روزنامه ایران
1399/10/11
در کارنامه هنری او آثارش مانا و درخشان است
ندا سیجانیخبرنگار
ناصر چشمآذر اگر در قید حیات بود دهم دی 70 ساله میشد. این آهنگسازمتولد 1329 و زاده اردبیل بود. او موسیقی را نزد پدرش اسماعیل چشمآذر آموخت و آکاردئون را در کودکی انتخاب کرد. نوشتن از ناصر چشمآذر مانند موسیقیهایش سراسر عشق، شور و زندگی است. چشمآذر موسیقیدان، آهنگساز و تنظیمکننده موسیقی ایرانی است و اگرچه او هم مانند دیگر هنرمندان موسیقی در خانوادهای اهل هنر متولد شد اما نگاهش به دنیای موسیقی متفاوت بود. بیشک «باران عشق» را که همگان شنیدهاید یکی از آثار مهم اوست. او در کارنامه خود آثار متعددی دارد و برای فیلمهای بسیاری موسیقی ساخته است. آهنگساز فیلمهای «هامون»، «خواهران غریب»، «اگه میتونی بگیر»، «آتشبس»، «اجارهنشینها»، «دیگه چه خبر»، «گشت ارشاد» ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ براثر سکته قلبی درگذشت. مجید انتظامی موسیقیدان و آهنگساز نامآشنای موسیقی ایران و رفیق گرمابه و گلستان ناصر چشمآذر به بیان خاطراتی از دوران دوستی با او پرداخته است که در ادامه می خوانید.
آشنایی شما با زنده یاد ناصرچشم آذر به چه زمان و موقعیتی برمیگردد؟
از سالها قبل و شاید پیش ازانقلاب با موسیقی ناصر چشم آذر آشنایی داشتم، البته اغلب آهنگسازان با سبک کاری یکدیگر آشنا و آگاه هستند، اما بهطورکلی باید بگویم تا قبل از بازگشت آقای چشم آذر از امریکا به ایران، دیدار و ارتباط دوستی نزدیکتری بین ما نبود، تا اوایل دهه 60، که به یک میهمانی دعوت شدم و آقای داریوش مهرجویی هم درآن جمع حضور داشتند، صحبت کاری بین ما بهوجود آمد و از من خواستند آهنگسازی معرفی کنم که به موسیقی الکترونیک آشنایی داشته باشد و نظر مساعد من ناصر چشم آذر بود چرا که درجریان موسیقیهایش بودم و میدانستم در کنار ساخت ملودیهای بسیار خوب و تنظیمهای بسیار زیبا، از پیشگامان موسیقی الکترونیک در ایران است، بنابراین ازهمان شب این موضوع را دنبال کردم و پیگیر آن بودم آیا چشم آذر به ایران بازگشته است یا خیر! و سرانجام شماره تلفن او را یافتم و باقی کار را به دست آقای مهرجویی سپردم، اگر اشتباه نکنم آقای مهرجویی مشغول ساخت فیلم «اجاره نشینها» بود و تصمیم داشت موسیقی تازهای با فیلم خود ارائه کند. ناگفته نماند آن زمان در ایران کمتر آهنگسازی به موسیقی الکترونیک آشنا بود و کسی دراین زمینه فعالیت نمیکرد، به همین دلیل کارگردانان هم شناخت کمتری از این موسیقی و آهنگسازان آن داشتند. از این صحبتها که بگذریم، آن روز و آن تماس و دیدار سرآغازی شد برای دوستی و آشنایی بیشتر من و ناصر و از آن تاریخ به بعد ارتباط بسیار نزدیکی بین ما بهوجود آمد تا آنجا که هرگاه دلتنگ میشد با من تماس میگرفت و روی آهنگهای من شعر میگذاشت و از پشت خط تلفن برایم ساز مینواخت و میخواند و این ارتباط و دلبستگی آنقدر گسترش پیدا کرده بود که دیدارهایمان ساعتها به طول میانجامید.
آیا سابقه همکاری هم داشته اید؟
بله. همانطور که پیشتراشاره کردم ازسال ها قبل با کارهای یکدیگر آشنایی داشتیم، البته فعالیت من در موسیقی کلاسیک بود و ناصر اغلب به موسیقیهای پاپ میپرداخت اما بهطورکلی در چندین اثر با من همکاری داشته و پیانو، آکاردئون و سینتی سایزر نواخته است که از جمله آنها میتوانم به موسیقی فیلم «ترن» اشاره کنم. آن دوران دستگاه موسیقی الکترونیک در ایران وجود نداشت و تنها ناصرچشم آذر این دستگاه را خریداری کرده بود و کارکردن با آن را میدانست و سیستم خود را به استودیو آورد و بخشهای اصلی موسیقی «ترن» را دراستودیو اجرا و ضبط کردیم. ناگفته نماند برای ضبط موسیقی این فیلم، دیگر دوستان آهنگساز چون آقای علیقلی هم بودند اما بواسطه دوستی که با ناصر داشتم از او خواهش کردم موسیقی «ترن» را برعهده بگیرد. البته با ناصر در دیگر موسیقی فیلمهایم همچون «بایسیکل ران»، «عروس افغان» و مجموعه تلویزیونی «محاکمه» نیز همکاری داشتهایم و نوازنده ساز آکاردئون بود.
همانطور که اشاره کردید تمرکز بیشتر آقای چشم آذر بر ساخت موسیقی پاپ بود و کارهای شاخص و درخشانی در این زمینه تولید کردند. آیا ایشان به سایر فرم های موسیقی توجهی نداشتند؟
ناصر تنها درزمینه موسیقی پاپ فعالیت نمیکرد بلکه به سبب دانش و آگاهی خوبی که ازموسیقی داشت، دردیگر فرمهای موسیقی هم آثاری ساخته بود که هر یک اثری مانا و درخشان در کارنامه هنری این هنرمند است. بهطورکلی باید بگویم ناصر چشم آذرهنرمندی بزرگ و ارزشمند بوده و هست و درکنار این سیرت زیبا، به رفاقت و دوستیها نیز متعهد و وفادار بود و با آنکه مشغله کاری هر دوی ما مانع از آن بود تا دیداری صورت بگیرد اما همیشه در تماس تلفنی بودیم و جویای احوال یکدیگر. ناصر چشم آذر هم به لحاظ رفتاری و هم درزمینه کار انسان خاصی بود و نگاه والایی داشت و جای تأسف است باید بگویم هرهنرمند بزرگی که از بین ما میرود دیگرجانشینی نخواهد داشت و بیشک سالها باید بگذرد تا شاید آهنگسازی چون ناصر چشم آذرمتولد شود.
طی این سالها درموسیقی مردمی آهنگسازان بسیاری ظهور کردند اما همه این نام ها ماندگار نشد، از نگاه شما به عنوان یک آهنگساز برجسته با سالها تجربه دراین زمینه، رمز موفقیت یا جاودانگی بزرگانی همچون واروژان، بابک بیات یا ناصرچشم آذر چیست؟
تمامی این جاودانگیها از یک عشق برخاسته است؛ عشقی که دریک کلام خلاصه نمیشود، بلکه عاشق را پاک و آراسته هدایت میکند. به باورمن هر فردی که عاشق کارخود باشد بیشک حاصل آن اثری است که از دل برخاسته و بر دل هم مینشیند. به موهای سرخود نگاه کنید، آرام آرام درحال رنگ باختن است و رو به سفیدی میرود اما این سفیدی مو تنها پیام دوران پیری و کهنسالی نیست بلکه نشان از تلاشها و تجربههایی است که ازگذشته برجای مانده است و این عشق هم جزئی از همان تلاشهای گذشته است که امروز گرد آن روی موهایمان افکنده شده است. نکته دیگردر باب ماندگاری یک اثر هنری، نگاه هنرمند به اجتماع خود است و این مهمترین رکن خلق یک اثر هنری است. هنرمند باید جامعه خود را بشناسد تا به سبب آن آگاهی و شناخت، بتواند نگاه مردم را مجذوب آثار خود کند. یک هنرمند باید بداند جامعه او چه چیزی را دوست دارد و درآن مسیرحرکت و اثری خلق کند که مقبول نگاه مردم باشد و آنگاه است که بردل مینشیند و طبیعتاً نمره قبولی را دریافت خواهد کرد. آهنگسازانی که نام آنها برده شد، بابک بیات، واروژان و ناصرچشم آذرهنرمندانی مردمی بودند و در بطن جامعه خود زندگی میکردند. آنها درد مردم را حس کرده بودند و بخوبی آن را میشناختند؛ با خوشحالی مردم خرسند بودند و میخندیدند و با غمها و مشکلات آنها همدردی میکردند و این نگاه و درک و دریافت در آثارشان قابل لمس بود و بیشک رمز ماندگاری و بر دل نشستن این آثار جز این نبوده و نیست و بازهم تأکید میکنم اگر هر هنرمندی اجتماع خود رانشناسد، اثری که تولید میکند راه خود را در جامعه پیدا نخواهد کرد و افرادی در تولید کارهای هنری موفق هستند که با زبان هنر بتوانند بازگو کننده حرف جامعه خود باشند. اما متأسفانه نگاه امروز هنرمند به هنر تغییر کرده و در مسیر دیگری هدایت میشود و نگاه مادی را دنبال میکند و بیشک یکی از دلایل مهم عدم ماندگاری آثار موسیقی همین مباحث مادی بوده که برهنر سایه افکنده است.دراین سالهای اخیرهرگاه از یک کارهنری صحبتی مطرح میشود، ابتدا مبلغ و مسائل مادی به میان کشیده میشود و بعد از آن به تولید محتوا میاندیشند، اما آن زمان این گونه نبود و مادیات افسار هنر را به دست نگرفته بود و همه کارها با یک عشق و علاقه پاک تولید میشد.بهعنوان مثال اوایل انقلاب هنرمندان با همین مردم زندگی میکردند و درکنار آنها بودند و چون شرایط را بخوبی درک کرده بودند و میدانستند در این اوضاع و احوال مطرح کردن مسائل مالی سخت و دشوار است برای قرارداد تولید یک اثر هنری چانه پول را نمیزدند و دلی کار میکردند اما به مرور زندگیها سختتر و سختترشد و بهطور یقین وقتی برای پول کار میکنیم تمام تلاشمان این است هر چه سریعتر آن کار به پایان برسد تا قرارداد بعدی بسته شود و طبیعتاً این سره دوزیها و تأمل و تفکر اندک، مانع از آن تلاش و تفکری میشود که در تولید یک محصول باید صرف شود. ناگفته نماند دربین نسل جوان موسیقی، هستند کسانی که خیلی خوب کار میکنند و موفق هستند.
بخش دیگر فعالیت آقای چشم آذر ساخت موسیقی فیلم است که در این زمینه هم کارنامه درخشانی از خود بر جای گذاشته است. ارزیابی شما در این باره چیست؟ آیا آن حس زیبا و قابل درک و ارتباطی که ازموسیقیهای او دریافت میشود در ساخت موسیقی فیلم او هم قابل بیان است؟
متأسفانه ازهمه موسیقی فیلمهای ناصر چشم آذر شناختی ندارم و در بین آثاری که ساخته «هامون» و «اجاره نشینها» را که هر دو به کارگردانی آقای مهرجویی بوده است دیدهام، موسیقیهایی که بسیار شاخص و درخشان بوده و برای من جذابیت خاصی داشت بخصوص «هامون» که برگرفته از تمهای موسیقی باخ بود. از نگاه من قطعاً تمامی کارهای ناصر چشم آذر از یک اندیشه و تفکر درست برخاسته که هر کدام روی فیلم بازگوکننده حرفهای بسیاری است. به یاد دارم در سی امین جشنواره فیلم فجر که جزو هیأت داوران آن دوره و دوره قبل بودم، ناصر چشم آذر موفق به دریافت دیپلم افتخار بهترین موسیقی متن شد، فیلمی با عنوان «گشت ارشاد» به کارگردانی سعید سهیلی.
سؤالی که شاید پرسش علاقهمندان به موسیقی، بخصوص موسیقی پاپ باشد این است که چرا آهنگسازی چون ناصر چشم آذر جانشینی ندارد! درواقع بهتر است این گونه مطرح کنم هنرمندانی چون ناصر چشم آذر، بابک بیات، مجید انتظامی و...که هر یک آهنگسازانی بنام بوده و جایگاه خاص در موسیقی دارند چرا در زمینه آهنگسازی، نسل یا شاگردانی بعد از خود تربیت نکردند تا نقطه ضعفی که در موسیقی ما است و اغلب آن را ایراد بر آهنگساز میدانند به نقطه قوت تبدیل شود؟
دراین سالها بخصوص در این یک دهه اخیر در کنار مراکز آموزشی چون هنرستانها و دانشگاهها، تعداد بسیاری آموزشگاه موسیقی راهاندازی شد که تقریباً در هر یک از آنها مبحث آهنگسازی تدریس میشود. البته آهنگسازی قاعده خاصی دارد و براساس چارچوبی که برای آن تعریف شده باید آموزش داده شود، درواقع بهتر است بگویم به نوعی علم موسیقی است و این علم را کسانی که نسبت به آن دانش و آگاهی دارند آموزش میدهند مانند نوشتن الفبای موسیقی؛ اما پیمودن این مسیر علمی تنها با شناخت و آگاهی میسر نمیشود بلکه به ذوق و قریحه آهنگساز هم بستگی دارد و این ذوق و شناخت است که میتواند او را درانتخاب تمی که برگزیده است هدایت کند وهمانطور که گفته شد این ذوق برخاسته از درون یک آهنگساز است که هر یک به شکلی خاص و متفاوت درک و دریافت میکنند. همه ما میتوانیم علم آهنگسازی را بیاموزیم اما این علم با شخصیت درون ما پرداخته میشود؛ محیطی که در آنجا به دنیا آمدهایم و رشد کردهایم و زندگی بعد از آن، همه و همه در پرورش این علم همراه با ذوق و سلیقه آهنگساز مؤثر است و آن زمان موسیقی خلق میشود که در بین مردم جایگاهی برای خود باز کرده است. مطمئناً ناصر چشم آذر هم زندگیاش فراز و نشیبهای بسیاری داشته و در خانوادهای مرفه رشد و زندگی نکرده است یا بابک بیات یا دیگر هنرمندانی که سختیهای بسیاری در زندگی خود تجربه کردهاند و این سختیها باعث شده هر کدام جایگاه خود را در اجتماع پیدا کنند. خود من نیز ازهمین مردم بودم و دوران کودکیام در رفاه نبود. آن زمان پدرم در آلمان زندگی میکرد و بعد از آنکه به ایران بازگشت من در هنرستان موسیقی تحصیل میکردم و تا زندگی ما شکل بگیرد و این سختیها بگذرد سالیان بسیاری گذشت. اما شرایط امروز هنرمندان این گونه نیست و تقریباً بسیاری از آنها درآمد نسبتاً خوبی دارند، اما آن زمان پول زیادی در دست و بال مردم و هنرمند نبود و زندگیها بسیار مشکل میگذشت و سخت بزرگ شدیم حتی کسانی که در خارج از ایران زندگی میکردند در رفاه کامل نبودند و درآمدی نداشتند به این علت که مجبور بودند برای خوانندههای ایرانی ساکن در خارج کار تولید کنند که به ندرت بود و حتی کنسرتهای موسیقی هم کم تعداد برگزار میشد و زمانی که ناصر چشم آذربه ایران آمد تا مدتها بیکار بود و شغلی نداشت یا بعد از انقلاب بابک بیات هم مدتها بیکار بود، چرا که موسیقی درآن دوران شرایط متفاوتی داشت و درواقع به نوعی در بلاتکلیفی به سر میبرد و مشخص نبود چه نوع موسیقی باید ارائه شود و تولید چه موسیقی ممنوع است. آن دوران تولیدات موسیقی بسیار کم بود و اغلب کنسرتها متوقف شده بود و اکثر خوانندهها از ایران رفته بودند. البته فعالیت من موسیقی کلاسیک بود و برای خوانندهها کار تولید نمیکردم و نوازنده ارکستر بودم و کار من به نوعی موسیقی نبود که مخالفتی با آن باشد، این درحالی است که اوایل انقلاب به موسیقی پاپ حساسیت بسیاری بود و تقریباً ممنوع شد، امروز را نگاه نکنید که موسیقی پاپ ما از لس آنجلسیها هم پیشی گرفته است. آن دوران به علت نگاهی که بر موسیقی وارد بود و ممنوعیتها ، بیشتر آهنگسازان بیکار بودند و زندگی سختی را میگذراندند. البته هنرمندانی امثال ناصر چشم آذرها از همان ابتدای کار تا زمانی که در عرصه هنر فعالیت داشتند نگاهشان به موسیقی پاپ متفاوت بود و کارهایی ارائه کردند که هر کدام در تاریخ موسیقی به ثبت رسیده است.
اگر بخواهید ناصر چشمآذر را تعریف کنید چه میگویید؟
صحبت از ناصر چشم آذر بسیار است، او در کنار کارهای ارزشمند هنری خود، هنرمندی دوست داشتنی و با معرفت بود و در سالهایی که در کنار یکدیگر بودیم اگر کاری از دستش بر میآمد دریغ نمیکرد و مطمئناً با خلوص نیت انجام میداد. ناصر چشم آذر هیچ گاه فراموش نمیشود و نام و یادش همواره جاودان بوده و هست.
سایر اخبار این روزنامه
# من - ماسک - میزنم
انتقاد روحانی از دوقطبیسازیهای غیر واقعی
تهران قرمز زیر آسمان سیاه
انتقام شهادت سردار سلیمانی حق ملت است
فرمانده وفاقآفرین
مکتب سلیمانی
نباید برای انتخابات آینده به دولت حمله شود
در کارنامه هنری او آثارش مانا و درخشان است
صادرات انرژی در ازای فاینانس کالاهای اساسی و واکسن کرونا
فیلمهای پیروز میدان جنگ ویدیوی خانگی
پژواک مرگ در کوهستان
سازهای برای احیای نگین ایران
مکتب، منش و راه سردار سلیمانی، سرمشق مجاهدان جبهه مقاومت اسلامی
سال 2021 سال بیم و امید
سلام ایران