حمله به آیت‌الله دفاع هاشمی

حجت‌الاسلام سعیدی ‌ گفته بود ‌‌از یک سال قبل از انتخابات ۸۸ ‌ با القای احتمال تقلب در انتخابات دست به کار شدند حمله به آیت‌الله دفاع هاشمی مهرشاد ایمانی: هر چندوقت یک‌بار به بهانه‌های مختلف بازار هاشمی‌ستیزی داغ می‌شود و در‌عین‌حال که اکبر هاشمی‌رفسنجانی چندسالی‌ است که دار فانی را وداع گفته است و تا لحظه زنده‌بودنش نیز از هجمه‌های برخی نیروها در امان نبود، اکنون و در غیاب او همچنان تخریب‌ها، هجمه‌ها و اتهام‌زنی‌ها ادامه دارد. آخرینِ آن سخنان حجت‌الاسلام سعیدی است که در گفت‌وگو با خبرگزاری «فارس» گفته است: «از یک سال قبل از انتخابات ۸۸ دست به کار شدند و با القاء احتمال تقلب و پیش‌بینی کمیته صیانت از آراء آهنگ اخلال در روند صحّت انتخابات و القاء شبهه در اذهان مردم را آغاز کردند و با بهره‌گیری از همه ظرفیت‌های رسانه‌ای و حتی خطابه خطیب موقت نماز جمعه تهران (خطبه هاشمی‌رفسنجانی) و عملیات روانی تهدیدآفرین و نامه بدون امضاء رئیس دولت کارگزاران و پدر معنوی جریان اصلاح‌طلب و اعلام پیروزی زودهنگام توسط کاندیدای مورد نظر آنان همه شرایط را برای وقوع یک فتنه فراهم آوردند». یا در بخش دیگری از سخنانش گفته: «ریشه اصلی غائله‌ها، نفوذ یک اندیشه خزنده التقاطی، لیبرالی و سکولاری در درون حاکمیت و رشد و باروری آن بود. در دهه اول انقلاب، حاکمیت با اندیشه‌های لیبرالی غرب‌گرایانه دولت موقت و نهضت آزادی و تبلور آن در اندیشه بنی‌صدر مواجه شد که نتوانست چندان ریشه بزند اما در دهه دوم با حاکمیت کارگزاران (دولت هاشمی) و ورود برخی عناصر تکنوکرات در دولت و قرار‌گرفتن مرکز تحقیقات استراتژیک در سال ۶۸ در اختیار آقای موسوی‌خوئینی و استقرار آقای حجاریان به‌عنوان معاون سیاسی مرکز مذکور زمینه نفوذ و تئوریزه و نهادینه‌شدن اندیشه لیبرال سکولاریستی فراهم آمد». حالا برای بررسی این ادعا ساعتی را با محمد هاشمی‌رفسنجانی، برادر اکبر هاشمی‌رفسنجانی به گفت‌وگو نشستیم و واکنش او را جویا شدیم که مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.
آقای هاشمی گویا هنوز جریان هاشمی‌ستیزی متوقف نشده است و اکنون که چندسالی از فوت آیت‌الله هاشمی می‌گذرد، بازهم شاهد اتهام‌زنی‌هایی علیه آقای هاشمی هستیم. چرا این اتهام‌زنی‌ها تمام نمی‌شود؟
دلیلش خیلی واضح است. گرچه جسم آقای هاشمی در میان ما نیست اما افکار او همچنان در میان مردم جریان دارد. محبوبیت آقای هاشمی چنان است که نه‌تنها به مرور زمان از میزان آن کاسته نمی‌شود‌ بلکه بر آن افزوده می‌شود. برخی نیروها از این محبوبیت می‌ترسند و اکنون که در آستانه انتخابات قرار داریم، فرار رو‌به‌جلو می‌کنند. آنها تصور می‌کنند با این حرف‌ها می‌توانند نظر مردم را عوض کنند و رأی مردم را به دست بیاورند. واقعیت این است که اتهام‌زنندگان به‌شدت از مقبولیت و محبوبیت آقای هاشمی هراس دارند. آنها هرچه سعی کردند چهره‌ای مخدوش از آقای هاشمی در بین مردم بسازند، نتوانستند. هر‌روز با تخریب و تحریف واقعیات را انکار کردند و در مناسبت‌های مختلف مانند سالروز آغاز دفاع مقدس، سخنان آقای هاشمی را پخش نکردند یا اگر پخش کردند با سانسور همراه بود. همه این کارها برای آن بود که یاد آقای هاشمی فراموش شود اما نشد و راهش همچنان ادامه دارد. مردم بسیار دقیق و منصف هستند و شخصیت‌ها را به‌درستی قضاوت می‌کنند؛ به همین دلیل همچنان دولت آقای هاشمی را دورانی بسیار خوب یاد می‌کنند که مدیریت در کشور به معنای دقیق خود جریان داشت. وقتی مخالفان مرحوم هاشمی نوع نگاه مردم را می‌بینند، می‌ترسند و سعی می‌کنند با اتهام‌زنی‌های واهی چهره او را تخریب کنند اما بدانند این کار آنها سرانجامی ندارد و مردم آقای هاشمی را عمیقا دوست دارند.
گفته شده است دولت کارگزاران -منظور دو دولت مرحوم هاشمی- زمینه سکولاریسم در کشور را فراهم کرد. با چه متر و معیاری آقای هاشمی را سکولار می‌نامند؟


اصلا وارد بحث نباید شد؛ زیرا کسانی که می‌گویند هاشمی و دولتش می‌خواست سکولاریسم را در کشور حاکم کند، اصلا معنای سکولاریسم را نمی‌دانند. اصلا نمی‌دانند معنای سکولاریسم، تکنوکراسی، لیبرالیسم یا حتی اسلام علوی چیست و هر‌کدام از اینها به چه شرایطی اطلاق می‌شود. رفتار آقای هاشمی با مسئولان نظام همواره مبتنی بر اسلام علوی بوده است. حالا از این دوستان بپرسید معنی دقیق اسلام علوی چیست و چه خصوصیاتی دارد، نمی‌دانند. یک چیزی شنیده‌اند و برای تخریب آقای هاشمی هرچه می‌توانند می‌گویند.
آخر وقتی آقای هاشمی به‌شدت مورد اعتماد امام بود یا آنکه همواره ارتباط بسیار عمیقی با رهبری داشت، چطور می‌شود که خواستار جدایی دین از سیاست (سکولاریسم) بوده باشد؟
حتما اتهام مخالفان آقای هاشمی با گزاره درستی که شما مطرح کردید، جمع نمی‌شود. آقای هاشمی همواره مورد وثوق‌ترین یار رهبر انقلاب بود تا‌حدی که ایشان گفتند هیچ‌کس برای من مثل هاشمی نمی‌شود. آقای هاشمی هم گفتند که من عاشق رهبری هستم. این دو شخصیت حتما با هم اختلاف‌نظرهایی داشتند اما نظرهایشان در فضایی صمیمانه مطرح می‌شد. آقای هاشمی یک‌بار به رهبری گفته بود که شما حجتی ندارید که حرف من را قبول کنید اما من حجت دارم که در نهایت حرف شما را بپذیرم زیرا شما ولی فقیه هستید و من شرعا باید از شما اطاعت کنم. بله ما هم قبول داریم میان این دو اختلاف‌نظر وجود داشت اما مهم آن بود که همه این اختلاف‌ها در فضای تفاهم و تعامل مطرح و حل می‌شد. رهبر انقلاب در پیام تسلیتی که به مناسبت رحلت آقای هاشمی نوشتند، به‌صراحت گفتند: «وسوسه‌ خناسانی که در سال‌های اخیر با شدت و جدیت در پی بهره‌برداری از این تفاوت‌های نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد». این سخن نشان می‌دهد خط آقای هاشمی تا پایان عمر از خط رهبری جدا نبود. آقای هاشمی در زمان امام هم بسیار مورد توجه حضرت امام قرار داشت و امام بسیاری از مسئولیت‌های مهم را به آقای هاشمی می‌سپرد. حال من از اتهام‌زنندگان می‌پرسم چطور می‌شود یک نفر هم مورد اعتماد کامل امام باشد و هم نزدیک‌ترین یار رهبری باشد و در‌عین‌حال خواستار برقراری سکولاریسم در دولت و کشور باشد؟ این تناقض‌گویی‌ها میسر نمی‌شود، مگر با نیت تخریب یک چهره ملی و اسلامی.
انتقادهای بسیاری به دولت آقای هاشمی هم وارد می‌کنند.
بله اما واقعیت را که نمی‌توانند انکار کنند. آقای هاشمی توانست در دولت سازندگی در منطقه تنش‌زدایی را به‌جای تنش‌زایی حاکم کند. در هشت‌سال جنگ همه دنیا علیه ما بودند. ارتش عراق از روسیه، آمریکا و انگلیس تغذیه می‌شد و حتی دولت‌های عرب منطقه هم از عراق حمایت می‌کردند. آقای هاشمی بعد از جنگ توانست روابط ایران با دنیا را تغییر دهد و مشخصا دیدیم که ایران در دوره دولت او چه ارتباط حسنه‌ای با عربستان داشت. بله اگر بناست که ایران با دنیا بجنگد، سیاست این دوستان خوب است و پیش ببرند اما اگر قرار است سازندگی در پرتو تعامل سازنده با جهان شکل بگیرد و مردم آرامش را تجربه کنند، باید به سیاست‌های آقای هاشمی بازگردیم. علاوه بر این چه کسی می‌تواند سازندگی خرابی‌های جنگ در دو دولت آقای هاشمی را انکار کند؟ هر فردی که ادعا می‌کند دولت آقای هاشمی مثبت نبود، معیار دقیق ذکر کند و در غیر این صورت خلاف واقع می‌گوید.
مخالفان آقای هاشمی به نقش او در حوادث سال 88 اشاره می‌کنند. آقای هاشمی در آن مقطع چه هدفی را دنبال می‌کرد؟
آقای هاشمی می‌گفت مسائلی که در پی انتخابات ریاست‌جمهوری 88 به وجود آمده است، باید در فضایی آرام حل شود. او می‌گفت به‌هر‌حال با همین آماری که اعلام شد، رأی‌دهندگان به آقای موسوی 13میلیون نفر هستند که تعداد کمی نیستند و نباید با آنها به‌صورت قهری و برخورد امنیتی مواجه شد؛ آنها باید جذب انقلاب شوند و درست نیست که بر تنشی که ایجاد‌ شده دامن زده شود. او قائل به ایجاد یک تعامل ملی بود.
منتقدان آقای هاشمی همواره ادعا کرده‌اند که سبک زندگی او اشرافی بوده است. شما برادر آقای هاشمی بوده‌اید بنابراین می‌دانید او چگونه زندگی می‌کرد. آیا زیست او به شیوه اشراف بود؟
منزل آقای هاشمی اکنون به خانه‌موزه تبدیل شده است و همه مردم می‌توانند بروند و خانه آن مرحوم را ببینند. آقای هاشمی همیشه رفتاری بسیار متواضع داشت و در لباس‌پوشیدن و غذاخوردن مانند همه مردم بود. او همیشه می‌گفت من تظاهر نمی‌کنم و زهدفروش نیستم که در خلوت کار دیگری انجام دهم و به مردم طور دیگری معرفی شوم. آقای هاشمی باور داشت که ظاهر و باطن یکی باشد و خودش هم همین‌طور بود. او همیشه ساده‌زیست بود اما هیچ‌وقت اهل ادعاهای پوپولیستی نبود و به‌هیچ‌وجه تظاهر نمی‌کرد. شما نگاه کنید کسانی که زمانی در قدرت بودند، بعد از دوران مسئولیت‌شان برای خود حوزه علمیه علم کردند یا شکل زندگی خاصی برای خود ایجاد کردند. آقای هاشمی بعد از دوران مسئولیتش برای خود چه جمع کرد؟ اما او باور داشت که همه مردم باید در رفاه زندگی کنند. حالا اتهام‌زنندگان می‌گویند که او می‌خواست اشرافی‌گری را ترویج‌ دهد، درصورتی‌که آقای هاشمی باور داشت که باید مطابق اصل سوم قانون اساسی همه مردم از حداقل رفاه برخوردار باشند.
در پایان برای مقابله با چنین اتهام‌زنی‌هایی چه باید کرد؟
باید شبهه‌زدایی کرد. مانند همین‌کاری که اکنون شما انجام دادید. اکنون اصلاح‌طلبان و اعتدالی‌ها امکانات خوبی در کشور دارند و این‌طور هم نیست که اصلاح‌طلبان در عرصه سیاسی به‌طور‌کامل کنار گذاشته شده باشند. اکنون همه آنها و هر‌کسی که راه و منش آقای هاشمی را قبول دارد، باید بکوشد که افکار آن مرحوم را توسعه دهد و در برابر اتهامات ناروا بایستد.