روزنامه ایران
1399/10/07
سردار ملی
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
سردار قاسم سلیمانی صبحگاه جمعه ۱۳ دیماه ۱۳۹۸ در حملهای تروریستی توسط امریکاییها در فرودگاه بغداد به شهادت رسید. در این حمله همراه با سردارسلیمانی، ابومهدی المهندس، فرمانده حزبالله و قائم مقام بسیج مردمی عراق (الحشد الشعبی) بههمراه شمار دیگری از رزمندگان عراقی به شهادت رسیدند. حمله فوق به دستور مستقیم رئیس جمهوری امریکا، دونالد ترامپ صورت گرفت.
از لحظه وقوع ترور دولتی شهید سلیمانی، این سؤال جدی مطرح است که چرا قویترین کشور جهان به شیوه ترور که حربه و منطق ضعیفان است، دست برده و ننگی همیشگی بر پیشانی خود نشاند! اگرچه محافل سیاسی نزدیک به امریکاییها سعی کردند این اقدام را نوعی قدرت نمایی جا بزنند ولی ماهیت تروریستی آن را نتوانستند بپوشانند.
این اتفاق تروریستی مهمترین واقعه تاریخی یکی دو دهه اخیر در خاورمیانه است که جهان بشری درشرق وغرب عالم را تحت تأثیر قرارداد. چرا که یکی از چهرههای شاخص مبارزه با تروریسم، قربانی تروریسم دولتی کشوری شد که داعیه مبارزه با تروریسم دارد و با این بهانه و با توسل به زور، ظلمهای بسیاری بر مردمان سایر مناطق و کشورها روا داشته و می دارد.بر کسی پوشیده نیست که پیدایش «داعش» مخوف ترین جریان تروریسم ضد انسانی که همچون سرطانی پیشرونده امنیت و آرامش جوامع بسیاری را به چنگ کشیده و تهدید میکرد درنتیجه دخالتهای امریکا در سرنوشت مردم منطقه بود و شیشه عمر این اژدهای هفت سر به قیادت ژنرال خوشنام ایرانی سردار قاسم سلیمانی شکسته شده و نفسهای آخر خود را میکشد. مردی که در نابودی و افول این جریان هراس انگیز نقش محوری داشت. اما در یک نامعادله طنز تلخ به بهانه واهی حمایت از تروریسم، ترور و به شهادت رسید. سردار قاسم سلیمانی، یادگاری از دوران دفاع مقدس و از نسل سردارانی همچون شهید آقا مهدی باکری و شهید همت است. دلیرمردی از خطه کریمان که به اسطورههای باستانی ایران زمین عینیت بخشید و نامش جاودانه در تاریخ این مرز و بوم باقی مانده و حماسهاش سینه به سینه روایت خواهد شد.
جوهرهای که سردار قاسم سلیمانی را تا جایگاه کاریزمای یک ملت ارتقا بخشید و همچون ستاره دنباله دار، کهکشانی از دلها را از پی خود کشید یک کلمه بیش نیست، «اخلاص»؛ اکسیری که ام الفضایل است و از دل آن شجاعت، صداقت، انصاف، شفقت، صلابت و.... زاییده شده و عقل فرصت میدانداری مییابد. همان گوهری که «دیوید پترائوس» ژنرال چهار ستاره ارتش امریکا که زمانی سرفرماندهی کل ارتش ایالات متحده امریکا در منطقه خاورمیانه، شرق آفریقا و آسیای مرکزی را برعهده داشت؛در حق اش میگوید: «چیزی که میتوانم بگویم این است که وی فردی بسیار توانمند و مدبر و دشمنی شایسته است. وی بازی خود را به خوبی انجام میدهد اما این بازی طولانی است». پیش از او نیز صدام در جریان عملیات کربلای 5 وقتی از طریق شنود بیسیم متوجه حضور سردار قاسم سلیمانی و نیروهایش پس از عبور از سد قویترین سپاه ارتش بعث عراق به فرماندهی ژنرال ماهر عبدالرشید، میشود با تحقیر و انزوای برجستهترین افسر ارتش خود، در عمل به برتری و درایت قاسم سلیمانی معترف میشود.
شهید قاسم سلیمانی در کسوت فرمانده دفاع مقدس
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان قاسم سلیمانی شغل نیم بند خود در سازمان آب کرمان را رها کرده و با جمعی از جوانان کرمانی، خود را به اهواز میرساند و بی هیچ ادعایی که نشان از اخلاص ذاتی او بود، در ترکیب سایر گروهها – گروه شهید بلالی اهواز – به مقابله با متجاوزان بعثی در محور سوسنگرد میپردازد. گروه کرمانیها با محوریت قاسم سلیمانی بهدلیل رشادت و ازخودگذشتگی خود بویژه در قالب گردان حضرت ابوالفضل در طریق القدس که منجر به مجروحیت سردار سلیمانی میشود خیلی زود خود را نشان داده و از گمنامی بیرون میآید. سردار حسن باقری که در کشف استعدادها تبحر داشت برای نخستین بار پی به توانمندیهای این جوان 23 ساله کرمانی برده و پیشنهاد فرماندهی او را مطرح میکند. در آستانه عملیات فتح المبین در آبان ماه 1360 شالوده تیپ 41 ثارالله شامل رزمندگان سه استان سیستان و بلوچستان، هرمزگان و کرمان با فرماندهی سردار قاسم سلیمانی پی افکنده میشود و در این عملیات با 6 گردان در محور چاه نفت وارد عمل میشود. (تاریخ شفاهی دفاع مقدس روایت سید یحیی صفوی ج 1 ،ص409). در این عملیات بر اثر پاتک سنگین دشمن، تانکهای لشکر 92 زده شد و سردار قاسم سلیمانی نیز از ناحیه شکم مجروح گردید. سردار قاسم سلیمانی در این عملیات بسیار خوب درخشید و زمینه فرماندهی تیپ را برعهده گرفت(رحیم صفوی همان ص452 /روند جنگ ایران وعراق ج1 ص409/ (سردار رحیم صفوی در خاطرات خود بر تشکیل تیپ 41 ثارالله در این مقطع تأکید و میگوید دارای 6 گردان بوده است) در بیت المقدس در محور کوشک جنگیدند. تیپ ثارالله مأموریت داشت در بیت المقدس خاکریز اول دشمن را تصرف کند و توانست در مأموریت فرعی دشمن را منحرف کند. در این مقطع سردار سلیمانی وارد دانشکده جنگ شد و دانش جنگ را نیز فرا گرفت. در این عملیات چون نیروهای کرمان دو گردان بیشتر نبودند، کار مهمی نتوانستند صورت دهند.
در عملیات مهران فرمانده قرارگاه نجف در تماس با یگانهای عملیاتی اعلام میکند برای دریافت رمز عملیات آماده باشید. برخی یگانها مهلت کوتاهی میخواهند تا همه نیروهایشان از معابر عبور کنند که در جریان این گفتوگوها ناگهان به قرارگاه خبر میدهند که نیروهای محور 3 از لشکر 41 ثارالله با گشتیهای دشمن درگیر شدهاند. با اعلام رمز عملیات هنوز 10 دقیقه از اعلام رمز نگذشته که قاسم سلیمانی خبر به اسارت گرفتن یک نیروی دشمن را میدهد.سختترین محور به لشکر 41 میافتد اگر این محور تصرف شود شهر بدره عراق در تیررس قرار میگیرد. لذا عراقیها مقاومت میکنند و ساعاتی کار برای لشکر 41 گره میخورد. قاسم سلیمانی با دستهای به دل دشمن میزند و تمام توان خود را بهکار میگیرد تا محور را پاکسازی کند. در آن زمان جنگ در ارتفاعات قلاویزان به مرحله بحران می رسد. توان نیروها کاهش یافته، تعداد شهدا و مجروحان زیاد شده و امکان کمکرسانی هم مشکل است. دستور عقب نشینی صادر میشود و قاسم سلیمانی با فرماندهان گردان به مشورت میپردازد. فرماندهان با عقب نشینی مخالفت میکنند و میگویند ما توان مقابله داریم و به عقب برنمی گردیم. روز فرا میرسد و با روشن شدن هوا کار دشوارتر میشود، دیری نمیرسد که بالگردهای عراقی از راه میرسند. ساعتی بعد پاتک دشمن آغاز میشود و احتمال اینکه مقاومت نیروهای خودی از هم بپاشد، وجود دارد. در موج اول نیروهای دشمن بخشی از مواضع رزمندگان ما را تصرف میکنند. عراقیها برای مواضع از دست داده تلاش زیادی را به کار میبرند و مشغول ایجاد خط و خاکریز میشوند. تعداد شهدا و مجروحان باقی مانده در میانه میدان زیاد است. پیشنهاد طراحی حملهای دیگر مطرح میشود ولی اغلب فرماندهان با آن مخالفاند و در موفقیت آن تشکیک میکنند. بنا میشود موضوع را با قاسم سلیمانی در میان بگذارند. قاسم استقبال میکند و اصرار میورزد. با فرارسیدن شب، حمله دوم آغاز میشود اما کوچکترین غفلت و زمان سوزی باعث غلبه دوباره دشمن خواهد شد.
سردار ضمن بازآرایی قوای موجود، دست به کاری بزرگ میزند؛ همچون حلقههای زنجیر جبهه مقاومت را استحکام میبخشند. حاج قاسم مردم را عمیقاً باور داشت و کارش را بر مبنای اعتماد به توانمندی مردم پیریزی میکرد، رابطه او با مردم، ظاهری و نمایشی نبود، او اهل خطکشیهای مصنوعی در میان مردم نبود، میدانست همین مردم اگر مورد توجه و اعتماد و خدمت قرار گیرند، بهترین پشتوانه برای نظام خواهند بود و در شرایط لازم، به پا میخیزند همانطور که در تشییع شهید نمایان شد. رابطه حاج قاسم با مردم، دلی و از صمیم قلب بود؛ رابطهای از سر ایمان، اینگونه بود که او سردار دلها و اسوه ماندگار جوانمردی شد و امنیت پایدار را برای کشور و مردمش به ارمغان آورد.
حاج قاسم پس از شهادتش نیز بهگونهای مردم را به صحنه آورد و برای کشور، سرمایه اجتماعی بزرگی تولید کرد که در پی آن امریکای مدعی و جهانخوار جرأت پاسخگویی به جنایت خود را پیدا نکرد! همزمان با اعلام خبر ترور قاسم سلیمانی موج عمیقی از تأثر و تألم، مردم ایران و حتی بسیاری از مردم منطقه را فرا گرفت.مردم فارغ از هرگونه گرایش سیاسی – اجتماعی در جای جای ایران به خیابانها آمدند و در سوگ او اشک ریختند و عزاداری کردند. بدین ترتیب مراسم تشییع جنازه او یکی از باشکوهترین مراسم تاریخ کشور و با حضور میلیونی اقشار مختلف مردم برگزار شد تا آنجا که میتوان گفت کمتر فرمانده نظامی در دنیا و حداقل در تاریخ معاصرایران و جهان از این میزان محبوبیت برخوردار بوده است.
راز محبوبیت سردار قاسم سلیمانی
اما راز این محبوبیت او در بین مردم چیست؟!! کافی است برخی از سخنان ایشان با همقطارانش را ملاحظه کنید تا به راز این محبوبیت پی ببرید ذکر چندین نقل قول از ایشان به خوبی نشانگر این بی طرفی مسئولانه و دوراندیشانه است.
سلیمانی میگفت: «هر کس با مریدهای خودش است! هر مداحی با مریدهای خودش! اصلاحطلب با اصلاحطلب! اصولگرا با اصولگرا...
این چپه، اون راسته، این باحجابه، اون بیحجابه... پس چه چیزی را میخواهید حفظ کنید... همه ملت ایران با هر گرایش فکری و هر دینی، خانواده ما هستند و ما وظیفه داریم از آنها در برابر هر تهاجمی مواظبت کنیم... آن دختر بیحجاب، دختر من یا خواهر من هم هست، خیلی از این مردم از نظام خوش شان نمیآید، ولی این سرزمین هزاران سال است که متعلق بههمین مردم بوده و ما این حق را نداریم که به آنها اجحافی بکنیم...
نمیشود که حزبالهی فقط با حزب الهی رابطه داشته باشد و بس...
رابطه حزب الهی با کسی که کمتر دیندار است موضوعیت دارد و اتفاقاً باید تقویت شود...
آن دختر کمحجاب هم دختر من و شماست. دختر جامعه ماست... نباید مدام به این و آن حمله کرد که این بیحجاب است، آن باحجاب است، این اصلاحطلب است، آن اصولگرا ست....»
و دهها نمونه دیگر از این قبیل سخنان که نشانگر بینش بالا و بلند سلیمانی بود...
سلیمانی در منازعات داخلی قدرت شرکت نمیکرد و همیشه به وظیفه اصلی خود که دفاع از وطن در برابر دشمن بیگانه بود، میپرداخت.
او در سیاست داخلی که به خوبی می شناخت، دخالت نمیکرد و هیچگاه علیه مردم موضعگیری نکرد...
او بیش از آنکه در شهر و در خانههای آنچنانی باشد، در کوهها و بیابانهای خاورمیانه بود...
نه فعالیت اقتصادی انجام داد و نه فرزندانش را به خارج از کشور فرستاد.
او بهمعنای واقعی کلمه سرباز و سرداری ملی بود و در هیچ دسته سیاسیای جای نمیگرفت...
او کسی بود که فارغ از قومیت و مذهب، برای امنیت مردم منطقه میجنگید و این اواخر اعتقاد داشت و میگفت که بهخاطر انسانیت می جنگد...
برای او امنیت شیعیان همان اندازه اهمیت داشت که امنیت سنیها، ایزدیها و مسیحیان.
همان اندازه که امنیت قبایل عرب برایش مهم بود، امنیت کردها هم مهم بود...
میتوان به دیدگاههای سردار نقد داشت، میتوان منتقد او بود، میتوان حتی مخالف او بود، ولی نمیتوان به او احترام نگذاشت.
مردی که در کوهها و بیابان های خاورمیانه دنبال شهادت میگشت، مردی که در قالب هیچ یک از دسته های سیاسی نگنجید و به معنای واقعی کلمه «سردار ملی» بود.
با همه نیروهای سیاسی کشور و حتی نیروهای متکثر خارج از کشور در منطقه روابطی حسنه داشت و مورد احترام دیگران هم بود. مطمئناً، آیندگان نام او را در کنار دیگر سرداران تاریخ چند هزارساله قرار خواهند داد.
سایر اخبار این روزنامه
# من - ماسک - میزنم
حاضر نیستیم واکسنی بیاعتبار در کشور آزمایش شود
سردار ملی
خلق ابربانک ایران
نجات یافتگان
هیچ مقام دولتی زودتر از مردم به واکسن دسترسی پیدا نخواهدکرد
چرخش در عدلیه
ویراژ لابه لای قوانین
خروج معادن راکد کرمان از بلاتکلیفی
کی لم میدیم یک نفس آسوده میکشیم
بنیادیفر برای برگزاری بازی اصلاً تحت فشار نبود
سند تحول روی کاغذ نماند
مستند «غیررسمی» و گام مهم در سیاست رسانهای
زورآزمایی کرونا در زمستان