خطير بودن امر سياسي

ما در زندگي روزمره خود با گزينه‌هاي گوناگوني مواجه هستيم كه بايد از ميان آنها يكي را انتخاب كنيم. راحت‌ترين آنها گزينه خوب و بد است. هر فرد متعارفي با حداقل ضريب هوشي مي‌تواند گزينه خوب را بر گزينه بد ترجيح دهد.  در خانه نشسته‌ايم كه يك باره متوجه مي‌شويم، حال يكي از اعضاي خانواده خراب شده است. حتي نياز به فكر كردن هم نيست، بلافاصله اقدام كرده و او را به بيمارستان مي‌بريم. اين گزينه خوب در برابر بي‌تفاوتي به عنوان گزينه بد است. حالت ديگر انتخاب ميان دو گزينه خوب و خوب‌تر است. از اين گزينه نيز در زندگي پيش مي‌آيد و اتخاذ تصميم درباره آن خيلي سخت نيست. در حالي كه گزينه سوم كه انتخاب ميان بد و بدتر است معضل اصلي تصميم‌گيري است. پيچيده‌ترين و خطيرترين تصميمات اينجا خود را نشان مي‌دهد. پزشكان با اين نوع انتخاب‌ها بسيار مواجه مي‌شوند. برداشتن يك غده سرطاني يا انجام شيوه‌هاي درماني جايگزين. هر دو عوارض خود را دارند و بد هستند ولي در هر حال بايد تصميم گرفت. هر كدام را انتخاب كنيم حتما و بدون ترديد با عوارضي منفي مواجه خواهيم شد. آيا از روي اين عوارض مي‌توان اصل تصميم را نفي و رد كرد. به قول امام علي(ع):«خردمند كسي نيست كه خير را از شرّ تشخيص دهد بلكه عاقل آن است كه بين دو بد، بهترين‌شان را انتخاب كند.» اين در سطح تصميمات فردي است، كه خودش مرجع تشخيص خوب و بد در آثار تصميم است، هنگامي كه اين حالات را در امر سياسي بررسي كنيم، قضيه خيلي پيچيده مي‌شود. در سياست، خوب و بد مطلق نيست چون افراد جامعه منافع و ملاحظات و گرايش‌هاي متنوعي دارند. چيزي را كه يك گروه خوب مي‌داند، گروه ديگر خوب‌تر يا بد مي‌داند و برعكس. اينجا چگونه بايد تصميم گرفت؟ در سياست اختلافات هم در سطح ارزش‌ها ظهور پيدا مي‌كند و هم در سطح تطبيق و كارشناسي. براي مثال در پزشكي اختلاف در ارزش‌ها و اهداف كمتر رخ مي‌دهد. هر پزشكي مي‌خواهد بيمارش درمان شود، ترجيح يك گزينه به گزينه ديگر صرفا يك تفاوت در ارزيابي كارشناسي است.  تصميم فردي با سياسي يك تفاوت مهم ديگر هم دارد كه نبايد فراموش كرد... 
اگر بنده پولي را در بورس بگذارم، سود و زيانش مستقيم متوجه خودم مي‌شود. حق دارم كه ريسك كنم يا ريسك نكنم، ولي در تصميم سياسي اين قضيه مي‌تواند به كلي متفاوت باشد. گاه يك تصميم براي صاحب تصميم زيان‌بار است و ممكن است معادل با ترس يا سازش او تلقي شود ولي براي مردم كشورش خيلي هم خوب باشد يا برعكس. ممكن است اين تصميم متضمن منافع مادي يا معنوي براي او باشد ولي به زيان مردمش باشد. سياستمدار واقعي كسي است كه در درجه اول و پيشاپيش پذيرفته كه منافع جامعه و مردم را ملاك تصميم‌گيري قرار دهد و در درجه دوم ريسك‌پذيري در تصميم سياسي را به حداقل مي‌رساند، زيرا ما مي‌توانيم درباره منافع خودمان ريسك كنيم ولي اين حق را درباره منافع عموم مردم نداريم.
تمايز ديگر در اين دو تصميم، لزوم همراه كردن جامعه با تصميم سياسي است. اينكه من فلان سهام را بخرم به خودم مربوط است چه سود كنم چه زيان. ولي اتخاذ فلان تصميم مثلا جنگ يا صلح، قهر يا آشتي نيازمند همراهي مردم است كه اگر همراهي نكنند، آن سياست به زمين خواهد خورد.
همه اينها را گفتم تا بگويم اتخاذ تصميم سياسي در مواجهه با ترور اخير يا آمدن بايدن و ادامه يا توقف تحريم‌ها و برجام و بسياري از امور مشابه لحظات تاريخي و ويژه جامعه ما براي اتخاذ تصميم است. هر كدام از گزينه‌هاي مطرح را انتخاب كنيد، بد است. بايد وجه بدتر را حذف كرد. برخي از اين گزينه‌ها به ‌شدت ريسكي است هر چند ممكن است روي كاغذ نتايج مثبت داشته باشد. نظر مردم در اين ميان نبايد ناديده گرفته شود كه بدون آنها مصداق بي‌مايه فطير است، خواهد شد. منافع شخصي برخي سياستگذاران نيز در اين ميان وجود دارد كه مي‌تواند منافع عمومي را قرباني خود كند. مواردي از قبيل منتفع شدن از تحريم، ژست سازش‌ناپذيري گرفتن، تاثيرگذاري بر انتخابات و راي آوردن يا اتهام‌زني به ديگران، همه مي‌تواند جزو منافع شخصي در يك تصميم عمومي باشد. البته اين نوع منافع به شيوه‌هاي گوناگون نزد هر كسي هست، مهم اين است كه پوشانده و قلب شده معرفي نشود.


با اين ملاحظات به نظر مي‌رسد كه مقطع زماني حاضر براي مواجهه با مسائل جاري از جمله پاسخ به ترور يا چگونگي مواجهه با برجام يا حتي به نحوي كرونا بايد تصميماتي را گرفت كه بيش از هميشه با پيچيدگي‌هاي مذكور در امر سياسي مواجه است. ماه‌هاي آينده نشان خواهد داد كه ساختار سياسي در ايران چگونه و براساس كدام معيارها تصميم خواهد گرفت.