روزنامه ایران
1399/09/26
روزی که زنگ پایان کرونا به صدا درآید
یوسف حیدری
گزارش نویس
دنیای بعد از کرونا چطور دنیایی خواهد بود؟ بعد از سوت پایان همهگیری چه کار خواهیم کرد؟ این سؤالات ذهن خیلیها را درگیر کرده و هرکدام پاسخی برای آن داریم یا شاید هم نه؛ بس که خیالات جورواجور و رؤیاهای رنگبهرنگ بافتهایم که نمیدانیم روز بعد از کرونا به کدامشان خواهیم رسید. این روزها با کشف واکسن این بیماری، امید بازگشت به دنیای بدون ماسک و الکل هم پررنگتر شده؛ بازگشت به روزهایی که تکراری و ملال آور بود و حالا دلمان برای همان روزمرگی آرام لک زده.
سفر، رستوران، دورهمی یا در آغوش گرفتن عزیزان؟ کارهایی که قبل از کرونا خیلی معمولی بودند اما این روزها به آرزو تبدیل شدهاند. آنچه در ادامه میخوانید نظر کاربران توئیتر است که به سؤال من درباره برنامه یا آرزوها و رؤیاهایشان برای نخستین روز بعد از کرونا پاسخ دادهاند.
«فردای روزی که پایان کرونا را اعلام کنند میروم جگرکی و بعد راهم را کج میکنم سمت کلهپزی و طباخی.» این را مرتضی میگوید. چندسالی است ساکن استانبول شده و دلش برای رستوران گردی تنگ است. مریم هم برای درآغوش گرفتن برادرزادههایش حسابی دلتنگ است. خاطره هم مثل خیلی از مادرها میگوید کرونا تمام شود حتماً دخترم را به شهربازی میبرم و کاری میکنم آن روز حسابی خوش بگذراند: «به بچهها این مدت بیشتر از ما سخت گذشت و نتوانستند مدرسه بروند و با همسن و سالهای خودشان بازی کنند.» برنامه پروانه هم در نوع خودش جالب است: «وقتی پایان کرونا را اعلام کنند سوار اتوبوس میشوم و بدون دستکش میله اتوبوس را میگیرم و بدون اینکه دستم را ضدعفونی کنم سر راه سنگک میخرم و با همان دستی که میله اتوبوس را گرفتهام تکهای از نان داغ را میکنم و میخورم. قبل از کرونا همیشه این کار را میکردم و فکر نمیکردم یک روز همان هم برای من آرزو شود.»
شقایق عاشق ورزش و سفر است و برنامه فشردهای هم برای بعد از کرونا دارد: «خیلی از سفرهایی که برنامهریزی کرده بودیم با کرونا لغو شد. من و همسرم تصمیم داریم بعد از کرونا 24 ساعت رگباری کافه و رستوران برویم و بعد بزنیم به جاده شمال و از همان جا برویم سمت جنوب. علاوه بر این میخواهم دوباره ورزش را شروع کنم و با خیال راحت باشگاه بروم.»
آزاده میخواهد همان زندگی اجتماعی معمولی را که قبل از کرونا داشت ادامه دهد و معتقد است این دفعه زندگی معمولی برای همه و در همه عرصهها معنای دیگری خواهد داشت. برنامه ندا هم برای بعد از کرونا پفک خوردن در خیابان است: «تفریح خیلی از مردم خرید کردن و رفتن به رستوران است ولی من ترجیح میدهم با خیال راحت در خیابان قدم بزنم و پفک بخورم.»
برنامه سمیه متفاوت است. او اسفند سال گذشته پدرش را از دست داد و کرونا اجازه نداد برای آخرین بار او را در آغوش بگیرد: «وقتی کرونا تمام شود میروم بهشت زهرا و سنگ مزار پدرم را در آغوش میگیرم. وقتی رفت، کرونا نگذاشت او را به آغوش بکشم و حسرت این آغوش همیشه روی دلم میماند. شاید این خواسته عجیب باشد اما برای آن روز لحظه شماری میکنم.»
رضا پرستار بیمارستان است و از ابتدای شیوع کرونا با همه وجود به بیماران خدمت کرده است. او هم حسرت یک دل سیر در آغوش کشیدن پسرش را دارد: «خیلی از پرسنل کادر درمان نمیتوانند عزیزانشان را درآغوش بگیرند و معمولاً به میهمانی هم نمیروند. روزی که همه بیمارستانها خالی از بیمار شود وقتی به خانه برگردم پسرم را محکم در آغوش میگیرم.»
تینا میگوید: «بعد از کرونا یک روز تمام بدون ماسک در خیابانها قدم میزنم تا قشنگ از نفس بیفتم. 10 ماه است ماسک میزنم و برای برداشتن آن لحظه شماری میکنم.»
کافه و رستوران برنامه روتین مینا قبل از شیوع کرونا بود. میگوید: «آن روزها بدون ترس و نگرانی با دوستانم کافه میرفتم و هر هفته برنامه رستوران داشتیم اما از اسفند سال گذشته همه این برنامهها تعطیل شد. دلم میخواهد بعد از کرونا به همه کافههای تهران سر بزنم».
زهرا هم میگوید: «عزیزانم را بغل میکنم و دورشان میگردم. سفر میروم و سعی میکنم بیشتر از فرصت کوتاه زندگی بهره ببرم: «کرونا تلنگری بود برای همه ما تا بیشتر قدر زندگی را بدانیم. کرونا باعث شد بفهمیم فرصت کمی داریم و باید از همه لحظات زندگی به بهترین شکل استفاده کنیم.»
برنامه نگار برای بعد از کرونا سفر و درآغوش گرفتن پدربزرگ و مادربزرگ است: «یک سالی هست که پدربزرگ و مادربزرگم را ندیدهام. دلم برای آنها و نشستن کنارشان تنگ شده. دوست دارم بدون ترس و نگرانی پدربزرگ و مادربزرگم را محکم بغل کنم.»
مهسا حساب روزهایی را که عروسی و جشن تولد نرفته دارد و میخواهد حسابی جبران کند: «خیلی وقت است از ته دل نخندیدهام و خبر خوب نشنیدهام. از تلویزیون دائماً خبر مرگ و تعداد بستریها اعلام میشود و همین مردم را بیشتر میترساند. روحیه مردم خیلی خراب است. قبل از کرونا معمولاً همه جشنهای عروسی و تولد را نمیرفتم اما به همه گفتهام بعد از کرونا هر کسی که دعوتم کند با کله میروم.»
برنامه مسعود انجام کارهای عقب افتاده است، بودن کنار کسانی است که کرونا فرصت همنشینی با آنها را از او گرفته است: «یک لیست بلند بالا از کارهای عقب افتاده توی یکسال گذشته دارم که بعد از کرونا میخواهم انجام بدهم. بعد از آن هم سر زدن به عزیزانی است که این مدت نتوانستم کنارشان باشم.»
محمد معتقد است کرونا باعث شده همه ما دیگر آن آدم سابق نباشیم و نگاه ما به زندگی تغییر کند: «بعد از کرونا بدون ماسک میروم خیابان و از شادی مردم لذت میبرم. شک ندارم نگاه همه ما به هم و زندگی فرق کرده. ما دیگر آن آدم گذشته نیستیم.»
نسیم از برنامه سفر بعد از کرونا میگوید و اینکه چقدر این روزها دلش برای مادرش تنگ شده: «یک سال است که مادرم را بغل نکردهام؛ میخواهم بعد از کرونا حسابی بغلش کنم و ببوسمش. عید نوروز هم قرار بود با همسرم برویم سفر که نشد و منتظریم ببینیم کرونا ما رو به کجا میکشانند.»
چرا خیلی از این برنامهها به رستوران و سفر و دیدن نزدیکان خلاصه میشود؟ دکتر اردشیر گراوند جامعه شناس معتقد است کرونا باعث شد تا نیازهای اساسی یک زندگی سالم به خطر بیفتد و به همین دلیل سلامت بالاتر از خوراک، پوشاک و تفریحات قرار گرفت، اما این جامعهشناس هم مثل بقیه منتظر زنگ پایان کروناست: «من هم مثل خیلی از مردم منتظر پایان کرونا هستم. قبل از کرونا هفتهای دو روز میهمان داشتم و خانه دوستان و اقوام میرفتم یا در دفتر کارم میزبان دوستانم بودم و حالا همه این برنامهها تعطیل شده. بنابراین بعد از کرونا تا جایی که میتوانم میهمانی میدهم و از زندگی لذت میبرم.
کرونا سیستم زندگی خیلی از مردم را تغییر داد و سبک زندگی بعد از این متفاوت خواهد بود. خوراک، پوشاک، مسکن، آموزش، اوقات فراغت و سلامت ارکان اصلی یک زندگی هستند اما با آمدن کرونا سلامت در اولویت قرار گرفت و دیگر ارکان زندگی به خطر افتادند. اگر دقت کنید خیلی از مردم مثل گذشته تمایلی به خرید پوشاک ندارند چون خرید لباس محصول رفتن به میهمانی، عروسی یا سفر است. اینکه خیلی از مردم دلشان برای درآغوش کشیدن عزیزانشان تنگ شده هم یک دلتنگی منطقی است که میتواند روح و روان آنها را آرام کند. همین بوسیدن کودک یا دست دادن با دوست میتواند بخشی از نیاز عاطفی انسان را برطرف کند. کرونا باعث شد تا عاطفه، سفر و عشق ورزیدن به همنوع به تأخیر بیفتد، بههمین دلیل همه منتظر پایان کرونا هستند.»
سایر اخبار این روزنامه
# من - ماسک - میزنم
منتقدین بودجه ۱۴۰۰ دچار اشتباه راهبردی شدهاند
میخواهم نامم در اولین و آخرین حضور المپیکی ماندگار شود
سونامیطرحها بازگشت به مجلس هفتم
پایان ترامپ
موفقیت نسبی مدیریت شهری در آزمون کرونا
سامانه جامع تجارت سد راه فساد و امضاهای طلایی است
مخالفت دژپسند با افزایش درآمدهای مالیاتی در بودجه ۱۴۰۰
روزی که زنگ پایان کرونا به صدا درآید
بی خانمانها و معتادان ساکن خانه جلال آل احمد شدند
پرونده سرباز بابلی را پیگیری میکنیم
لایحه واجب طرح مستحب
رعایت سه شرط در شرایط تحریم