شجریان به خیابان هویت می‌بخشد؛ نه خیابان به او

نامگذاري خيابان‌ها در هر کشور شيوه و قانون خود را دارد و با تشکيل شوراهاي اسلامي در ايران اين مهم به شوراي‌هاي شهر و روستا واگذار شده است. اما پرسش اين است آيا نامگذاري به خيابان‌هاي تازه‌‌تاسيس و احداث شده برمي‌گردد يا شورا مي‌تواند نام‌هاي جا افتاده و قديمي را که به هر علت روي خيابان‌ها گذاشته شده است، تغيير دهد. موضوعي که مدتي است به نوعي دستمايه تغيير شده است و از شيوه درستي هم برخوردار نيست. مثلا بخشي از کمربندي بزرگراه آزادگان به آيت‌ا... مهدوي‌کني نامگذاري شده يا بزرگراه آيت‌ا... حکيم هم در طول مسير خود تغييراتي ديده و همچنين بزرگراه همت هم قطعه‌بندي شده و بر بزرگراهي اسم آيت‌ا... هاشمي‌رفسنجاني نقش بسته و بعد از شهادت حاج‌قاسم سليماني هم يکي از بزرگراه‌هاي موجود به نام اين سردار بزرگ زده شده است. آيا در واقع اين نامگذاري‌ها از يک تغيير و جابه‌جايي اسامي برخوردار است يا شأن نزول خاص خود را دارد و اصولا حافظه تاريخي مردم با اين تغييرات منسوخ خواهد شد؟ در ابتداي انقلاب اسلامي اکثر خيابا‌‌ن‌ها تغيير کرد اما بعضي از اسامي امکان حذف از خاطره مردم را پيدا نکردند. يکي از خيابان‌هاي اصلي شرقي- غربي تهران خيابان کريم‌خان زند است. پادشاهي که بعد از هرج‌و‌مرج قبل نادرشاه در قوچان به وسيله سردارانش توانست بر ديگر رقبا پيروز شود. اما به حرمت نام نادر و حافظه تاريخي مردم ايران از اسامي شاهان صفوي، خود را شاه نخواند و چون يکي از نوادگان شاه‌سلطان حسين صفوي را به ظاهر شاه مي‌خواندند، خود را وکيل او و سپس وکيل‌الرعايا معرفي و تا پايان عمر با همان نام کريم‌خان سلطنت کرد. دو پادشاه قدرتمند ديگر، يکي شاه عباس صفوي که از سال 996 هجري قمري...
ادامه از صفحه يک
به مدت 41 سال سلطنت کرد و عظمت ايران را به رخ جهانيان رساند. همين عظمت شاه عباسي را يکي از علل مستعمره نشدن ايران در اوج استعمار دولت‌هاي غربي در قرن هجدهم و نوزدهم مي‌دانند. شاه ديگر نادرشاه افشار است. هرچند دوره شاهي او در اواخر عمر با فشار بر مردم روبه‌رو شد اما او سرداري است که به ناپلئون آسيا شهرت دارد و دولت فروپاشيده صفوي را که با طغيان مردم قندهار به سرکردگي محمود افغان منقرض شده بود، دوباره احيا کرد و از مرزهاي صفوي هم فراتر رفت. نام اين دو پادشاه بر دو خيابان عمود شده بر خيابان کريم‌خان گذاشته شده که انقلابيون اين نامگذاري‌ها را از نام اين دو شاه برنتافتند. خيابان شاه‌عباس و خيابان قائم‌مقام‌فراهاني، وزير شهيد قاجاريه و خيابان نادرشاه به نام ميرزاي‌شيرازي، مرجع متنفذ و صاحب فتواي تنباکو تبديل و تغيير پيدا کرد. اما کسي متعرض نام کريم‌خان بر خياباني که به نام او نامگذاري شد، نشد. اگر نگاهي به نحوه اسامي خيابان‌هاي تهران و ديگر شهرها بر سال‌هاي منتهي به انقلاب بيندازيم، با تغييرات اساسي روبه‌رو مي‌شويم. اسامي افراد و مکان‌ها تغيير پيدا کرده و به جاي آنها اسامي مورد علاقه انقلابيون نشسته است. پهلوي به وليعصر، سپه به امام خميني، کوروش به دکتر شريعتي، شاه به جمهوري، شاه‌رضا به انقلاب، آيزنهاور به آزادي، روزولت به مفتح، ملکه اليزابت به کشاورز، ششم بهمن به کارگر و ده‌ها اسم و نام ديگر که در گذشته ياد و نشانه‌اي از آنها بر تابلوي خياباني نبود. مانند شيخ‌فضل‌ا... نوري، محمدعلي جناح، آيت‌ا... کاشاني، باقرخان، ستارخان، جلال‌آل‌احمد و... نام‌هايي که ابتداي انقلاب جايگزين شده است، بعضا ماندگار نشده‌اند. مانند خيابان ويلا که به استاد نجات‌اللهي و خيابان فيشرآباد به سپهبد قرني و بعضي از خيابان‌ها هم که چندين بار تغيير نام داده‌اند اما باز هم نام قديمي و اوليه آنها بر سر زبان‌هاست. خيابان وزرا، خيابان بخارست و خيابان جردن که ابتدا به آفريقا و سپس نلسون ماندلا در تابلو، تغيير نام پيدا کردند اما مردم همان نام‌هاي قديمي را به کار مي‌برند. درست مثل نام‌سپاري‌هاي فرهنگستان که مثلا به جاي راديو و تلويزيون که جا افتاده، صداوسيما را اجباري کرده است. نگارنده زماني از يکي از مديران ارشد راديو و تلويزيون پرسيدم آيا هيچ‌وقت گفته‌ايد صدا را خاموش کن يا سيما را روشن کن؟ همه اينها را گفتم که برسم به نامگذاري خياباني به نام استاد محمدرضا شجريان و تقابل عده‌اي که اين نامگذاري را برنتافتند و تابلو به دست نام دانشمند شهيد محسن فخري‌زاده را جايگزين آن کردند و گفتند اگر دوباره تابلوي استاد شجريان را نصب کنيد، اسم شهيد فخري‌زاده را جايگزين خواهيم کرد. درحالي که دوستاني که مخالفت خود را با نامگذاري خيابان به اسم استاد شجريان بيان کردند، ابتدا موافقت شهيد فخري‌زاده را چرا کسب و جلب نکردند تا با نامه و اعتراض خانواده آن شهيد روبه‌رو نشوند؟ «...باعنايت به علاقه‌مندي و احترام شهيد عزيزمان به هنر و موسيقي اصيل ايراني و زبان و ادبيات فاخر فارسي به عنوان ارکان جدايي‌ناپذير فرهنگ غني ايران اسلامي...» همين بخش از پيام خانواده شهيد فخري‌زاده کافي بود که آن بزرگمرد را که از علاقه‌مندان هنر و موسيقي اصيل ايراني، که مصداق عيني آن استاد شجريان و هنر آوازي آن عزيز سفرکرده است، به مردم معرفي کند. متن نامه خانواده شهيد فخري‌زاده با اين بيت آغاز مي‌شود: «همي گويم و گفته‌ام بارها** بُوَد کيش من مهر دلدارها». کافي است وسعت فکر خانواده شهيد فخري‌زاده با تکيه بر تربيتي که از آن قهرمان ملي کسب کرده‌اند را در نظر بگيريم. پرسش اين است اين جابه‌جايي و تغيير اسم خيابان‌ها که مدتي بين مردم متداول بوده، کار درستي است؟ آيا بر عظمت نام کسي که بخشي از خيابان يا بزرگراهي که مردم با نام ديگري آن را مي‌شناسند، بزرگي و تشخص به صاحب‌ نام جديد مي‌دهد؟ آيا تغيير نام بزرگراه نيايش به اسم آيت‌ا... هاشمي‌رفسنجاني، بر بزرگي و عظمت نام آقاي هاشمي مي‌افزايد يا نامگذاري بخشي از بزرگراه آزادگان (از فتح تا همت) که در سال 1395 به نام آيت‌ا... مهدوي‌کني نامگذاري شد و به جرات مي‌توان گفت کمتر کسي اين نامگذاري را به ياد داشته و از آن استفاده مي‌کند بر جايگاه آيت‌ا... مهدوي‌کني افزوده است؟ شايد طول زمان نام بزرگراه نيايش که تمام آن به نام آيت‌ا... هاشمي‌رفسنجاني است به لحاظ ورودي دانشگاه آزاد، واحد علوم و تحقيقات که با نام هاشمي عجين شده است، نامگذاري شده، کم‌کم عادت شود اما به جرات مي‌گويم کسي قطعه‌قطعه شدن فلان بزرگراه و حاتم‌بخشي شوراي شهر به نام اين و آن را به خاطر نخواهد سپرد. حال اگر همانند تغيير نام خيابان فلامک به نام استاد شجريان، که با مخالفت عده‌اي و تقابل با نام شهيد فخري‌زاده روبه‌رويش کردند، مواجه شود، خود حديث مفصلي است. روي سخنم با اعضاي شوراي شهر است.
آيا شما با اين نامگذاري‌ها قصد آن داريد که نام بزرگان کشور را از خاطره‌ها دور نسازيد؟ البته خود مي‌دانيد با اين نام و نامگذاري‌ها و حذف و تغييرات نمي‌توان در ذهن و زبان مردم براي اين و آن جز جايگاهي که دارند، موقعيت جديدي درست کرد. شجريان بزرگتر از اين است که نامش بر خياباني که مدتي است در حوالي آن ساکن بوده است، در خاطره‌ها بماند. شجريان بسان خورشيدي در عالم شعر و موسيقي بر تارک هفت آسمان ايران تا ابد نورافشان است و بودن يا نبودن خياباني به نام او، بر جايگاهش اثر ندارد. بر وسعت دانش و احاطه استاد بي‌بديل، محمدرضا شفيعي‌کدکني بر ادب و هنر و شعر فارسي کسي شک ندارد. اين استاد يگانه و بي‌همتا در مورد شجريان مي‌فرمايد: «من حق خودم و حد خودم نمي‌دانم که درباره هنر شجريان صحبت کنم. چون من در موسيقي يک شنونده مبتدي و بسيار کم‌استعداد و بي‌فرهنگي هستم! و استاد شجريان در موسيقي آوازي ايران جايگاهي دارد که حافظ در شعر فارسي دارد». به اين بخش از سخنان استاد شفيعي‌کدکني در ادامه توجه کنيد: «... رحمت خداوند بر فردي که جايگاه خود را بشناسد و از آن تجاوز نکند. من از حد خودم تجاوز نمي‌کنم و در حق استاد شجريان جز ستايش و احترام هيچ چيز ديگري نمي‌توانم داشته باشم...». بياييد به مصداق روايت رحمه‌ا... از اميرمومنان عليه‌السلام قدر خود را بشناسيم و از حد خود تجاوز نکنيم. عزت مال خداوند است و ذلت هم از عملکرد ماست. تاريخ جايگاه هر فرد را به تناسب حضور و ظهورش در ايام زندگي تعيين مي‌کند. نام نامي شجريان به گفته استاد شفيعي‌کدکني در موسيقي آوازي ايران در تراز جايگاه حافظ است که قرن‌ها بر فرق ادب و شعر ايران مي‌درخشد. خيابان از اسم استاد شجريان هويت مي‌گيرد، نه شجريان از خياباني که ماندگاري‌اش ادبي نيست. آنچه اين روزها اتفاق افتاد، جايگاه شهيد فخري‌زاده را به حکايت نوشته خانواده‌اش به عنوان دوستدار – هنر و موسيقي اصيل ايراني و زبان و ادب فاخر فارسي به عنوان ارکان جدايي‌ناپذير فرهنگ غني ايراني- اسلامي در کنار جايگاه رفيعش به عنوان دانشمند اتمي در ذهن و خاطره مردم بالا برد. نامگذاري خياباني به نام شهيد فخري‌زاده يا استاد شجريان بر جايگاه اينان نمي‌افزايد اما تقابل با اين نامگذاري‌ها، قصه پرغصه‌اي را رقم مي‌زند که کاش به گفته مولايمان علي عليه‌السلام توجه مي‌کرديم و قدر خود را مي‌شناختيم و از حد خود تجاوز نمي‌کرديم.