سندروم زبان بی‌قرارِ طمعِ بی‌مهار

 
 
 
 


چند سال پيش علاقه‌ام شده بود خواندن درباره چين و تحولات اين کشور در چند دهه گذشته. يکي از نکاتي که برايم جالب بود، نوشته يک استراتژيست اروپايي بود. عبارت او اين مضمون را داشت: چيني‌ها دائم قدرتمند شدن خود را خيزش آرام مي‌خوانند و مشکل ديپلمات‌ها و بالاخص همسايگان چين در ديدارها و مراودات ديپلماتيک اين است که بدانند معناي خيزش آرام کشوري که مي‌خواهد بزرگ‌ترين قدرت اقتصادي دنيا شود و سرمايه‌گذاري روي ارتش و نفوذش در سراسر جهان را افزايش مي‌دهد چيست. چيني‌ها با همه دستاوردهاي چهل سال گذشته خود از «خيزش آرام» سخن مي‌گويند تا بقيه را نترسانند. برخي در ايران به حساب کدام دستاورد خيزش‌گونه، از کلمات و عباراتي استفاده مي‌کنند که جز ترساندن همسايگان، سوءاستفاده قدرت‌هاي بزرگ و اخلال در منافع ملي ايران و زندگي به‌سختي‌افتاده ايرانيان حاصلي ندارد؟ برخي «سندروم زبان بي‌قرار» دارند که در راستاي «طمع بي‌مهار» ايشان است. اين «زبان بي‌قرارِ طمعِ بي‌مهار» براي ايران و ايرانيان گران تمام شده و مي‌شود. کاش به جاي کوپن معيشت، به مسئولان و غيرمسئولان سخنگو، کوپن سخن گفتن مي‌دادند تا بيشتر از کوپن خود حرف نزنند. اثرش روي بهبود معيشت ايرانيان بيشتر است. از چيني‌ها واقع‌بيني، تواضع استراتژيک، حرف زدن بجا، حفظ منافع ملي و دوري از توهم را بياموزيم. از چيني‌ها نه، از علي(ع) بياموزيم که فرمود: اذا تم العقل نقص الکلام. نهج البلاغه، حکمت 349؛ هنگامي که عقل انسان کامل شد، سخنش کم مي‌شود.