پاسخ به یک ادعا

طهمورث حسن پور‪-‬ اقتصاددانان ایرانی هر بار نفس ملت ایران را با آزمایشهای خود گرفته اند، تاریخچه واژگان فریبنده که امروزه اقتصاددانان به عنوان تسهیل کسب و کار و از بین بردن انحصار به کار میبرند محدود به امروز نیست و سابقه‌ای حداقل شصت ساله دارد،اقتصاددانان ایرانی هر بار نفس ملت ایران را با آزمایشهای خود گرفته اند، چگونه: اول با اصلاحات ارضی تحت تاثیر صفر بودن تولید نهایی کشاورز، آنچه به زعم خودشان در روستا بی‌مصرف بود برای تولید صنعتی به شهرها آوردند و کمر کشاورزی را شکستند، موج مهاجرت و حاشیه نشینی و ایجاد حلبی‌آباد‌ها را رقم زدند، سپس مدعی شدند، برای صنعتی شدن، باید صنایع مونتاژ را گسترش داد و به بهانه استراتژی جایگزین واردات، هزاران واحد مونتاژ به منظور ایجاد زمینه صنعتی، بوجود آمد، نتیجه آن به وجود آمدن صنایع بی‌مصرف و بی‌مزیت و غولهای مافیایی مثل شرکت ایران خودرو و سایپاست که اجازه رقابت به صنایع با مزیت و نوپا را نمی‌دهد و با تولیدات بی‌کیفیت جان و مال مردم را به ورطه نابودی کشاند.
مدتها از دست تئوریهای بی‌مصرف اقتصادی راحت بودیم تا بالاخره چشممان به جمال اقتصاد طرفدار عرضه لافر وماندل روشن شد،آنهم با چهل سال تاخیر!! یعنی امروز به لطف نوابغ اقتصادی که مایه افتخار ما هستند، مشغول پیاده‌سازی سیاستهای ریگان در سال ۱۹۸۰ هستیم!!! مدلی شکست خورده در اقتصادی متفاوت!!
این مدل اقتصادی در کشوری مثل آمریکا که کشش عرضه بالا داشت و تسهیل کسب و کار قاعدتاً بایستی به سرعت اقتصاد را از رکود نجات می‌داد، شکست خورد.
ببینید با اقتصاد فاقد کشش عرضه (تولید) مثل ایران چه می‌کند و جایی که کشش تقاضانیست چه خواهد کرد!؟


ای کاش یک بار آقایان به درجه درک اقتصاددانان هندی می‌رسیدند و برای اقتصاد ایران، الگوی اختصاصی طراحی می‌کردند تا روزی ما هم امید رسیدن به مقام سومین اقتصاد جهان (طبق پیش‌بینی‌ها) را پیدا می‌کردیم، آنهم بدون نفت!!!!!
پس وقتی آقای ذوالفقاری صحبت از افزایش عرضه می‌کند، لبخند نزنید، چون فاجعه‌ای در راه است و روزی عوامل این فاجعه باید
پاسخگو باشند!
امیدوارم در آن روز یک کاسب خوب با قیمت مناسب برای دفاع از خودش پیدا کند!حال با فراغ بال پاسخ آقای ذوالفقاری را می‌دهیم:
ایشان بعد از کلی شعار و مبهم گویی و تهدید به اینکه وکلا در حال فرار از قانونند و... چند ادعای فریبنده از همان نوعی که در بالا توضیح دادم،
در واقع به زعم خود پاسخ ادعاهای وکلا را دادند:
فرمودند که «وکلا گفته‌اند که ۱/۳ درصد وکلای البرز بیکارند و ۲۰درصد قدرت تمدید ندارند،در حالیکه ضریب نفوذ وکالت در پرونده‌ها حدود ۱۵ درصد است یا ۸۵ درصد پرونده‌ها فاقد وکیلند؛ چرا؟ چون قیمت وکالت بالاست! فرهنگ‌سازی نیاز نداریم،گرفتن وکیل نیاز به فرهنگ ندارد! نیاز به پول دارد! وگرنه گرفتن وکیل بدیهیات عقلی است، من اگر دل درد و پول را تواما داشته باشم، قطعا به پزشک مراجعه می‌کنم!»
حالا پاسخ ایشان:
اولا اینکه جنابعالی چون اقتصاددان طرفدار عرضه اید، خود را از مطالعه تقاضا بی‌نیاز بدانید،مثل این است که بگویید:« پرنده با یک بال هم پرواز می‌کند،به شرط اینکه قوی باشد!!»
ثانیا اینکه می‌فرمایید اگر عرضه وکیل حل شود قیمت پایین می‌آید و وکیل در دسترس همگان قرار میگیرد،سفسطه‌ای بیش نیست،زیرا قبل از آن به آمار بیکاری وکلا اشاره کردید.
هر اقتصاددانی می‌داند:
بیکاری نتیجه مازاد عرضه بر تقاضاست،بنابراین اعداد و ارقام گویای عرضه اضافی در بازار است،پس مشکل در تقاضاست؛ نه در عرضه!
بازاری که کشش تقاضا در آن پایین است به عرضه واکنش نشان نخواهد داد.
وقتی در جامعه‌ای توزیع درآمد نابرابر است و هشتاد درصد جامعه در زیر خط فقر است،چه تقاضایی برای وکیل وجود دارد؟
بدیهی عقلی ارجحیت نیازهای اولیه بر ثانویه است. بدیهی عقلی آن است که وقتی درآمد کارمند در حد تامین نیازهای اولیه‌اش است،برای اخذ وکیل که یک مزیت است و نه یک ضرورت،هزینه نکند!
اگر واقعا به فکر منافع عموم هستید و مطمئنید مردم فرهنگ استفاده از وکیل را دارند،حقوقشان را افزایش بدهید،کمک هزینه اخذ وکیل بدهید و یا بیمه وکالت کنید.
آن وقت ببینید مشکل مردم کمبود عرضه است یا کمبود درآمد و تقاضا !