اصالت مذاکره نزد اصلاح‌طلبان

سیاست خارجه براساس منطق منافع ملی کشور تعریف می‌شود. منافع ملی در هر برهه از تاریخ معنا و تحلیل خاص خود را دارد، از این رو ممکن است در دوره‌ای منافع ملی با صلح امام حسن (ع) به نتیجه برسد، اما در دوره‌ای دیگر این منافع با جنگ امام حسین (ع) سرانجام پیدا کند. پس در منطق سیاست خارجه در همیشه روی یک پاشنه نمی‌چرخد، اما برای اصلاح‌طلبان و برخی شخصیت‌های کلیدی آنها، سیاست خارجه به جای اینکه براساس منافع ملی تحقق پیدا کند، متأسفانه محل و محفلی برای منافع حزبی و شخصی شده است. شور مذاکره برای اصلاح‌طلبان آنچنان شدت و حدت وصف‌ناپذیری پیدا کرده که حتی در بدترین شرایط روانی و اجتماعی کشور (چه از بُعد ترور دانشمند هسته‌ای و چه به دلیل تحریم‌های ظالمانه و حتی خرابکاری‌هایی که در تأسیسات هسته‌ای اتفاق افتاده) خللی در این میل وافر آن‌ها ایجاد نمی‌کند.
ادبیات و گفتمان اصلاح‌طلبان این روز‌ها آنچنان حساب شده و دقیق دنبال می‌شود که از یکسو نمی‌خواهند امریکا را از انجام هرگونه مذاکرات آتی با ایران دلسرد کنند و از سوی دیگر نمی‌خواهند شرایط به سمتی پیش برود (تعلیق یا کاهش محدودیت‌های برجامی) که امکان هرگونه مذاکره از بین برود. این محافظه کاری اصلاح‌طلبان درحالی است که پیشتر مایک پمپئو، وزیر خارجه امریکا مدعی شده بود نظام جمهوری اسلامی ایران فقط در برابر زور و قدرت به میز مذاکره باز خواهد شد. پمپئو صراحتاً گفته بود: «در مقابل جمهوری اسلامی فقط قدرت و فشار جواب می‌دهد نه مذاکره و مماشات.»
امروز اصلاح‌طلبان، عنوان می‌کنند این سخنان از سوی دولت ترامپ و وزیر خارجه جنگ طلب او بیان شده است و در دولت جو بایدن، این نوع گفتمان‌ها جایگاهی ندارد، اما با نگاهی به تاریخ زمامداری دموکرات‌ها بعد از انقلاب ایران به روشنی متوجه می‌شویم شدیدترین تحریم و بیشترین فشار‌ها علیه کشورمان، عموماً در دوره دموکرات‌هایی بوده که اصلاح‌طلبان امروز چشم به دست‌های آن‌ها دوخته‌اند. حال این پرسش مطرح می‌شود که آیا امریکا در پی مذاکره با ایران است؟ در دوره کنونی چه سیاستی باید در عرصه بین‌المللی از سوی ایران اتخاذ شود؟
در تبیین دقیق این پرسش ذکر چند نکته بسیار حائز اهمیت است. نخست اینکه عموم جامعه و دلسوزان نظام باید به روشنی مطلع باشند که طبق بند یک اصل ۱۱۰ قانون اساسی، سیاست‌های کلان نظام در حیطه اختیارات و وظایف مقام معظم رهبری است. پس در امور کلان و کلی نظام این تدبیر و بینش رهبری است که به عنوان فصل‌الخطاب تعیین کننده است. دوم اینکه دشمنان و استکبار جهانی می‌کوشند با اهرم تحریم و فشار، کشور را به زانو درآورند و همه دستاورد‌های نظام مقدس جمهوری اسلامی را از میان بردارند پس چه با مذاکره و چه بدون مذاکره هدف استکبار علیه کشورمان کاملاً روشن است. سوم اینکه هیچ کشوری در طول تاریخ از سلطه مستکبران و امپریالیسم غربی رهایی پیدا نکرده مگر با تحمل سختی و مشکلاتی که در این راه وجود دارد. پس اگر برای عزت و استقلال خود با پاره‌ای از مشکلات مواجه می‌شویم، همان هزینه‌ای است که صرف استقلال کشور می‌کنیم.


چهارم اینکه دشمنان صهیونیستی و کشور‌های مرتجع عربی منطقه، نزدیکی ایران با امریکا را تهدیدی علیه ماهیت خود می‌دانند پس با لابی‌های گسترده مانع از برقراری ارتباط با ایران می‌شوند؛ و نکته آخر اینکه ذات امپریالیستی امریکا باعث می‌شود همواره نگاه استعماری نسبت به ایران داشته باشد. این خوی استعماری امریکا باعث شده است برای تحت فشار قرار دادن ایران گزینه جنگ یا تعیین پیش شرط برای مذاکره با ایران را همیشه مطرح کند. برای مثال در دولت اوباما و دولت‌های پیش از او گزینه جنگ همواره یکی از قوی‌ترین اهرم فشار برای مقابله با ایران روی میز بود. در دوره دونالد ترامپ و دولت آینده جو بایدن، چون طعم تلخ موشکباران در عین الاسد را چشیده‌اند، پیش‌شرط‌های دوازده‌گانه یا انجام همه تعهدات برجامی، از خواسته و گزینه‌های آن‌ها برای مذاکره است. در این شرایط چگونه می‌توان به مذاکره با امریکا برای حل مناقشه‌های دو کشور امید داشت و چشم دوخت؟
در پاسخ به پرسش دوم و برای مقابله با زیاده‌خواهی امریکا باید سیاست توانمند‌سازی و قدرت بخشی داخلی را اتخاذ کرد. به این معنا که کشور زمانی می‌تواند مناقشاتش را با امریکا و سایر قدرت‌ها حل و فصل کند که در مرحله نخست تحریم اثربخشی خود را از دست بدهد. دوم کشور در تأمین نیاز و خواسته‌های خود مستقل و خودکفا باشد. مادامی که کشور وابسته و خودکفا نیست، توازن قدرت برای مقابله با امریکا و سایر قدرت‌ها وجود ندارد. سوم اینکه یک هم‌صدایی و اجماع عمومی در کشور ایجاد شود. تا زمانی که اتحاد و همدلی در کشور وجود نداشته باشد به طور یقین دشمن از این شکاف استفاده و بهره‌برداری می‌کند. نمی‌شود در کشور از یکسو برخی جریان‌های سیاسی با ارسال سیگنال ضعف و عجز خواهان مذاکره باشند و از سوی دیگر برخی دیگر اقدام‌های مقابله‌ای علیه تحریم‌ها بردارند. چهارم اینکه یک ضمانت اجرایی قانونی و واقعی وجود داشته باشد. در غیر این‌صورت امریکا مذاکره را برای دو هدف انجام می‌دهد؛ یکی به سخره گرفتن ایران و صرف هزینه و زمان برای مذاکره‌های بی‌نتیجه همانند آنچه در برجام شاهد بودیم. دیگر اینکه مانع از هرگونه پیشرفت و توانمندی جمهوری اسلامی ایران شود. تا زمانی که ما برای مذاکره همه فعالیت‌های خود را تعلیق یا در بخش نظامی خود محدودیت ایجاد می‌کنیم و تاسفبارتر اینکه در قالب بازرسی اسرار حیاتی خود را در اختیار دشمن قرار می‌دهیم (که در آن شاهد ترور دانشمندان هسته‌ای یا حمله سایبری و خرابکاری در تأسیسات هسته‌ای هستیم) با مذاکره اینچنینی به سرانجامی نخواهیم رسید.