روزنامه اعتماد
1399/09/30
مثل پزشك بيمارستان سجاد
كوويد ۱۹ بيماري گراني است. آزمايش پيسيآر آن ششصد هزار تومان آب ميخورد. ميخواستي جواب روزنامه كيهان را بدهي كه وحدت چه شد؟ چه كسي بر سخنان گوياي رهبري در مورد تحريمها. سر و تهش را ميزند. اما گرفتاري تن نميگذارد. حال چند روز است كه علايم آن را داري. تلفن گويا چيزي دستگيرت نميشود. متاسفانه سياستي در كشور دنبال شد كه امر بهداشت و بيمارستانها كه مسائل عمومي هستند، محل درآمد شوند. مانده است چند بيمارستان كه محل هجوم مردم هستند در اپيدمي. آنجا نتيجه تست را ديرتر ميدهند. اينهمه فرمودند كه صادركننده كيت و انشاءالله واكسن كرونا خواهيم بود. پس چرا اين آزمايشات مثل همين اطراف كشور رايگان نيست؟ بگذريم. ميروي نزديكترين بيمارستان دولتي. جواب آزمايش را دو روز ديرتر ميدهند. هنوز وارد نشدهاي كه كد ۹۹ را به اورژانس بيمارستان سجاد ميخوانند. مادري در حال اغماست. اما من نگاهم به پيرمرد ژندهپوشي است كه روي ويلچر در حال ويزيت توسط پرستار است. منشي پذيرش اورژانس مرد جوان تندي است كه غرولند ميكند با سرباز وظيفه لاغر و عينكي. سرباز عينكي نامهاي كه دستش است را چند بار نشان ميدهد. يك چشم سرباز به پيرمردي است كه گويا متهم است و از كلانتري به بيمارستان اعزام شده. پيرمرد روي ويلچر در حال ويزيت است. پيرمرد نا ندارد. نميتواند دستش را دوباره در آستين كتش كند. وسط جرو بحث منشي و سرباز، خانم دكتر ميانسالي كه متخصص طب اورژانس است از سربالين مريضش بلند ميشود. نامه را از سرباز ميگيرد و ميخواند. به منشي ميگويد پذيرشش كن. منشي ميگويد: فردا هيچكس پولش رو نميده. خانم دكتر تلفن را برميدارد و آنور خط را ميگيرد. با هيجان و عصبانيت نامه را ميخواند. از فرمانده كلانتري كيانشهر كرج به رييس بيمارستان سجاد. بعد از آنور خط ميپرسد: آقاي دكتر همين نامه براي پذيرش يك بيمار كافي نيست؟ گويا آن ور خط ميگويد كافيست. خانم دكتر متخصص ميرود اطاقش و با همان صلابت سرباز را صدا ميزند. مريض را بياور. كارهاي بيمارستان براي من تمام ميشود. بايد از بيمارستان خارج شوم. به اتاق خانم دكتر كه در حال ويزيت پيرمرد متهم معتاد است نزديك ميشوم. ميگويم خانم دكتر درود بر شرفت! خانم دكتر نگاهي ميكند و ميگويد: واسه چي؟ ميگويم به خاطر انسانيت شما. بايد اين درود را به آن رييس كلانتري و آنور خط هم گفت. مملكت در استيصالهايي چنين، به انسان نيازمند است. به آنها كه هر نامه و كاغذي را به نفع متهم تفسير ميكنند. به آنها كه هنوز بيتفاوت نشدهاند. به آنها كه درد را ميبينند و براي مريضشان ولو مردي سالخورده و بيپناه از بازداشتگاهي در كيانشهر كرج باشد در وسط تهران، وقت ميگذارند. با خودم فكر ميكنم اگر چنين شيرزن پزشكي نبود كه موجب پذيرش اين پيرمرد بيمار نميشد، اگر آن رييس كلانتري و آن سرباز نبود، اگر آنور خط به متخصصش احترام نميگذاشت، اين پيرمرد با فشار خون ۱۹ امشب در گوشه سردخانه نبود؟ ما نميتوانستيم از دريچه نگاه آن خانم پزشك بيمارستان سجاد نگاه كنيم تا مملكت پناه مردم شود و اين بازيهاي آز و تجارت درد پايان پذيرد. تا چنين كساني در كنار مردمند، دردها قابل تحملند.
سایر اخبار این روزنامه
بازگشت جنجالي فردوسيپور
يلداي تنهايي
تشكيل نهاد اجماعساز 1400 ميانه دي ماه 99
بازگشت 1500 ميليارد تومان پول حقيقي به بورس
سياست فشار حداكثري ترامپ يك شكست تمامعيار بود
سرريز آلودگي به خاك سرخون
نون . دال متهم جديد پرونده 32528
اسبابكشي به جامعه مجازي
مثل پزشك بيمارستان سجاد
امريكا عزم رفتن ندارد
آن روي سكه اعتراضات وكلا
آموزشو سلامت معلم و پرستار