موزائیک فرهنگی و سیاسی خاورمیانه

موزائیک فرهنگی و سیاسی خاورمیانه ‌ ‌احمد عظیمی‌بلوریان-‌ ‌استاد پیشین مریلند ‌خاورمیانه زایشگاه و گهواره بسیاری از فرهنگ‌های دینی و مذهبی جهان بوده است و به دلیل اینکه در ادبیات اسلامی آخرین دین خدا در این منطقه شکل گرفته، دست‌کم چند نکته دربردارد: نخست اینکه پس از ظهور اسلام تکلیف جهان برای همیشه روشن شده است. دوم اینکه ارزش‌های مورد نظر خداوند برای بشریت به کمال رسیده است. سوم اینکه یا دنیا به جایی رسیده یا رو به جایی می‌رود که نیازی به فرستاده تازه‌ای از سوی خداوند تبارک و تعالی وجود ندارد. چهارم اینکه ارتباطات میان جوامع بشر به حدی رسیده که دیگر مانند میلیون‌ها سال گذشته نیازی به گزینش پیامبر در مناطق دوردست نیست. رهبران مسلمان هم همواره سخن از «جهان اسلام» به مفهوم یک جهان واحد به لحاظ فرهنگی می‌گویند که ارزش‌های اسلامی در سراسر آن گسترده است؛ پس دیگر مشکلی باقی نمانده جز اینکه مردم جهان دست در دست یکدیگر بگذارند و امور جهانی را سروسامان دهند و جوامع پراکنده جهان را به رفاه و آسایش و امنیت کامل و خوشبختی برسانند و پروردگار را به خاطر آنچه به بشر عطا کرده است، در عبادات روزانه شکر گویند؛ اما واقعیت امور جهان نشان می‌دهد که انسان‌ها پیام‌های خداوند را تاکنون یا درست نفهمیده‌اند یا لجبازند. خاورمیانه در طول تاریخ شمار زیادی از ادیان الهی را به دیگر نقاط جهان صادر کرده، اما دریافت‌کنندگان از آن ادیان سوءاستفاده کرده‌اند. نمونه روشن این پدیده جنگ‌های صلیبی است که در آن اروپای مرکزی -که مسیحیت را از خاورمیانه وارد کرده بود- با قصد جهانگشایی اما زیر شعار گسترش مسیحیت به جان خاورمیانه افتاد. جنگ‌های 700 ساله ایران و روم آن‌قدر منطقه خاورمیانه را تضعیف کرد که زمینه را برای کشورگشایی مغول‌ها و اعراب که هر دو اقوامی بیابانگرد بودند، فراهم آورد. قوم یهود هم از همان روزهای اول ظهور اسلام زیر بار دعوت پیامبر اسلام نرفتند که داستان واگذاری املاک فدک در مدینه به مسلمانان و مهاجرت به اورشلیم بر همگان روشن است. با گسترش اسلام و استقرار خلافت در بغداد و رونق اقتصادی خاورمیانه، جوانان صحراگرد آسیای مرکزی آن دوران برای تأمین معاش خود به خاورمیانه مهاجرت می‌کردند. شمار زیادی از مهاجران مغول جذب پایتخت خلیفه‌نشین اسلامی، یعنی بغداد شدند. این مهاجران بعدها راه هجوم اقوام مغولی را به خاورمیانه باز کردند. حرکت کوچ و مهاجرت از آسیای مرکزی تنها به سوی خاورمیانه نبود. ساخت دیوار چند هزار کیلومتری ازسوی چین برای جلوگیری از حرکت دسته‌جمعی مغولان به آن کشور بهترین شاهد به تمایل مردم صحرانشین به مهاجرت به مناطق آباد است. حرکتی که شباهت تامی به موج مهاجرت از آمریکای لاتین به ایالات متحده آمریکا دارد. همه تلاش دونالد ترامپ برای ساخت دیوار در مرز آمریکا و مکزیک شاید یک‌صدم کاری نبود که چینی‌ها با ساخت دیوار چین با سرزمین‌های شمالی خود کردند. نمونه‌های مشابه اما کوچک‌تری از این دیوارها در گرگان ایران هم دیده می‌شود، اما ایران به‌دلیل درگیری در یورش‌های دائمی توانایی بیشتری در ساخت دیوار نداشته است. قبایل مغول و ترک مهاجمی که از آسیای مرکزی به خاورمیانه کوچ کردند خود صاحب فرهنگ‌های غنی بودند که شناخته‌شده‌ترین آنها در کتاب «یاسای چنگیزی» جمع‌آوری شده بود. یاسای مورد اشاره مجموعه آداب قومی و رسومات اجدادی و ابزار اخلاقی برای هدایت و کنترل اتباع مغول بود که چنگیز به آن افتخار می‌کرد. اما مغولان پس از حرکت دسته‌جمعی به خاورمیانه، دست از یاسا برداشتند و به اسلام گرویدند زیرا پذیرش اسلام راه را برای سکونت و ادغام اقوام مغول و ترک در منطقه رونق‌یافته میان‌رودان هموار می‌کرد؛ به عبارت دیگر، اسلام مسئله بیگانه‌بودن را که مانع پذیرش مهاجران بود از میان بر می‌داشت. عثمانی‌ها مناطق غرب ایران را -از دریاچه وان و بخشی از کردستان تا سواحل مدیترانه شرقی و شامات و سراسر سرزمین عربستان کنونی و جزایر خلیج فارس- به تصرف خود درآوردند که در اداره این سرزمین‌های گسترده البته با مقاومت مردمان بومی به‌ویژه ایرانیان روبه‌رو شدند. عثمانی‌ها برای کاهش و مقابله با مقاومت مردم محلی -به ویژه مقاومت ایرانیان در امپراتوری شیعه صفوی- و تثبیت سلطه خود به ابزار مذهبی متوسل شدند. به این ترتیب که علمای مذهبی عثمانی حکم دادند که کشتن هر شیعه ایرانی صواب کشتن ۷۰ مسیحی را دارد. این فتوا نشان می‌دهد که عثمانی‌ها پیش از کشتن شیعیان، مسیحیان -به ویژه ارامنه- را قتل‌عام می‌کردند. کشتار ایرانیان در عثمانی موجب فرار آنها از حوزه امپراتوری عثمانی از یک‌سو به اروپای شرقی و از سوی دیگر به ایران شد. قتل عام مسیحیان، به ویژه ارامنه بیزانس که تا همین صد سال پیش ادامه داشت، هنوز در خاطره‌ها محفوظ است و کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد هم آن را باوجود مخالفت دولت ترکیه به رسمیت شناخته است.‌در جنگ جهانی اول که تلاش‌های زیادی به رهبری انگلستان و با همکاری و رقابت فرانسه برای تصرف خاورمیانه صورت گرفت، حکومت عثمانی در شکست‌های پی‌درپی سرزمین‌های خود ازجمله عربستان کنونی و شامات را از دست داد. بخش عمده‌ای از سرزمین‌های امپراتوری عثمانی ازجمله عربستان و عراق و شامات شامل فلسطین اشغالی کنونی به تشخیص و مهندسی بریتانیا به حوزه نفوذی انگلستان و سپس آمریکا تبدیل شدند. ترکیه امروزی از دل امپراتوری ازهم‌پاشیده عثمانی زاده شد. انگلیسی‌ها با همکاری فرانسه در چارچوب قرارداد موسوم به «سایکس-پیکو» تکلیف سرزمین‌های جداشده از عثمانی را روشن کردند؛ بدین معنی که سرزمین‌های میان مدیترانه شرقی و دریای سرخ شامل جزایر خلیج‌فارس را به سلیقه خود تقسیم کردند و آدم‌های خود را برای اداره آنها گماشتند. داستان لورنس عربستان و نقش او در قیام مردم حجاز علیه عثمانی و به‌حکومت‌رساندن قبیله آل‌سعود نیازی به بازگویی در این یادداشت ندارد. با کاهش قدرت انگلیس در آسیا و استقلال هند و سپس تأسیس حکومت‌های مستقل هند و پاکستان (شامل کشمیر که هنوز مورد اختلاف میان هند و پاکستان است)، ساختار کنونی فرهنگی و سیاسی منطقه شکل نهایی خود را گرفته است. در این ساختار آنچه جالب ‌ است اختلافات مذهبی و دینی و فرهنگی است که با کمک طراحان اصلی اروپایی و سپس با روسیه کنونی دامن زده می‌شود.
جنگ‌های جهانی اول و دوم کلا ساختار خاورمیانه را به‌لحاظ حکومتی و نفوذ بیگانه (اروپایی) شامل روسیه و اتحاد جماهیر شوروی تغییر داد. اختلافات مذهبی که البته از گذشته در منطقه وجود داشت به‌صورت بسیار نظام‌مند درآمد که امروز به اوج خود رسیده است.
موزائیک فرهنگی خاورمیانه را شش فرهنگ مذهبی شکل می‌دهند:
۱) تشیع که در دامنه نسبتا گسترده‌ای از منطقه خاورمیانه با مرکزیت ایران تا ساحل شرقی مدیترانه گسترده است. مذهب تشیع وابستگی بسیار زیادی با سلسله دوازده امام(ع) و چهارده معصوم خاندان نبوت دارد. هزاران امامزاده از خاندان پیامبر(ص) در سراسر ایران، به ویژه در نقاط دورافتاده و کوهستانی، دفن شده‌اند که نشان‌دهنده ترس کشته‌شدنشان توسط عوامل سلسله‌های اسلامی بنی‌امیه و بنی‌عباس و سپس مغول‌های چنگیزی در دوره تسلط آنها بر منطقه بوده است.
۲) تسنن وهابی که با کمک مستقیم بریتانیا در سرزمین کنونی عربستان سعودی مستقر شد. توماس ادوارد لورنس موسوم به لورنس عربستان در ایجاد عربستان سعودی و جدایی آن از عثمانی در تاریخ جنگ جهانی اول کاملا شناخته شده است و نیازی به تکرار ندارد. عربستان نه‌تنها هرگز با ایران همکاری و دوستی نداشته‌ بلکه تا آنجا که از دستش برآمده با کمک قدرت‌های غربی شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس را هم علیه ایران شورانده است.


۳) ترکیه کنونی که بازمانده عثمانی ساقط‌شده ازسوی قدرت‌های غربی است. امپراتوری عثمانی را فرزندان چنگیزخان با استفاده از ضعف ایران و بیزانس -که حاصل ۷۰۰ سال جنگ مداوم آنها بود- تشکیل دادند و سقوط آن نیز توسط قوی‌ترین قدرت غربی یک صد سال پیش، یعنی بریتانیا (با کمک فرانسه) صورت گرفت که جزئیات آن در بالا گفته شد. دیگر بخش‌های جداشده از امپراتوری عثمانی در فاصله سواحل شرقی مدیترانه در قراردادهایی به مدیریت سایکس-پیکو به کشورهای کوچک و بریده از هم تبدیل شدند که به جای همکاری با یکدیگر به جان هم بیفتند. نمونه آشنا برای ما پاره‌پاره‌شدن کردستان است که دولت ترکیه مردم آن‌ را «ترک‌های کوهستان» می‌خواند. اردوغان، رئیس‌جمهور کنونی ترکیه تنها یک آرزو دارد و آن احیای امپراتوری عثمانی و بازگرداندن سرزمین‌های ازدست‌رفته ازجمله عربستان سعودی به زیر چتر مدیریت ترکیه و احیای تسنّن ترکی در آینده است.
۴) پاکستان که به کمک غرب از ترکیب بخش‌هایی از سرزمین‌های هندوستان و ایران شکل گرفت. مردم پاکستان بیشتر سنی مذهب‌اند و دولت آن گرایش زیادی به همکاری با ترکیه دارد، اگرچه به لحاظ جغرافیایی از ترکیه دور است.
۵) امارات متحده عربی در خلیج فارس. این امارت‌ها هرگز در طول تاریخ با هم متحد نبوده و همواره در خدمت قدرت‌های دریایی غربی از جمله پرتغال و انگلیس قرار داشته‌اند. متحدکردن آنها ازسوی بریتانیا صورت گرفت و سپس با ضعف تدریجی بریتانیا به خدمت آمریکا درآمدند. امروز هم همه آنها خود را به عربستان و آمریکا نزدیک کرده و نه تنها با ایران همکاری صمیمانه ندارند بلکه حتی از بردن نام «خلیج فارس» خودداری می‌کنند.
۶) کشورهای مستقل‌شده از اتحاد جماهیر شوروی، عمدتا در شمال و شمال شرق ایران که مانند سایر همسایگان ایران به آمریکا و ناتو اجازه ایجاد پایگاه برای پایش ایران را داده‌اند، اما حالتی مشترک‌المنافع با روسیه دارند و زبان روسی در آنها رایج است؛ حالتی که زبان انگلیسی در هند و پاکستان دارد.
اگرچه مجموعه کشورهای اسلامی به صورت یک موزائیک یا لحاف چهل‌تکه در جوار هم قرار دارند، اما به جای همکاری با یکدیگر در خدمت قدرت‌های غرب (و اخیرا) شرق درآمده‌اند. همه با هم رقیب‌اند؛ به گونه‌ای که تصویر «جهان اسلام» را تیره و تار کرده‌اند. قدرت‌های بزرگ غربی هم که همه هویت دینی-فرهنگی خود را از خاورمیانه گرفته‌اند، امروز خاستگاه ادیان الهی را در چنگال خود گرفته و به رواج فساد درونی آنها پرداخته‌اند.