری واقعیات و اتفاقات با بهرهگیری از عنصر خیال و نیز کاربست عناصر داستانپردازی تألیف شده است. در این رمان راوی ماجرا، زهرا، دوست جدید ساراست؛ دوستیای که مجال زیادی بر رشد پیدا میکند. سارا که همسر یکی از شهدای مدافع حرم است، مغموم از غربت و تنهایی و درک نشدن توسط دیگران، زیر فشار کمر خم میکند و سرانجام در بر ّابر آن تاب نمیآورد و به همسر شهیدش میپیوندد. اما این تمام ماجرا نیست. دانیال، برادر سارا که حالا به سبزپوشان سپاه پاسداران پیوسته است، ناگهان مفقود میشود. خبر قتل او توسط اعضای سپاه پاسداران در فضای رسانهای میپیچد و فضایی مهآلود را شکل میدهد. در این میان، زهرا که او نیز پدر و برادری سپاهی دارد، با فردی ناشناس آشنا میشود که او را درگیر ماجراهای پیچیدهتری میکند. برای آشنایی بیشتر با محتوای رمان «مثل بیروت بود» و نیز مسائلی از جمله چگونگی ورود زهرا اسعد بلنددوست به دنیای نویسندگی، علت نامگذاری کتاب، منابعی که در شکلگیری این رمان سیاسی- امنیتی دخیل بودهاند و موضوعات مرتبط دیگر، گفتوگویی با این نویسنده جوان انجام دادهایم که در ادامه میخوانید. نوشتن کتاب «مثل بیروت بود»، سوژه خودتان بود یا اینکه از جایی به شما پیشنهاد شد؟«مثل بیروت بود» در واقع ادامه کتاب «چایت را من شیرین میکنم» است و یکسری از شخصیتهای کتاب اولم در این اثر هم حضور دارند و تقریباً روند اصلی رمان مثل بیروت بود همان مسیر است و در این رمان برخی شخصیتهای بد و جاسوسهایی وجود دارند که به قصه برمیگردند و همچنین بعضی از اقدامات آنها در داخل کشور را تشریح کردهام.
منظورتان این است که جاسوسبازیهای کتاب «چایت را من شیرین میکنم» در این رمان ادامه پیدا میکند و به اتفاقات سال ۹۸ گره میخورد؟
بله، البته این را باید بگویم که در این رمان به قضیه گرانی بنزین و شلوغیهای سال ۹۸ اشاره مستقیمی نکردهام. محتوای اصلی رمان درباره اتفاقاتی است که زیر پوست جامعه و در کشور جریان دارند و مردم از آنها خبر ندارند. اشاره به اتفاقات و چیزهایی که ما در ظاهر میبینیم مثلاً به یکباره اعلام میشود که فلان شخص یک خیانتی را در حق مردم و مملکت انجام داده است در حالی که این همه ماجرا نیست و در بطن قضیه واقعیت دیگری نهفته است. مردم خیلی راحت با توجه به اخباری که در شبکههای مجازی برجسته و ترند میشوند بدون اینکه از پشت پرده یا ماجرای اصلی مطلع باشند مهر خوب یا بد روی افراد میزنند. اخباری که خیلی اوقات باعث میشوند نه تنها سرنوشت آن فرد بلکه حتی سرنوشت مملکت دچار تغییر یا لغزشهایی شود. در این رمان سعی کردهام به افراد نفوذی در حوزههایی مثل هنر که تحت عنوان سلبریتی وجود دارند و ممکن است در نظر مردم تا حد زیادی مورد توجه ویژه باشند یا در فضای مجازی طرفداران زیادی هم دارند یا افراد سیاسی شناختهشدهای که با تابلو و مهر مقدسنمایی سمتها و پستهای مدیریتی را اشغال و احراز کردهاند یا در حال انجام فعالیتهای خاصی هستند بپردازم.
منظورتان این است که چیزی شبیه سواد رسانهای مردم را به چالش کشیدهاید؟
سواد رسانهای هست ولی نه به صورت خیلی عمیق و حرفهای بلکه در تراز یک رمان، ضمن اینکه تلاش کردهام تا برخی واقعیات پنهان از نظر مردم را در رابطه با برخی خائنان به مردم و کشور مطرح کنم البته به شکلی ساده و روان و به دور از هر گونه پیچیدگی اطلاعاتی و امنیتی که برای عامه مردم قابل درک باشد، چون گاهی اوقات مسائل و مباحث آنقدر پیچیده میشود که مردم را سردرگم میکند.
شخصیتهای محوری و پیشبرنده اتفاقات در کتاب «مثل بیروت بود» چه کسانی هستند؟ آیا در این رمان مخاطب با سلسله اتفاقات مجزا و مستقلی مواجه است یا اینکه مسائل به وسیله حلقههای وصلی به هم مرتبط میشوند؟
شخصیت اصلی در رمان «مثل بیروت بود» افراد متعددی هستند، اما اصل همه وقایع از دید و با روایتگری دختری به اسم زهرا نقل میشود که فرزند یکی از سرداران سپاه است و اتفاقاتی که به طور عمده برای این دختر رخ میدهد و او هم داستان را روایت میکند و جلو میبرد. البته همانطور که قبلاً گفتم، برخی شخصیتهای رمان «چایت را من شیرین میکنم» نیز در کتاب «مثل بیروت بود» حضور دارند که در آن سرنوشت نهایی آنها مشخص میشود. یکی دیگر از شخصیتهای اصلی این رمان، حاج اسماعیل پدر زهراست که یکی از سرداران گمنام سپاه است که تقریباً اغلب اتفاقات داستان حول محور همین فرد میچرخد. سلسله اتفاقاتی طراحی میشود تا ضمن بدنام کردن حاجاسماعیل در بین مردم صفبندی و چنددستگی ایجاد کنند.
سبک روایی شما در این رمان چگونه است؟
من نویسندهای هستم که تازه وارد حوزه رماننویسی شده و اساساً نحوه گرایش من به این عرصه به دلیل لجبازی با یک تهیهکننده بود.
لجبازی با یک تهیهکننده؟!
من از وقتی که نوشتن را یاد گرفتم نوشتهام، یا داستان و داستان کوتاه یا نمایشنامه. در فعالیتهای دوران مدرسه هم خیلی وقتها نمایشنامه مینوشتم و معمولاً هم مقام میآوردم. پس از آن هم با صدا و سیما همکاری داشتم؛ پلاتو و نمایش مینوشتم و کارهای کودک انجام میدادم. یک مدت هم گوینده بودم. اگر بگویم پیش از این به صورت جدی و حرفهای رمان مینوشتم، نه اینطور نبود. حتی خواندن رمان را هم دوست نداشتم. این مسیر تا روزهایی که در صدا و سیما مشغول به کار بودم و یک اتفاقی برایم افتاد ادامه داشت. در واقع درست تا قبل از نوشتن رمان «چایت را من شیرین میکنم» من از رمان متنفر بودم. حتی نمیتوانستم درک کنم که خیلیها چرا رمان میخوانند! وقتی یکسری ناملایمتها در سازمان صدا و سیما دیدم و احساس کردم میخواهند از من بیگاری بکشند و نوشتههایم را به نام یکی دیگر کار کنند، خسته شدم و کنار کشیدم. سر لج و لجبازی با یک دوست که تهیهکننده بود، در کل آن کار را رها و نوشتن رمان «چایت را من شیرین میکنم» را شروع کردم. نه به عنوان کار، بلکه فقط برای اینکه بگویم من کار نمیکنم، چون مشغول انجام یک کار دیگر هستم. به همین راحتی کار شروع و به مرور جدی شد. فقط میخواستم به آن خانم بگویم من مشغول کاری هستم و نمیتوانم با شما همکاری کنم. تنها دلیلم همین بود. داستان را شروع کردم و آن را روزانه و به صورت قسمت قسمت مینوشتم و در کانال منتشر میکردم و دیگران هم در سایتها و کانالهایشان بازنشر میکردند و رماننویسی من شروع شد.
آیا اتفاقات رمان «مثل بیروت بود» واقعی است؟
اتفاقاتی که در این رمان نقل میشوند همه واقعی هستند. البته عنصر خیال و قصهپردازی هم به کمک بیان موضوعات آمده و به همین علت نمیشود گفت که این مثلاً فلان اتفاق بر اساس محتویات فلان پرونده است ولی جمعبندی نهایی بر اساس مستنداتی که در دسترس داشتم و همچنین مطالعات و پژوهشهایی که در فضای رسانهای و خبری انجام دادم و البته مشورتهایی که از پدرم گرفتم در کنار یکدیگر تبدیل به این رمان شد.
وجهتسمیه این رمان چیست؟ آیا منظورتان ارجاع دادن به شکل کلی حوادثی است که بعد از عراق و لبنان سال ۹۸ در کشورمان هم اتفاق افتاد یا دلیل دیگری دارد؟
تصوری که عامه مردم از کشور لبنان به خصوص پایتخت آن یعنی شهر بیروت دارند، یک شهری با اطلاق خاص عروس خاورمیانه و زیباییهای ظاهری است ولی اینها فقط ظواهر هستند در حالی که واقعیت بیروت و کشور لبنان همین انفجارها، شلوغیها و ناآرامیهای اخیر است که زیر این عنوان فریبنده و زیبا در حال جریان هستند. من در پایان رمان به حاجاسماعیل اشاره میکنم و میگویم که این مرد مثل بیروت بود؛ جنگزده و آشوبزده، اما آرام. در واقع مثل بیروت بود حاج اسماعیل داستان است که ظاهر آرامی دارد ولی واقعیت این بشر دست و پنجه نرم کردن با ناآرامیهایی است که وجود دارند.
آیا در رمان «مثل بیروت بود» راجع به اتفاقات سال ۹۸ و مباحث مربوط به آن حرفی زده میشود؟
در رمان «مثل بیروت بود» درباره اتفاقات سال ۹۸ هم حرفهایی زده میشود ولی لزوماً به سمت موشکافی و بررسی جزئیات اتفاقات و وقایع آن نرفتهام و میشود گفت که جریان اصلی رمان نیست.
انگیزه شما از نوشتن کتاب «مثل بیروت بود» چه چیزی بود و پیام شما برای مخاطب چیست؟
من با کنار هم گذاشتن برخی اتفاقات سعی کردهام به مخاطب بگویم که هر چیزی را بلافاصله قبول نکند و در مواجهه با اخباری که پیرامون یک اتفاق یا حادثه منتشر میشوند دقت و تأمل بیشتری داشته باشد و پیش از بررسی و راستیآزمایی هر حرف و خبری را قبول نکند.
پیشبینی شما در مورد استقبال از این رمان چیست؟ و توقع دارید که چه طیفی مخاطب رمان شما باشند؟
با توجه به بازخوردهایی که از دی ماه سال گذشته و پس از اعلام خبری درباره اینکه کتاب «مثل بیروت بود» به نوعی فصل دوم رمان «چایت را من شیرین میکنم» است تا الان داشتم و اشتیاقی که توسط مخاطبان از طرق مختلف دریافت کردهام، فکر میکنم این رمان هم بتواند موفقیت کتاب اولم را تکرار کند. قاعدتاً خیلی از کسانی که رمان «چایت را من شیرین میکنم» را خواندهاند منتظر هستند تا ببینند سرنوشت سارا، دانیال و دیگر شخصیتهای داستان چه میشود و فکر میکنم که آنها جزو اولین مخاطبان رمان جدیدم باشند. البته وقتی کتاب اولم چاپ شد، من توقع داشتم مخاطبان در گستره طیف افراد مذهبی و انقلابی باشند، اما واقعیت این است که بازخوردهای دریافتی نشان میداد که چنین اتفاقی نیفتاده و افرادی که در تقسیمبندیهای گفته شده تعریف نمیشوند هم آن را خوانده و پسندیده بودند. حتی برخی مخاطبان به من پیغام میدادند که بعد از مطالعه کتاب نظرشان نسبت به موضوعات مطرح شده در رمان «چایت را من شیرین میکنم» عوض یا اصلاح شده است.
کار دیگری در دست دارید؟
در حال حاضر تصمیم دارم که ادامه «مثل بیروت بود» را جلو ببرم البته این اتفاق منوط به این است که بتوانم پازلهای ذهنیام را تکمیل کنم و به دنبال این نیستم که به هر قیمتی کار را انجام بدهم.
سایر اخبار این روزنامه
درست حرف بزنید تا درست عمل کنید
روز وارونگی دولت
«HD»شدن شبکههای تلویزیون تحریمکنندگان ایران را شگفتزده کرد
وزیر صمت: فساد در صنعت خودرو و فولاد را رد نمیکنم
بازگشت احتمالی دموکراتها به برجام با هوس برجام ۲ و ۳ است
«مثل بیروت بود» زیر پوست جامعه را میشکافد
واگذاری بنگاه استراتژیک به دانشآموخته پنجم ابتدایی!
اعلام وضعیت نارنجی در تهران از شنبه
فرصتی که ظریف از دست داد
چگونگی انتقام را اصلاحطلبان تعیین کنند!
مکتب انقلاب اسلامی و مکتب شهید سلیمانی
بسترهای شکلگیری یک ترور