این روزها در واشنگتن چه خبر است؟

از زمان اعلام پیروز بایدن، جریان جنگ‌طلب و لابی‌های اسرائیل در واشنگتن به شدت به تکاپو افتاده‌اند تا بر رویکرد و سیاست دولت او نسبت به ایران تاثیر بگذارند. هدف آن‌ها این است که نه تنها از بازگشت دولت بایدن به برجام و لغو تحریم‌ها ممانعت کنند، بلکه حتی مانع شکل‌گیری فضایی شوند که در آن کم‌ترین حرکت جهت کاهش تنش میسر باشد. این جریان‌ها برای رسیدن به این اهداف، چهار موضوع را در رسانه‌ها در دستور کار قرار داده و با جدیت در دالان‌های کنگره دنبال می‌کنند:
اول اینکه آن‌ها اصرار داند دولت بایدن موضوع مذاکره بر سر فعالیت‌های موشکی و سیاست‌های منطقه‌ای ایران را به عنوان پیش‌شرط بازگشت به برجام - یا پیش‌شرط تداوم لغو تحریم‌ها - مطرح کند؛ دوم اینکه آن‌ها تاکید دارند دولت بایدن - به جای بازگشت به برجام و اتخاذ یک رویکرد متفاوت - از آنچه «دستاوردهای فشار حداکثری دوران ترامپ» می‌خوانند به مثابه «اهرم فشار» علیه ایران همچنان استفاده کند؛ سوم اینکه آن‌ها فشار می‌آورند تا دولت بایدن - به جای انعقاد یک توافق‌نامه با ایران - به دنبال انعقاد یک «معاهده» با تایید ۲/۳ مجلس سنا باشد؛ و چهارم اینکه قصد دارند به کمک اهرم‌هایی که در مجلس سنا در اختیار دارند، مقامات ارشد سیاست خارجی دولت بایدن را به اتخاذ مواضعی وادار کنند تا موجب واکنش شدید ایران شوند و از این طریق از همان ابتدای امر تعامل میان تهران و دولت بایدن را در مسیر سراشریبی بیندازند:
در اینجا، به هر یک از این موضوعات به اختصار می‌پردازم:
۱) موضوع نخست مربوط به بحث «مذاکرات تکمیلی» (Follow-on negotiations) است. جریان‌ ایران‌ستیز در واشنگتن - با علم به اینکه در تهران نسبت به مبحث مذاکرات تکمیلی حساسیت شدیدی وجود دارد و با علم به اینکه زیاده‌خواهی‌های دولت بایدن موجب شکست فرایند تنش‌زدایی خواهد شد - تلاش می‌کند هم شکل، هم کارکرد و هم محتوای «مذاکرات تکمیلی» را خود تعیین کرده و از ابتدا به دولت بایدن تحمیل نماید. برای این جریان:


الف-  شکل «مذاکرات تکمیلی» باید به صورت مذاکرات مستقیم میان ایران و آمریکا (و احیاناً با مشارکت متحدین منطقه‌ای واشنگتن) باشد؛
ب- کارکرد «مذاکرات تکمیلی» باید تحمیل نوعی «پیش‌شرط» برای بازگشت آمریکا به برجام یا احیاناً تداوم برجام باشد. در این سناریو، فرمول پیشنهادی آن‌ها این است که ابتدا بایدن به برجام بازگردد اما - با تعیین یک ضرب‌الاجل - تداوم اجرای برجام و تداوم لغو تحریم را به پذیرش مذاکرات تا تاریخ معین مشروط کند.
ج- محتوای «مذاکرات تکمیلی» نیز موضوع فعالیت‌های موشکی و سیاست‌های منطقه‌ای ایران باشد.
طبیعتاً، از آن‌جا که تهران با هیچ‌یک از این شروط موافقت نخواهد کرد، جریان‌ جنگ‌طلب از هم‌اکنون فضای سیاسی و رسانه‌ای را با طرح این موضوعات اشباع کرده است.
۲) موضوع دوم جریان‌ جنگ‌طلب موضوع «اهرم فشار» (Leverage) است. آن‌ها بر این استدلال تاکید دارند که سیاست «فشار حداکثری» ترامپ حاوی مزایایی بوده که دولت بایدن نباید به راحتی از آن صرف‌نظر کند. نظریه‌پردازان این جریان مدام در رسانه‌های آمریکا این بحث را مطرح می‌کنند که دولت بایدن - به‌جای از دست دادن «دستاوردهای فشار حداکثری» - که به زعم آن‌ها ایران را در موقعیت ضعف قرار داده - باید از آن برای کسب امتیازهای بیش‌تر از تهران بهره‌برداری کند. آن‌ها، در توجیه حفظ دستاوردهای سیاست فشار حداکثری، به «تغییر مناسبات منطقه پس عادی‌سازی روابط اعراب و اسرائیل» اشاره می‌کنند و استدلال می‌آورند که در فضای کنونی دیگر «حفظ برجام» موضوعیتی ندارد. به عبارت دیگر، آن‌ها مدعی‌اند از ۵ سال پیش تا کنون، یعنی از زمان انعقاد برجام تا امروز، «حقیقت جدیدی» (New realities) در مناسبات بین‌المللی ایجاد شده و دولت بایدن باید - با حفظ و استفاده از اهرم‌های سیاست فشار حداکثری - ایران را به تمکین با این حقیقت جدید وادار کند.
در همین راستا، برای اقناع افکار عمومی داخل آمریکا نیز این بحث عوام‌فریبانه را مطرح می‌کنند که «آقای بایدن نباید اشتباه ترامپ را تکرار کند و هر آنچه سلف‌اش انجام داده را به صورت خودکار - و بدون بهره‌برداری از آن - ملغی نماید»!
۳) موضوع سوم مورد تاکید جریان تندرو در واشنگتن، بحثِ «شکل توافق‌نامه‌» احتمالی است. آن‌ها تاکید دارند توافق‌نامه «جدید» میان ایران و آمریکا نباید به صورت یک توافق‌ اجرایی (Executive agreement) یا به شکل «تعهد سیاسی» (Political commitment) منعقد شود، بلکه هر دو حزب و هر دو قوه (مجریه و مقننه) باید در شکل‌گیری و انعقاد آن نقش داشته باشند. استدلال آن‌ها این است که موضوع ایران از چنان درجه‌ای از اهمیت برخوردار است که هر توافق اساسی با این کشور باید در چارچوب یک «معاهده» - که طبق اصل ۲ قانون اساسی آمریکا باید به تایید دو سوم مجلس سِنا برسد - منعقد گردد. آن‌ها - خطاب به ایران و اروپایی‌ها - این استدلال فریبنده را نیز مطرح می‌کنند که (برخلاف توافق‌نامه‌های اجرایی)، یک «معاهده» در نظام سیاسی و حقوقی آمریکا از استحکام و ماندگاری بیش‌تری برخوردار است و دولت بعدی نخواهد توانست به راحتی از توافق جدید خارج شود!
پیش‌نهاد آن‌ها به ظاهر اصولی و منطقی است، اما نیت آن‌ها چیز دیگری است! آن‌ها خوب می‌دانند که در نظام سیاسی آمریکا - به دلیل اینکه جلب رضایت ۲/۳ مجلس سنا از نظر سیاسی تقریباً ناممکن شده است - مدت‌هاست مقولهٔ «معاهده» (از جنس معاهدات ماده ۲ قانون اساسی) رو به منسوخ شدن است.
در واقع، آن‌ها نیک می‌دانند که در آمریکای امروزی - به دلیل موانع ساختاری و آیین‌نامه‌ای مذکور - بیش از ۹۳٪ توافقات بین‌المللی به شکل توافقات اجرایی (Executive agreement) منعقد می‌شود و مقولهٔ «معاهده» صرفاً در موارد استثنایی یا کم‌اهمیت از نظر سیاسی مطرح می‌شود. ضمن اینکه دولت ترامپ - به دلیل اشکالات ساختاری در نظام تصویب معاهدات در قانون اساسی آمریکا - به حتی از معاهداتی که با تایید ۲/۳ آراء مجلس سنا تصویب شده بود نیز خارج شد!
پس جریان تندرو صرفاً قصد دارد با طرح موضوع به ظاهر اصولی «معاهده»، دولت بایدن را در مسیر و فرایندی قرار دهد که از نظری سیاسی و حقوقی به بن‌بست منتهی خواهد شد.
۴) موضوع چهارمی که جریان تندرو بر آن تمرکز دارد، استفاده از اهرم‌های داخلی برای تشدید تنش و تیره کردن روابط دولت ایران و بایدن از ابتدای کار است. این جریان نیک واقف است که در فرایند انتصاب افراد و تشکیل کابینه، آقای بایدن در ابتدای امر به حمایت و همراهی مجلس سنا نیاز دارد. از این رو، معتقد است می‌تواند در بازه زمانی میان مراسم تحلیف ریاست‌جمهوری تا دست‌کم دو هفته بعد - که اجلاس استماع سنا برای رأی اعتماد به وزرا در جریان است - تیم سیاست خارجی بایدن را به اتخاذ مواضع تند علیه ایران وادار سازد. در واقع، جریان تندرو قصد دارد در جلسات استماع - با همدستی سناتورهای تندرو در کمیته روابط خارجی و کمیته‌های مربوطه - نامزدهای پُست‌های کلیدی (مانند پست وزارت خارجه یا وزارت دفاع) را به سمت اتخاذ ادبیاتی تهدیدآمیز (مثلاً ذکر عبارت «همه گزینه‌ها روی میز است») یا دادن وعده‌های زیاده‌خواهانه (مانند برچیدن برنامه موشکی‌ ایران) سوق دهد. هدف از تیره‌سازی فضا این است که نظام سیاسی ایران نیز - به ویژه مجلس شورای اسلامی - در واکنش به این اظهارات و رویکردها، دست به اقدامات متقابل و اظهارات مشابه زده یا دستگاه دیپلماسی را از ورود به فرایند تعامل باز دارد. به عبارت دیگر، آن‌ها قصد دارند روابط تهران و دولت بایدن از ابتدا در مسیر سراشیبی قرار گرفته و در یک دینامیک «تشدید تنش» شکل بگیرد.
هر چند شدت تلاش و تکاپوی جریان‌های تندرو در واشنگتن الزاماً به معنی موفقیت آن‌ها در جهت‌ دادن به سیاست‌های بایدن در قبال ایران نیست، اما لازم است نظام سیاسی ایران نیز در برابر این تکاپو «عاملیت» به خرج داده و یک رویکرد فعال نشان دهد. به عبارت دیگر، ضروری است عملکرد تهران در هفته‌های آینده به نحوی باشد که ایران صرفاً در کسوت «دریافت‌کننده» و «موضوع» طرح‌ها و برنامه‌های جریان‌های دیگر ننشیند و خود سکان مناسبات و روابط آتی را در دست گرفته باشد. از این رو، ارائهٔ علنی و رسمی یک «نقشهٔ‌ راه» از جانب تهران - که در آن تمام مباحث فوق مطرح و با کیفیتی که ایران می‌خواهد لحاظ شده باشد - به نظر امری ضروری است.
*حقوقدان بین‌المللی - کارشناس سیاست خارجی
منبع: خبرآنلاین