چرا خنثی‌سازی را بر رفع تحریم‌ها ترجیح می‌دهیم

در همان حال که برخی بازیگران سیاسی، روی کارآمدن جوبایدن در امریکا و جابه‌جایی قدرت در کاخ سفید را فرصتی برای لغو تحریم‌های ظالمانه، یا به عبارتی، فراهم شدن شرایط برای رفع تحریم‌ها تلقی و به فضاسازی برای تکرار مذاکره با امریکا و بازگشت به برجام روآورده‌اند، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت مراسم سالگرد شهید سلیمانی با توصیه مسئولان کشور به خنثی‌سازی تحریم‌ها، تأکید نمودند «رفع تحریم به دست دشمن است، اما خنثی‌سازی آن به دست خود ما است؛ بنابراین باید بیش از آنکه به فکر رفع تحریم باشیم، بر خنثی‌سازی آن تمرکز کنیم.»‌
البته ایشان به این نکته نیز اشاره داشتند که «اگر بتوان تحریم‌ها را رفع کرد، حتی یک ساعت هم نباید تأخیر کرد. گرچه اکنون چهارسال است که تأخیر شده و از سال ۹۵ که بنا بود تحریم یکباره برداشته شود، تا امروز نه تنها برداشته نشده، بلکه زیادتر هم شده است.» در واقع ایشان به یک تجربه تاریخی و عبرت‌آموز اشاره می‌کنند که دولت آقای روحانی با وعده حل مشکلات و رفع تحریم‌ها با دولت اوباما به مذاکره پرداخته و برجام را پذیرفته و برای نشان دادن حسن نیت، تعهدات ایران را به اجرا گذاشت، اما طرف مقابل، اعم از اروپا و امریکا، نه تنها به تعهدات خود عمل نکرد، بلکه با نقض برجام از سوی امریکا در دوره ترامپ، تحریم‌های جدیدی علیه جمهوری اسلامی وضع گردید و در حالی که کشور‌های اروپایی بر حفظ برجام تأکید داشتند، به جز چند وعده توخالی برای همکاری‌های اقتصادی محدود، هیچ اقدام و عملی نداشته و تنها نقش پلیس خوب را بازی کردند. با توجه به این تجربه که ماهیت سیاست امریکا و متحدان غربی آن در وعده‌های توخالی همراه با فشار برای وادارسازی حریف به عقب‌نشینی –که پیش از این هم سابقه داشت- را به اثبات رساند، امروز رهبر معظم انقلاب، سیاست ترجیح خنثی‌سازی تحریم‌ها بر رفع آن‌ها را به دولتمردان و مردم اعلام می‌دارند. چرا که؛
۱- خنثی‌سازی تحریم‌ها به ابتکار و اراده مسئولان و همکاری مردم کشورمان مرتبط است و کاری به خواسته و اراده بیگانگان ندارد.
۲- زمینه اجرا و پیشبرد سیاست خنثی‌سازی تحریم بیش از رفع تحریم است و از زمان وضع تحریم‌های ظالمانه امریکایی از سال ۱۳۵۸ تاکنون سابقه داشته و نه تنها امکان همکاری و هم‌افزایی در داخل بلکه همراهی بسیاری از کشور‌های مستقل و بلوک کشور‌های آسیب‌دیده از تحریم‌ها در بیرون و سطح بین‌الملل برای انجام آن محتمل است.


۳- با خنثی‌سازی تحریم‌ها نه تنها آثار تحریم کاهش می‌یابد و شکست سیاست فشار حداکثری و تحریم‌های امریکایی روشن‌تر می‌شود، بلکه افزایش قدرت درونی کشور، زمینه رفع تحریم‌ها را نیز تقویت و دشمن را ناچار به عقب‌نشینی می‌سازد.
حال آنکه سیاست رفع تحریم‌ها که از مسیر مذاکره و بازگشت مجدد به برجام می‌گذرد، با موانع و چالش‌های اساسی و چندگانه‌ای مواجه است که برخی از آن‌ها عبارتند از:
۱- تلاش بایدن و تیم همراهش برای استفاده ابزاری از سیاست فشار حداکثری و تحریم‌های دوره ترامپ برای تحمیل خواسته‌ها و اراده خود بر ایران.
۲- فرصت‌طلبی رقبا و دشمنان منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران که متحدان سنتی کاخ سفید هستند، برای پیگیری مطالبات خود در شرایط جدید مثل ادعای عربستان برای حضور در مذاکرات احتمالی.
۳- مشروط کردن اجرای تعهدات و حتی بازگشت به برجام به امتیازگیری در موضوعات موشکی و منطقه‌ای توسط امریکا و حتی کشور‌های اروپایی
۴- اتلاف وقت و دادن وعده‌های بدون عمل و یا مخالفت مجلس سنای امریکا که دارای اکثریت جمهوریخواه است با تصمیمات مهمانان جدید کاخ سفید.
۵- اجتناب امریکایی‌ها از دادن تضمین برای اجرای تعهدات مطابق رویه معمول آن‌ها یعنی گرفتن امتیاز به صورت نقدی و قطعی در مقابل دادن وعده‌های نسیه و توخالی.
بنابراین، همانگونه که پیش از این تجربه پذیرش برجام نشان داده که امریکایی‌ها نه در مذاکرات صداقت داشته و نه تعهدی به اجرای تعهدات داشته‌اند، هرگونه اعتماد نسبت به هر نوع مذاکره‌ای برای رفع تحریم‌ها نابجا و مغایر عقلانیت سیاسی است. کما اینکه نگاه به تجارب مربوط به مذاکرات سیاسی سایر کشور‌ها با امریکایی‌ها و متحدان غربی آنان گویای این است که همواره فریب و عهد‌شکنی جزء ویژگی‌های منشی و رفتاری آنان بوده است. آخر اینکه به موازات خسارت‌های بزرگ ناشی از سیاست فریب و بدعهدی امریکایی‌ها در برجام، ضرر‌های سنگین دیگری از ناحیه شرطی شدن جامعه به موضوع مذاکره و توافق احتمالی و تغییرات در خارج از مرز‌ها به کشور وارد شده که نمونه آن نوسانات قیمت در بازار است. حال با توجه به واقعیت‌ها و تجارب فوق، کوبیدن بر طبل رفع تحریم به عنوان رمز مذاکره با تیم جدید حاکم بر کاخ سفید و تلاش برای شکل‌دهی قطب‌بندی‌های سیاسی کاذب، گرچه دستیابی به برخی اهداف جناحی و انتخاباتی را محتمل می‌سازد، اما پیامدهایی، چون تولید تفرقه و شکاف در داخل، شکل‌گیری چندصدایی و همچنین شرطی‌شدن مجدد جامعه به تغییرات بیرونی و... خسارت‌هایی است که به منافع ملی و مصالح نظام وارد می‌شود.