روزنامه آرمان ملی
1399/10/07
فروش کتاب در قالب «عابرزني»
روايتي از رواج جديد در کتاب فروشيفروش کتاب در قالب «عابرزني»
برخي با فروش کتاب بيش از سه ميليون درآمد دارند
آرمان ملي: اين روزها شغلي جديد در ميان برخي از زنان پايتخت رواج پيدا کرده، که خودشان نامش را «عابرزني» گذاشتهاند، بدين شکل که برخي از دختران به رانندگاني که پشت چراغ قرمز ميايستند يا با اشاره دستشان جلوي پاي آنها توقف ميکنند، سرشان را از پنجره ماشين داخل ميآورند و ميگويند که «کار من فرهنگيه و کتاب ميفروشم؛ کتابخون هستيد؟» خودشان را کارمند يک شرکت معرفي ميکنند و اگر جوابتان به سوالشان «بله» باشد، درِ خودرويتان را باز ميکنند و کولهپشتيشان را روي صندلي جلو ميگذارند و شروع ميکنند به معرفي کتابهايشان. عنوان هر کتاب را ميگويند و چند سطري هم درباره آن توضيح ميدهند و سپس به شما نگاه ميکنند؛ اگر نظرتان جلب نشد سراغ کتاب بعدي ميروند. جنسشان هم جور است؛ از کتابهاي روانشناسي و راهکارهاي موفقيت در کسب و کار و رابطه گرفته تا رمانهاي عاشقانه و کتابهايي با موضوعات سياسي، تاريخي، زندگينامه و حتي آموزش زبان و کتاب کودک؛ از هر کدام يک عنوان در کولهپشتيشان دارند. «مريم» يکي از اين افراد است، که «کارش فرهنگي است و کتاب ميفروشد»؛ او عنوان دقيق شغلش را فروش کتاب به روش «عابرزني» عنوان و مشتريانش را عابران پياده و رانندگان خودروهاي عبوري معرفي ميکند و تاکيد دارد که اين کار با آنچه در جامعه به «اتو زني» معروف است بسيار تفاوت دارد: «توي اتو زدن، بايد سوار ماشين بشي و هر جا که راننده ميره، باهاش بري و کتاب هم بفروشي اما توي عبوري زدن يا همون عابرزني که کار ماست، فقط کتاب ميفروشيم؛ از اول هم چارچوب کارو مشخص ميکنيم.» منبع اين گزارش خبرگزاري ايسنا است.
کار ما فرهنگي است
مريم که قبلا هم براي همين شرکت کار ميکرده، درباره چرايي روي آوردن به اين روش فروش ميگويد: «ما قبلا توي «مسير» بوديم؛ يعني در واقع شرکت واسه ما به عنوان ويزيتور مسيري رو تعيين ميکرد و ما براي معرفي و فروش کتاب به مغازهها و اصناف مختلف توي اون مسير ميرفتيم اما به دليل تعدد ويزيتوراي کتاب، توي فروش موفق نبوديم و آمار فروشمون خيلي ضعيف بود؛ به همين خاطر شرکت تغيير رويه داد. ما به خودمون گفتيم که خودروهاي عبوري واسه ما هموناييان که قبلا به محل کارشون ميرفتيم. تنها فرقش اينه که توي مسير، ما واسه معرفي و فروش کتاب بهشون مراجعه ميکرديم، اما حالا اونا با ترمززدن، به ما مراجعه ميکنند!» او در جواب اين سوال که «مگر شما تابلوي کتابفروشي در دست داريد که کسي که قصد خريد کتاب دارد، جلوي شما بايستد؟»، ميگويد که «نه، اما همون اول تکليف رو مشخص ميکنيم. به رانندهها ميگيم ما کار فرهنگي انجام ميديم و کتاب ميفروشيم. اگه بخوايد کتابامونو بهتون معرفي ميکنيم. اينجا ديگه به رانندهها بستگي داره که بخوان به توضيحات ما و خريدن کتاب فکر کنن يا اينکه واسه چيزاي ديگهاي نگه داشتن و وقتي ميفهمن ما کتابفروشيم، به مسيرشون ادامه ميدن. خيلي پيش مياد که به محض اينکه به رانندهها گفتيم کتابفروشيم، پاشونو گذاشتن روي گاز و رفتن.» مريم کنار خيابان را جاي مناسبي براي خريد و فروش کتاب نميداند اما در عين حال معتقد است که «وقتي با اين شيوه، فروش خوبي داريم، شايد اين فرهنگ جامعه است که دچار تغيير شده. او در جواب اينکه «آيا هدف شما، فروش کتاب با جلب توجه و اغواکردن رانندگان مرد است؟» ميگويد: «مشتري زن هم کم نداريم. اتفاقا چند روز پيش يه خانمي از من «ملت عشق» خريد اما بههرحال مردا بيشتر نگه ميدارن. اين يه واقعيته.«شرکت از شما درخواستي درباره نوع پوشش و مواجهه با مشتريان دارد؟» مريم به اين سوال اينگونه جواب ميدهد: «اولين موضوعي که توي اينجور کارا مهمه، ارتباط موثره. ارتباط موثر يعني اينکه با لبخند با مشتري صحبت کنيم و بد حرف نزنيم. شرکت از ما خواسته با مشتريا ارتباط موثر داشته باشيم! درباره ظاهر و نوع آرايش هم تنها چيزي که شرکت به ما گفته اينه که «آراسته» باشيم. حتي بعضي وقتا به خاطر وضعيت و پوششمون تذکر هم ميدن.»
فقط خانم استخدام ميکنند
او ميگويد که «همه فروشندههاي شرکت ما خانمن» و درباره چرايي عدم حضور فروشنده مرد در شرکتشان ميگويد: «خيليا به من ميگن که چرا همهي فروشندههاتون خانمن يا اينکه ميپرسن احساس نميکنيد شرکت بخاطر زنبودنتون داره از شما سوءاستفاده ميکنه؟ من ميگم که جواب اين سوال رو بايد توي فرهنگ جامعه پيدا کنيد. درباره سوءاستفاده هم ميگم نه! اگه من منشي يه شرکت هم باشم، بازم ممکنه يه همچين سوالي پيش بياد ولي واقعا شرکتا سوءاستفاده ميکنن. قطعا نه، چون شرکت مابهازاي کار متعارفي که قبول کرديم انجام بديم، به ما حقوق ميده. شرکتي که براش کار ميکنم به ازاي فروش روزي 10 جلد کتاب توي 30 روز کاري، سه و سيصد بهم ميده. در مقايسه با کارايي که واسه من به عنوان يه دختر 19ساله هست، به نظرم اين کار با اين درآمد خيلي هم خوبه. قبول دارم که ديد جامعه به شغل ما منفيه ولي خب تلاش ميکنيم اين نگاه رو تغيير بديم.» مريم حضور در خيابان در روزهاي سرد، برفي و باراني، نفروختن 10 جلد کتاب موظفي در بعضي روزها و مواجهه با «آدمهاي بد» را از سختيهاي شغلش عنوان ميکند: «آدم بد خيلي به پست ما ميخوره اما در عوض آدمحسابي هم زياد ميبينيم. ما بسته به تيپ و قيافه و ماشين مشتري بهش پيشنهاد کتاب ميديم و براش وقت ميذاريم. اگه کسي هم بخواد اذيت کنه فوري از نگاه و رفتارش متوجه ميشيم. اين آدما معمولا تلاش ميکنن موضوع رو عوض کنن يا اينکه اصلا به توضيحات فروشنده گوش نميدن. ذهنشون جاي ديگهايه. آخرشم ميگن «کتاب نميخواستم؛ ميخواستم با خودت آشنا بشم»؛ ما هم وقتي به اين آدماي مريض برميخوريم، فوري از ماشينش درميايم.»
سایر اخبار این روزنامه
نوشتن قانون به نفع يك جناح!
از آتشفشان گرسنگان بايد ترسيد
میلیونها نفر در انتظار کمک معیشتی دولت
تصميمهاي لحظهاي به صادركنندگان لطمه زد
نپيوستن بهFATF مشكلات را افزايش میدهد
هم واکسن تولید میکنیم و هم میخریم
فروش کتاب در قالب «عابرزني»
بيانيه مقتدي صدر؛ يك بام و دو هواست
تزریق واکسن را شفاف کنید
ریاستجمهوری، نظامیان و توسعه
وای بر تحریمپسندان!
ضرورت لزوم تداوم هوشمندی تا تغییرات کاخ سفید
همه امیدواریهای سال ۱۴۰۰