روزنامه شرق
1399/10/03
کشاندن اختلافات به نیروهای نظامی مغایر امنیت ملی است
محمد سلامتی در گفتوگو با «شرق»: کشاندن اختلافات به نیروهای نظامی مغایر امنیت ملی است هستی قاسمی: هر اندازه که به پایان دولت حسن روحانی نزدیکتر میشویم، آینده سیاسی ایران در ابهام بیشتری قرار میگیرد. از یک سو پارلمان ایران قانونی را مصوب کرده که اگر رئیسجمهور تن به اجرای آن بسپارد، مشخص نیست تیم امنیتی- دیپلماتیک جو بایدن چه موضعی در برابر آن اتخاذ کند. البته خوشبختانه بهتازگی رهبر انقلاب صراحتا اعلام کرد: «اگر بتوان تحریم را رفع کرد؛ حتی یک ساعت هم نباید تأخیر کنیم». از دیگر سو، فضای سیاسی ایران در آستانه انتخابات 1400 نه سرد؛ بلکه با کوهی از یخ روبهروست که تنها نوک قله آن از آب بیرون زده است؛ چراکه احتمال ردصلاحیت گزینههای مطرح اصلاحطلب مانند انتخاباتهای ادوار گذشته وجود دارد و از سویی دیگر احتمال اینکه نامزد و حتی نامزدهای نظامی در رقابت با اصلاحطلبان و اصولگرایان در صحنه انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم حضور جدی داشته باشند، بعید نیست. البته با توجه به برگزاری جلسه اخیر شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان با احزاب این جریان، به نظر اصلاحات قرص و محکم ایستاده است که تنها با نامزد تأیید صلاحیتشده اصلاحطلب به صورت صددرصدی در انتخابات شرکت کند؛ اما همچنان جای این سؤال باقی است که آیا اگر آقای دیپلمات! در کنار یک نامزد دستاول یا دستچندم اصلاحطلب در صحنه انتخابات حضور داشته باشد، در آن سوی کارزار هم دیپلمات شکستخورده عرصه دیپلماسی اصولگرایان، آنگاه اصلاحطلبان یا حتی بدنه مردمی این جریان کماکان بر حمایت از نامزد اصلاحطلب تأکید خواهند کرد؟ براساساین محمد سلامتی معتقد است: «دیپلماتی كه معروف به اصلاحطلب نیست؛ اما حاضر است این شروط را بپذیرد، به نظر من یك عضو جدید در جرگه اصلاحطلبان محسوب میشود». درباره مسائل مذکور، «شرق» با محمد سلامتی، فعال سیاسی اصلاحطلب و دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، به گفتوگو پرداخته است.پس از مصوبه اخیر مجلس درباره لغو تحریمها شاهد ارسالنشدن پالس منفی برای مذاکره هستیم. با وجود برخی سنگاندازیهای آشکار که این روزها تبدیل به دغدغه عموم جامعه شده است، آیا میتوان به بهبود شرایط امیدوار بود؟
براى پاسخ به این سؤال بد نیست كه ابتدا به ساختار و شیوه برنامهریزی و تصمیمسازی در سطح كلان در آمریكا اشارهای داشته باشیم. در آمریكا اكثر امور راهبردی و اساسی از سوی كانونهای مشاورهای نظیر «مؤسسه مطالعاتی راند» و «شورای روابط خارجی» ارائه میشود و معمولا دولتها در همان چارچوبها عمل میكنند. یكی از راهبردها در سیاست خارجی آمریكا حمایت بیقیدوشرط از رژیم صهیونیستی است. علاوهبراین نمایندگان مجلس و نمایندگان مجلس سنا نیز به دلیل اینكه عمدتا با كمك و حمایتهای لابیهای صهیونیستی به این مقام میرسند، موظف به حمایت جدی آن رژیم میشوند؛ بنابراین این امر همواره در دستور كار همه دولتهای ایالات متحده اعم از جمهوریخواه و دموكرات قرار میگیرد؛ اما برای اعمال این سیاست ممكن است احزاب مذكور روشهای متفاوتی اتخاذ كرده یا شخص رئیسجمهور درباره آن حساسیت بیشتر یا كمتری داشته باشد. همانطوركه در دولت اوباما رفتار طوری بود كه بارها مورد انتقاد شدید نتانیاهو قرار گرفت و در دولت ترامپ اوج حمایت و طرفداری از منافع اسرائیل مشاهده شده، به شكلی كه بارها مورد تقدیر نتانیاهو قرار گرفته است. موضوع برجام یك موضوع صرفا مرتبط با منافع و امنیت ملی آمریكا نیست؛ بلكه موضوعی است كه صهیونیستها آن را با امنیت خود مرتبط میدانند. بههمیندلیل از تمام اهرمهای فشار خود در آمریكا و اروپا و جاهای دیگر در راستای ازبینبردن آن استفاده میكنند. آنها از لابی قدرتمند صهیونیستی به نام «ایپك» و نفوذ در كنگره نیز برای این كار بهره میبرند. بنابراین اگرچه ترامپ به شكل غیرقانونی، غیرمنطقی و قلدرمآبانه درباره منافع اسرائیل، آمریكا را از برجام خارج كرد؛ اما این به معنی آن نیست كه بایدن به منافع اسرائیل توجه نكند. ضمنا ترامپ طوری خرابكاری كرد كه بایدن هم بهراحتی نتواند كار را به سامان برساند؛ بهویژه آنكه كانونهای قدرت هم ممكن است بهراحتی اجازه برگشت صددرصد به برجام را ندهند؛ اما به نظر من بایدن برای اعاده حیثیت آمریكا و تعدیل تندرویهای ترامپ، انگیزه برای برگشت به برجام را دارد؛ پس احتمال میرود با ملاحظاتی قدمهای مؤثری در این راستا بردارد.
در صورت حل احتمالی مسئله برجام و بهبود وضعیت اقتصادی مردم تا چه اندازه میتوان به برگزاری انتخاباتی رقابتی، میان اصلاحطلبان و اصولگرایان برخلاف انتخابات مجلس اخیر امید داشت؟
به نظر من انتخابات رقابتی خیلی به برجام و مسائل خارجی ارتباطی ندارد، بیشتر به ایجادشدن یا ایجادنشدن شرایط رقابت مربوط میشود. وقتی عناصر اصلی یك جناح یعنی اصلاحطلبان از سوی ارگان نظارتی از دور انتخابات خارج میشوند، رقابت بیمعنی میشود؛ حتی اگر دهها بهانه برای این كار تراشیده شود. البته به نظر میرسد بهبود وضعیت اقتصادی از لحاظ روانی میتواند مردم را به آرامشی برساند كه آمادگی بیشتری برای آمدن سر صندوقهای رأی پیدا كنند.
برخی از دل مجموعه منصوب به کارگزاران اعلام میکنند راه خروج از مشکلات، بیتوجهی مردم به دو جریان سیاسی است؛ اینگونه اظهارنظرات تا چه اندازه منطبق بر واقعیتهاست؟
دو جریان موجود ریشه در بدنه جامعه دارند؛ حالا یكی كمتر، یكی بیشتر. بنابراین به راحتی نمیتوان آنها را نادیده گرفت. آنها از مریخ نیامدهاند كه هرموقع هركس خواست به كارشان خاتمه دهد. دو جریان سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا، سخنگویان قشرهای وسیعی از جامعهاند و برای خود رسالت قائل هستند. بنابراین اظهاراتی از این دست ناشی از عدم توجه به واقعیتهای اجتماعی است. البته میتوان انتظار داشت كه طی زمان و در شرایطی كه جریانات سیاسی به دلیل جداافتادن از بدنه اجتماعی كه سخنگوی آن هستند، مطالبات واقعی آنها را خوب درك نكنند، آنوقت مردم به تدریج ضمن اینكه از جریانات سیاسی ذیربط دور میشوند، از جریانات سیاسی دیگری كه بتوانند مطالبات آنها را پیگیری كنند، حمایت میكنند. اما به نظر من، هنوز چنین شرایطی پیش نیامده است؛ نه جریانات سیاسی موجود از مردم دور شدهاند و نه جریانات سیاسی جدید مورد قبول مردم در عرصه سیاسی ظاهر شدهاند.
چنانچه مسئله مناقشه ایران و آمریکا به سمت مذاکره پیش برود آیا میتوان به حضور حداکثری مردم و ترمیم اعتماد عمومی از سوی اصلاحطلبان در انتخابات آتی امیدوار بود؟
مناقشه میان ایران و آمریكا به تدریج پیچیدگیهایی پیدا كرده است. این مسیر، علاوه بر مسئله هستهای كه مورد توجه خاص آمریكا و اسرائیل بود، اكنون ابعاد وسیعتری پیدا كرده كه موضوع توان موشكی و حضور منطقهای ایران را هم میخواهند به آن اضافه كنند. این موضوع در سخنان جو بایدن و بعضی دیگر از افراد منصوب بایدن مشاهده میشود. این امر موجب شده است كه برخی از كشورهای دیگر نیز به شكلی دنبال سوءاستفاده و امتیازگیری به این بهانه بیفتند. اظهارنظر اخیر وزیر خارجه آلمان و حتی مدتی قبل به اتفاق انگلیس و فرانسه و نیز اظهارات اخیر مقامات كشورهای مرتجع منطقه در این خصوص، حكایت از این امر دارد كه دارند جلوی حل مسئله سنگاندازی میكنند. بنابراین امیدواری صددرصد به حل كامل مناقشه بین ایران و آمریكا در كوتاهمدت دور از واقعیت است. اما علیرغم این، بیتردید اگر شرایط به سمت حل مشكل تحریمها پیش رود كه پیشبینی میشود به شكل نسبی پیش خواهد رفت، حداقل از لحاظ روانی، انگیزه برای مشاركت در انتخابات بیشتر میشود. اما هیچگاه نباید انتخابات را به مسائل خارجی گره زد و اصلاحطلبان نباید منتظر چنین شرایطی باشند، بلكه باید با تبلیغ برنامه و اهداف خود قشرهای مختلف مردم را به رفتن پای صندوقهای رأی تشویق كنند.
اگر اصلاحطلبان با نماینده خود در انتخابات شرکت کنند، اقبال عمومی بیشتری خواهند داشت یا با یک چهره دیپلماتیک که عملا این روزها تندروها در برابر وی موضع گرفتهاند؟
به نظر من اصلاحطلبان باید كسی را كاندیدا كنند كه در مقابل عملكرد او آمادگی داشته باشند خود را مسئول كامل برنامهها و اقدامات او بدانند و نیز آنها در این زمینه به مردم پاسخگو باشند و از سوی دیگر كاندیدای آنها نیز خود را موظف به پیگیری برنامه اصلاحطلبان و پاسخگو به آنها بداند. تأمین این دو مورد مهم به معنی این است كه كاندیدای اصلاحطلبان باید یك اصلاحطلب باشد. دیپلماتی كه معروف به اصلاحطلب نیست، اما حاضر است این شروط را بپذیرد، به نظر من یك عضو جدید در جرگه اصلاحطلبان محسوب میشود. بنابراین باید اصل کاندیداتوری را بر پاسخگودانستن در قبال مردم گذاشت نه صرفا دیپلماتبودن. البته اگر چنین اتفاقی بیفتد، در حقیقت اصلاحطلبان با نماینده خود وارد رقابتهای انتخاباتی شدهاند.
اساسا با توجه به موضع مجلس نسبت به برجام، اصلاحطلبان باید چه کار کنند تا تندروها منافع ملی را فدای اهداف سیاسی خود قرار ندهند؟
نباید اینطور تلقی كرد كه هركس مواضعش خلاف نظر ما و افراطی به نظر میرسد حتما دنبال قدرت بوده و منافع ملی را در نظر نمیگیرد. بعضی ممكن است صادقانه چنین نظری داشته باشند و تأمین منافع ملی را در اتخاذ شیوه خودشان ببینند. البته درست است كه عدهای ممكن است فرصتطلبانه عمل كنند و حتی برخی نیز از صداقت دیگران در جهت منافع شخصی خود سوءاستفاده كنند و با آنها همراه شوند. اما بههرحال اصلاحطلبان تنها راهی كه دارند، این است كه مسائل را صادقانه و همهجانبه تحلیل و با مردم در میان بگذارند. مردم جهتگیریها را در ارتباط با منافع خود خوب تشخیص میدهند. اما درباره مصوبه مجلس چند سؤال به ذهن خطور میكند: ا- چرا مهلت دو ماه برای اجرای این مصوبه در نظر گرفته شده، یعنی تقریبا در محدوده زمانی كه هنوز ترامپ قدرت را در اختیار دارد. از آنجا كه بعید است در این محدوده زمانی اروپاییها خود را با آن تطبیق دهند، طبق این قانون ایران باید به تعهدات خود عمل نكند. آیا این همان چیزی نیست كه بارها وزیر خارجه آمریكا دنبالش بود تا با این بهانه مكانیسم ماشه را فعال كند و همه موظف به رعایت آن شوند. 2- سه سال مردم ایران فشار حداكثری را تحمل كردند. به اذعان بسیاری از دولتمردان و اندیشمندان و رسانههای آمریكا این فشار حداكثری با شكست مواجه شده و ایران را قویتر و تهاجمیتر كرده است. به همین علت رئیسجمهور بعدی اعلام كرده است تصمیم دارد به برجام برگردد. در واقع آمریكا شكست خود را پذیرفته و میخواهد به برجام برگردد. آیا نمیشد دو ماه دیگر هم صبر كرد و اگراحیانا آمریكا بازهم دبه درآورد، آنوقت در ایران همه با هم علیهاش عمل كنند؟ این را باید از افراطیهای مجلس پرسید.
برخی بر این اعتقادند برای اینکه بیش از این از مسئله برجام از سوی تندروهای مجلس بهرهبرداری سیاسی نشود، اصلاحطلبان به خاطر منافع ملی اعلام کنند که در انتخابات پیشرو هیچ کاندیدایی ندارند؛ چنین اقدامی به مفهوم پیشکشکردن صحنه انتخابات به تندروها نیست و به وخیمترشدن اوضاع نمیانجامد؟
بله، درست است. برخورد انفعالی اصلاحطلبان دردی را دوا نمیكند. حتی ممكن است طرف مقابل را جریتر هم بكند و حتی ممكن است در تمام انتخاباتها از همین تاكتیك یا شبیه آن استفاده كند تا رقیب را بدون رقابت از صحنه خارج كنند. حذف رقیب بدون رقابت نباید تبدیل به امری عادی برای اصولگرایان شود. ضمنا همیشه در رقابتهای انتخاباتی مسئلهای مورد توجه وجود دارد كه هریك از رقبا راهحلی برای آن دارند. اگر قرار باشد یك طرف خود را كنار بكشد، بیخاصیتی و بیبرنامگی خود را به اثبات میرساند. ضمنا بخشی از جناح رقیب بینشی دارند كه بود و نبود اصلاحطلبان در پیگیری آن اثری ندارد. به نظر من در چنین مواقعی اصلاحطلبان باید تلاش كنند تا راهحل مناسب را پیدا كنند.
اگر به دلایلی از جمله سنگاندازیهای مجلس در حل مسئله برجام و عدم بهبود معیشت، عموم اصلاحطلبان در انتخابات پیشرو شرکت نکنند، آیا در این صورت شاهد حضور نظامیها در انتخابات پیشرو خواهیم بود؟
به نظر من اصلاحطلبان اصل را بر شركت در انتخابات میگذارند و وظیفه خود میدانند كه در انتخابات حضور فعال داشته باشند. اما اگر با مستمسك قراردادن نظارت استصوابی و شیوههای دیگر جلوی حضور آنها گرفته شود، دیگر كاری از آنها ساخته نیست جز اعتراض افشاگرانه. اما عدم بهبود معیشت مردم درحالحاضر كه خیلی مستقیم ربطی به اصلاحطلبان ندارد و نیز سنگاندازیها، اتفاقا عزم اصلاحطلبان را برای حضور در انتخابات بیشتر میكند. اما حضور نظامیها در انتخابات همانطور كه در گذشته هم اتفاق افتاده ربطی به حضور یا عدم حضور اصلاحطلبان ندارد. آنها عموما در جناح مقابل، بین خودشان در مورد صلاحیتهای خاص كاندیدای ریاستجمهوری، رقابت دارند. بنابراین به نظر میرسد در این دوره هم مثل دورههای قبل از جناح مقابل نظامیها هم به موازات غیرنظامیها كاندیدا شوند.
چرا هربار که سخن از گزینه نظامی به میان میآید، اصلاحطلبان تلاش میکنند عزم خود را با وجود احتمال شکست در انتخابات جزم کنند تا در نتیجه انتخابات اثرگذار باشند؟
اگرچه اصلاحطلبان گزینه نظامی را برای ریاستجمهوری مناسب نمیدانند و معتقدند چنین گزینهای عموما به انسداد سیاسی و محدودیتهای مدنی بیشتری میانجامد اما هیچگاه حساسیت شدیدی در قبال كاندیداتوری آنها بیش از آنچه در مورد دیگر كاندیداهای رقیب بوده، از خود نشان ندادهاند. چون دیده شده كه كاندیداهای جناح رقیب به لحاظ بینش سیاسی تفاوت چندانی با هم ندارند. اما مشكل مهمی كه حضور نظامیها در عرصه رقابتهای سیاسی و ازجمله انتخابات ایجاد میكند، كشاندن اختلافات سیاسی به درون نیروهای نظامی است كه به لحاظ امنیتی كاری مغایر امنیت ملی است. نیروهای نظامی و انتظامی باید از رقابتهای سیاسی دور بوده و نگاهشان باید فراجناحی باشد تا همه مردم، آنها را از خود بدانند. اما اگر اختلافات جناحی در داخل نیروهای مسلح نفوذ كند، ضربهپذیری آنها افزایش پیدا میكند. به همین علت است كه در همه دنیا از حضور نظامیان در عرصه رقابتهای سیاسی جلوگیری میشود.
عدهای از همین مردم عادی نیز یک چهره نظامی را، راهکار عبور از مشکلات بنیادی میدانند، علت وجود چنین تفکری در میان بخشهایی از جامعه چیست؟
معمولا در فضای بحرانی جامعه و فشارهای اقتصادی، كارشكنیها و مهمتر از آنها ضعف مدیریت، خودبهخود بعضی نگاهها به سمت ضرورت قاطعیت میرود. نظامیها در رابطه با قاطعیت شهرهاند. اما در دنیا كمتر اتفاق افتاده است كه یك نظامی ضمن دارابودن قاطعیت، برنامه همهجانبهای را نیز به شكل دموكراتیك به اجرا بگذارد. بعضی از مردم در این شرایط به دلیل فشاری كه احساس میكنند، عمدتا به قسمت اول بیشتر توجه دارند. اما تجربه ثابت کرده است قسمت دوم به شكل روشنتری خود را نشان داده و ضعف مدیریت در دولتهای نظامی بیشتر است. چنانكه حكومت السیسی در مصر، پرویز مشرف در پاكستان و... نتوانستند مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را حل كنند. اما حضور آنها در قدرت انسداد سیاسی را به ارمغان آورد.
جامعه ایران پیشازاین، از گزینهای که شعار مدنی و تعامل با جهان را سر میداد، به دلیل وضعیت موجود ناامید شد. در انتخابات پیشرو تا چه اندازه ممکن است نسبت به گزینه نظامی اقبال نشان دهند؟
مردم تابهحال به گزینههای نظامی اقبال نشان ندادهاند. بعید میدانم در انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم نیز غیر از این عمل كنند. بهویژه اگر اصلاحطلبان با گزینه مناسب و برنامه جامع و عملی، مجدانه در انتخابات حضور پیدا كنند. اما شعار جامعه مدنی و تعامل با جهان چیزی نیست كه منحصر به یك دولت باشد. اقتضای شرایط امروز دنیا، بهرسمیتشناختن معیارهای جامعه مدنی است؛ بدون آن هیچ دولتی نمیتواند دوام بیاورد. آزادی، دموكراسی، انتخابات آزاد، تساوی همه در قبال قانون، قانونمداری و... مواردی نیست كه مردم بهراحتی از آنها عبور كنند و اصولا برای همین انقلاب كردند. حالا اگر شرایط حادی حاكم شده كه دولت در آن نقشی نداشته، نباید همه كاسهكوزهها سر دولت شكسته شود. البته درست است كه دولت میتوانست با اتخاذ تدابیری فشارها را كاهش دهد. اما همین هم حدی دارد. موضوع تحریمها با آن حدتوشدت كه بهتنهایی میتواند هر كشوری را از پا در بیاورد و درهمینحال مشكل كرونا كه قدرتمندترین اقتصادها را به چالش كشیده است، چیز كمی نیست. دولت با این هیولاها مواجه شده است. به این اضافه كنید مانعتراشیها و كارشكنیهای داخلی را. مردم اگر به این مهم توجه داده شوند، به دلیل ذات پاكشان، كاستیها برایشان بیشتر قابلقبول و تحمل میشود.
سایر اخبار این روزنامه
شما دلیل خود را بگویید ملاحظه هم نکنید
قانونگذاری برای آقای رئیس
کشاندن اختلافات به نیروهای نظامی مغایر امنیت ملی است
بازدید قالیباف از نمایشگاه ستاد اجرایی فرمان امام (ره)
با طالبان قراردادی امضا نمیکنیم
تنها وصیتنامه پدر به رهبری داده شد
چه کسی گفت «تاج» ممنوعالخروج است؟
من از فتنهگران شناخته میشوم
انتقاد از تعلل در پیگیری «املاک نجومی»
تاریخ ورشکستگی ما
تاریخچه عملیات موساد در ایران
پیدا و پنهان توسعه صادرات
موزائیک فرهنگی و سیاسی خاورمیانه