روزنامه ایران
1399/10/14
سراسر شب افسانه مدرن است
نیره خادمیخبرنگار
در سینمای ایران کمتر کارگردانی را خواهید یافت که در همه ژانرهای سینمایی، فیلم داشته باشد. تصور معمول این است که فیلمساز سینمای خود را داشته باشد و درکل کارنامهاش، یک فیلم را به شکلهای گوناگون شاخ و برگ دهد. در این صورت، تکلیف مخاطب نیز با او و فیلمهایش روشن است و با تصور دیدن فیلم جنایی، کمدی، درام و عاشقانه و جنگی به سراغ آثارش میرود. نگاه فرزاد مؤتمن اما به فیلمسازی چنین نیست و حتی اینطور فیلم ساختن را کسالتبار و ملالانگیز میداند. تجربیاتی هم که مثل چشم و گوش بسته، خداحافظی طولانی، سایه روشن، جعبه موسیقی یا صداها و سراسر شب در کارنامه دارد همین را نشان میدهد. به واسطه حساسیتهایش در فیلمسازی به راحتی قابل حدس است که ژانر وحشت و عاشقانه جایگاه و پایگاه ویژهتری نزد او دارد. «سراسر شب» که البته آخرین فیلم مؤتمن نیست، آخرین فیلم اکران شده از او در سامانههای آنلاین است که به واسطه شیوع ویروس کرونا، امسال بازار گرمی داشتهاند و با وجود همه کمبودها تنها راه نجات سینما در شرایط بحرانی بودهاند. فیلمی که اکرانش، حدود دو سال به تعویق افتاد و وقتی هم که مجوز گرفت به درهای بسته سینماها برخورد کرد. او البته میگوید که دو سال بوروکراسی اکران فیلم را معطل کرده است و پخش کنندهها و صاحبان سینما مدام اکران آن را به تعویق انداختند تا به اینجا رسید. البته از اکران آنلاین هم چندان ناراضی نیست اگرچه فیلم با کمترین تبلیغات به سامانههای آنلاین رفته است. میگوید که استخوانبندی «سراسر شب» را از یکی از رمانهای هاروکی موراکامی گرفته اما بعد فهمیده که خود موراکامی هم داستان خود را از یک فیلم گرفته است. «چشم و گوش» بسته آخرین ساخته فرزاد مؤتمن، پارسال روی پرده سینماها نزدیک به 13 میلیارد تومان فروش کرد اما او برای «سراسر شب» نه چنین تصوری داشت و نه چنین توقعی. سوژهای که آن را از سال 90 در ذهن خود پرورانده بود؛ قرار بود تبدیل به سینمای خودِ او شود. در حالیکه فیلم «شبهای روشن» یکی از فیلمهای پرمخاطب و مهم در کارنامه مؤتمن در سالهای گذشته است ولی او میگوید که سراسر شب تنها فیلم او است و باقی همه مشق بوده. به راحتی میتوانم بگویم که افسانه است؛ یک افسانه مدرن. سراسر شب سینماییتر است؛ خیلی بازیگوشتر از بقیه فیلمهاست و شیطنت دارد. بازیگوش و سینمایی بودن فیلم به سلیقه من نزدیکتر است تا فضای کنترل شدهای که در شبهای روشن وجود دارد. سراسر شب، فیلم گرمتری است. جنس دیالوگگویی هم در این فیلم را خیلی دوست دارم؛ شاید تک تک جملهها و دیالوگهایش کلمات قصار به نظر بیاید ولی بسیار راحت در دهان بازیگران و کاراکترهای آن میچرخد و گرم و چند لایه است. همه اینها که گفتم، سراسر شب را برای من خیلی عزیز میکند.
مهتا دختری که در فیلم «سراسر شب» بیرون از خانه مدام در حال راه رفتن و دیالوگ است؛ کسی که بهموقعیت و حتی چهره خواهرش غبطه میخورد، ولی دست آخر میفهمد خواهرش هم همین حس و حال را نسبت به او و دارد و در واقع آنها آرزوی یکدیگر هستند. مهتا خیلی به واقعیت نزدیک است اما آیا ا و خواهرش مابه ازای بیرونی داشتهاند و اساساً داشتن ما به ازای بیرونی در فیلم برای شما چقدر مهم بوده است؟
مریم، خواهری که خوابیده است ما به ازای کاملاً واقعی داشت و من کاملاً او را میشناختم اما شخصیت مهتا ساخته شد ولی در ادامه من مهتا را کاراکتری ملموس دیدم. دختران زیادی در میان هنرجوهایم، میخواهند بازیگر شوند اما عملاً نمیشوند و باید یک جایی تصمیم بگیرند که دنبال زندگیشان بروند. مهتا را اینطوری دیدم و به نظرم آمد که این دو خواهر، همدیگر را تکمیل میکنند. تفاوت اصلی آنها در این است که مریم خیلی خیالپرداز است و تنها هدفش بازیگر شدن است و زمانی که به هدفش نمیرسد، سرخورده میشود و میخوابد چون کاملاً بیانگیزه و شکست خورده است. مهتا دختر واقعگراتری است. میفهمد که تنها با آنچه که در اختیار دارد، میتواند جنگ و مبارزه کند و جلو برود.او حاضر نیست تن به خیالبافی بدهد در حالیکه او هم سینما دوست دارد و اتفاقاً خیلی بیشتر از مریم سینما را میفهمد. مهتا کتابخوان و اهل موسیقی است. احتمالاً ته قلبش دوست داشته حتی سینما بخواند اما ترجیح داده است که پزشکی بخواند. طبیعی است چون جامعه به پزشک بیشتری نیاز دارد تا به سینما. به نحوی این دو تا کاراکتر خیالباف و واقعگرا وجوه خالی یکدیگر را پر میکنند، انگار یک شخصیت هستند که دو جور آنها را میبینید ولی در نهایت ما به ازای مهتا را هم روزانه صدها بار در خیابان میبینیم.
در این فیلم ما با ترکیب چند ژانر روبهرو هستیم؛ کمدی، جنایی، اکشن و حتی درام عاشقانه. هدف از ترکیب این چند ژانر چه بود؟
بهنظر میآید که در سطح بینالمللی هم اینطور است. فیلمهایی که تنها یک لحن میگیرند و فقط با یک لحن ساخته میشوند دیگر چندان به دنیای پیچیدهای که در آن زندگی میکنیم، جواب نمیدهند. شخصاً فکر میکنم؛ همانقدر که جهان ما هر روز در حال پیچیدهتر شدن است، فیلمهایی که ساخته میشوند هم به رمز و راز بیشتری احتیاج دارند. زمانی که به ساخت چنین فیلمی فکر میکنید، شاید دیگر حتی دست خودتان نباشد و لحنهای متفاوتی وارد فیلمتان شود. ناگهان متوجه میشوید که بخشی از اثر کمدی است، در حالیکه فیلم یک درام عشقی است اما بعد متوجه میشوید که طنز دارد، بخشی از آن موزیکال است و بخشی دیگر هم -مثل آن قسمت لیدی مکبث- صحنههای ترسناک دارد. بنابراین به اعتقاد من، از سالها پیش جهان درحال تجربه کردن چنین موضوعی در ساخت فیلمها بوده و به آن رسیده است ولی ما در کشورمان کماکان در حال ساخت فیلمهای واقعی هستیم.
و ضمن اینکه ترکیب این ژانرها هم جسارت کارگردان را میطلبد و حتی ممکن است کوچکترین لغزش، توازن آن را بر هم بزند. آیا از همان ابتدا برای ترکیب این ژانرها برنامهای داشتید؟
بله. کارگردان باید بتواند در چنین فیلمی توازن ایجاد کند. البته در نسخه اولیه فیلم سراسر شب این توازن خیلی بهتر لحاظ شده بود ولی در حال حاضر بهعلت حذف قسمتی از آن، بخش توئیلری فیلم زیادی رو است. این بخش خیلی کمرنگتر بود و فکر میکنم حذفیات، لطمه اینچنینی به فیلم وارد کرده است. درباره ترکیب ژانرها، هرچه در ساخت فیلم جلوتر رفتم، خود به خود اتفاق افتاد. قصه من در سراسر شب، به این سادگی بود؛ دختری یک شب را بیرون از خانه میگذراند چرا که قصد دارد، کشف کند چه بر سر خواهرش آمده است ولی در آن شب خودش پیدا میشود. استخوانبندی این فیلم از رمان پس از تاریکی به نویسندگی هاروکی موراکامی گرفته شد جلوتر که رفتم متوجه شدم، انگار موراکامی هم داستانش را از فیلم آلفاویل اثر «ژان لوک گدار» گرفته است. واضح است که تأثیرپذیری مقدار زیادی از این داستان «دختری که دو ماه خوابیده و بیدار نمیشود» از داستان زیبای خفته اثر معروف «شارل پرو» نویسنده فرانسوی هم آشکارتر است. در نتیجه بدون اینکه در ابتدا برنامهریزی داشته باشم، بهطور خیلی طبیعی بهسمت استفاده از لحنهای منابع اصلی اقتباس رفتم بنابراین فیلم به این صورت لحنی از افسانه بهخود گرفت. اگر بپرسید که این فیلم در چه ژانری ساخته شده است؟ به راحتی میتوانم بگویم که افسانه است؛ یک افسانه مدرن.
نحوه انتخاب بازیگر در این فیلم چطور بود؟ مثلاً چطور به الناز شاکر دوست رسیدید آن هم در شرایطی که سال 96 با بازی متفاوت خود در خفهگی دیده شد و درخشید و به نوعی نشان داد که قادر به بازی در نقشهای متفاوتتر است. به عقیده بسیاری از منتقدان، الناز شاکردوست بهترین بازی خود را در خفهگی اجرا کرده است. آیا نوع بازی او در فیلم خفهگی در انتخاب شما تأثیر داشت؟
خیر. خانم شاکردوست قبل از اینکه خفهگی را بازی کند با ما قرارداد بسته بود. قرار بود ما فیلمبرداری را زودتر از خفهگی شروع کنیم ولی مشکلی برایمان پیش آمد به این صورت که سرمایهگذار فیلم به یکباره منصرف شد و ما ناگهان بیپول شدیم. در نتیجه کار ساخت فیلم سراسر شب، متوقف شد و خانم شاکردوست هم رفت برای بازی در فیلم خفهگی. تصور ما هم این بود که احتمالاً در ادامه فیلم را بدون ایشان خواهیم ساخت ولی بیپولی ما کمی طولانی شد، ساخت فیلم خفهگی تمام شد و خانم شاکردوست برگشت. حدود یکسال برای پیدا کردن سرمایهگذار معطل شدیم و وقتی پول جور شد بالاخره ساخت آن را شروع کردیم. بنابراین ما شاکردوست را پیش از خفهگی انتخاب کرده بودیم. در ابتدا هم البته من خیلی به حضور ستارهها فکر نمیکردم و قصدم این بود که فیلم را با بازیگران گمنام و تئاتری بسازم. در عمل زمانی که وارد پروسه سرمایهگذاری شدیم، به آنها فکر کرده و از آنها استفاده کردیم. خانم شاکردوست هم خیلی علاقهمند بود که در این فیلم بازی کند و گفت میخواهم باشم. عملاً هم انتخاب اول بود و چون مسأله جذب سرمایه پیش آمد به انتخابهای دیگری فکر نکردیم.
و اینکه آیا انتظاری که از نقش داشتید، برآورده شد؟
نقش مهتا برای من خیلی مهم بود. این شخصیت دو مرحله مختلف دارد. مهتا در نیمه اول فیلم دختری است که اگرچه دانشجو است ولی از نظر جنس راه رفتن و حرف زدن، بیشتر رفتار یک دختر دبیرستانی را از او میبینیم. انگار تازه از دبیرستان بیرون آمده است، خام، ناپخته و نابالغ است. در نیمه دوم فیلم و از آنجایی که با یک مرد همراه میشود، کمکم میبینیم که زنانگی در او بروز میکند، کنجکاو و حسود میشود و حتی دلبری میکند. خیلی مهم بود که بازیگر این نقش بتواند این دو تا مرحله را از هم تفکیک کند و هر دو مرحله نقش را در بازی به ما نشان دهد. بهنظرم خانم شاکردوست توانست این کار را بکند. در واقع این، یک نوع ژانر فرعی در سینما است که انگلیسیها به آن میگویند «کامینگ افایج» و این یعنی بالغ و بزرگ شدن. «کامینگ افایج» از ژانرهای مورد علاقه من در سینما است و سراسر شب هم در این ژانر میگنجد.
کاراکتر مهدی احمدی در فیلم شبهای روشن، که البته فیلمی شبیه به سراسر شب هم است، شخصیتی درونگرا دارد و ما در آن فیلم هم از او نقشی زیرپوستی میبینیم؛ همانطور که در اغلب فیلمهایش هم اینطور است. ولی در سراسر شب اگرچه «داوود مرادی» کارگردان است و شخصیتی درونگرا دارد اما امیر جعفری برای آن نقش انتخاب شده است که ما کمتر بازیهای زیرپوستی از او دیدهایم. امیرجعفری را چطور و بر چه اساسی انتخاب کردید؟
ما آقای امیر جعفری را برای نقش دیگری در نظر گرفته بودیم. مشکل از آنجایی بهوجود آمد که او گفت؛ من باید نقش داوود مرادی را بازی کنم. وقتی علاقه او را به این نقش میبینیم خب ابتدا چالش و مسألهای برایمان پیش میآید به این شرح که معمولاً ایشان را در نقشهای برونی، حالا چه کمدی یا غیر کمدی دیدهایم. بنابراین برایم جالب شد که تا چه اندازهای میتوانیم نوع دیگری از او را در فیلم ببینیم. در نهایت هم بهنظرم نقش خیلی خوبی شد. امیر جعفری هم بازیگری است که ریزه کاریهای زیادی در این فیلم دارد که مورد پسندم واقع شد. داوود مرادی هم در واقع خودم هستم و از ابتدا هم همین را خواستم.
در این فیلم جز ارجاعات متنی به برخی فیلمها و داستانهای معروف دنیا، از دیالوگهای شبهای روشن استفاده شده است. شما سراسر شب را بهترین اثر خود میدانید بویژه اینکه فیلمنامه آن را هم خودتان نوشتهاید اما در عمل هنوز هم شاید شبهای روشن چند پله بالاتر از سراسر شب باشد و طرفداران زیادی هم دارد. شاید بارها بتوان این فیلم را دید و دیالوگهایش را شنید و هنوز هم در صفحههای مجازی بخشهایی از آن بازنشر میشود. دلیل اینکه سراسر شب را بهعنوان بهترین فیلم تان معرفی میکنید، چیست؟
سراسر شب فیلمی سینماییتر است. این فیلم، خیلی بازیگوشتر از بقیه فیلمهاست و شیطنت دارد. بازیگوش و سینمایی بودن فیلم به سلیقه من نزدیکتر است تا فضای کنترل شدهای که در شبهای روشن وجود دارد. سراسر شب، فیلم گرمتری است. جنس دیالوگگویی هم در این فیلم را خیلی دوست دارم؛ شاید تک تک جملهها و دیالوگهایش کلمات قصار به نظر بیاید ولی بسیار راحت در دهان بازیگران و کاراکترهای آن میچرخد و گرم و چند لایه است. همه اینها که گفتم، سراسر شب را برای من خیلی عزیز میکند.
به طور کلی درباره اقتباس و ارجاعات متنی در فیلمها نگرشهای زیادی وجود دارد؛ برخی معتقدند این ارجاعات مخاطبی را که آشنایی با آن ندارد و صرفاً برای شنیدن و دیدن داستان به سینما میرود، گیج میکند. برخی دیگر اما این را آغاز کنکاش مخاطب برای یافتن دنیای ذهنی کارگردان میدانند. مخاطبی که با داستانها و فیلمها آشناست همه اینها را بهتر میفهمد و درک میکند. نظر شما در این باره چیست؟ این ارجاعات چه آوردهای برای مخاطب فیلم خواهد داشت؟
ارجاعات در فیلم سراسر شب، خیلی هم زیاد نیست و شاید حتی مقداری درباره آن غلو شده است. این ارجاعات، مخفی است؛ یعنی اصولاً به تماشاچی مربوط نیست. اگر مخاطب آن را فهمید که لذت بیشتری میبرد، اگر نفهمید هم اتفاق خاصی نمیافتد و او فیلم را میبیند و اصلاً چه کار دارد که مرجع آن دیالوگ یا کلمه کجاست؟ یکی دو تا ارجاع خیلی معروف در فیلم داشتیم که همه آن را فهمیدند؛ مثل دیالوگ «من بزرگ هستم، این فیلمها هستند که کوچک شدند» دیالوگی که برای فیلم «سانست بلوار» اثر «بیلی وایلدر» است. این را خیلیها فهمیدهاند ولی من ارجاع هایی در این فیلم دارم که هیچ کس نمیتواند به آنها نزدیک شود. چه کسی ممکن است تصور کند صحنهای که مهتا جلوی آینه قرار میگیرد و خواهرش را در آن میبیند ارجاع است. این صحنه از یکی از فیلمهای کمدی «چارلی چاپلین» که در زمان جنگ جهانی اول ساخته، درآمده است. چه کسی این را میفهمد؟ بنابراین از نظر من، این ارجاعات باعث گیجی مخاطب نمیشود. مخاطب عام که اصلاً نمیداند اینها ارجاع است و فقط فیلم را میبیند، مخاطب خاص هم شاید با دیدن این صحنهها و ارجاعات، لذت بیشتری ببرد. تنها جایی که یک ارجاع وجود دارد و شاید مخاطب عام را گیج کند دیالوگی از آلفاویل است؛«من چند هزار کیلومتر راه آمدم تا این آتش را برای تو روشن کنم» امیر جعفری هم در پاسخش میگوید «من لمیکوشن داستان نیستم» شاید مخاطب عادی با خود فکر کند، این چیست ولی میفهمد که دیالوگ به چیزی اشاره دارد که او نمیداند چیست. این دیالوگ را ما باید در فیلم میگذاشتیم، ما قصهمان را از آلفاویل گرفته بودیم بنابراین باید ادای دین و احترام را در فیلم میگذاشتیم اما این تنها مورد است. مخاطب خاص ولی متوجه میشود که این دیالوگ برای آلفاویل است و حتی متوجه میشود که این دیالوگ از خود آلفاویل هم نیست و نخستین بار در یکی از فیلمهای «هاوارد هاکس» آمده است. گدار این را از او برداشته و ما هم از او برداشتیم.
سراسر شب فیلمی است که سال 96 ساخته شد، چند سالی از اکران باز ماند و دست آخر هم با توجه به شرایطی که ویروس کرونا در تمام جهان به وجود آورد، بهصورت آنلاین اکران شد. این در شرایطی است که بخش اعظم لذت سینما، قرار گرفتن در همان فضا و مواجهه با پرده سینماست. فیلمساز هم فیلمش را با همین هدف میسازد و ریزه کاریهایی را به کار میبرد که روی پرده جلوه بیشتری دارد. چنین اتفاقی برای این فیلم، چه تأثیری در نادیده گرفته شدن جزئیاتی داشت که دوست داشتید شاید روی پرده سینما دیده و به آن پرداخته شود؟
این فیلم با فرمتی بسیار عریض فیلمبرداری شده است که فقط روی پرده سینما میتوانید تصاویر آن را حس کنید. صداهای فیلم هم کاملاً تفکیک شده است و این تفکیک در تلویزیون از بین میرود و مخاطب بسیاری از آنها را اصلاً نمیشنود. ریزه کاریهایی که در نور و جنس قاببندی وجود دارد و در پس زمینهها اتفاق میافتد بسیاری جز در پرده سینما، از بین میرود در نتیجه فیلم در اکران آنلاین، خیلی از چیزها را از دست داده است ولی چه کنیم؟ اتفاقی بود که افتاد. دو سال بوروکراسی اکران فیلم را معطل کرد، پخش کنندهها و صاحبان سینما مدام اکران آن را به تعویق انداختند. سرانجام زمانیکه شورای صنفی نمایش اکران سراسر شب را تصویب کرد و سینماهایی هم برای نمایش به آن اختصاص داده شد، همه سینماها بواسطه کرونا تعطیل شد. در کل حس فیلم، روی صفحه تلویزیون در مقایسه با پرده سینما خیلی فرق دارد ولی دیگر اتفاقی بود که افتاد و واقعاً نمیشد برای آن کاری کرد.
فیلم در اکران آنلاین موفق بود؟
سراسر شب بدون هیچ تبلیغی اکران شد. سامانهها و وی.او.دیها که برای فیلمهای سینمایی تبلیغ نمیکنند و تبلیغات شان بیشتر برای مجموعههای عجیب و غریب مانند مافیا بازی، تاکشو، آشپزی و شام ایرانی است و اصلاً فیلمهای سینمایی جایی در تبلیغ شان ندارند، خصوصاً اگر آن فیلم کمی هم فیلمی غیرعادی باشد. در نتیجه سراسر شب در شرایطی اکران شده است که بسیاری از آن بیخبر هستند. شانسی که داریم توجه قشر خاصی از جوانان سینمادوست به این فیلم است که در فضای اینستاگرامی و مجازی درباره فیلم حرف زدند، بحث کردند و مقداری آن را مطرح کردند. دقیقاً آمار ندارم اما شنیدم که استقبال از فیلم بد نبوده است.
برش
در جایگاه مخاطب از سینمای ایران چه انتظاری دارید؟
سینمای ایران در این سالها به سمت اجتماعی و مستند شدن رفته است و این مهمترین لطمه سینما در کشور ما است. ما به سینما نمیرویم تا نسخه درجه دو از آنچه در اطرافمان اتفاق میافتد ، ببینیم. من اگر بخواهم فحاشی، چاقوکشی و اینطور صحنهها را ببینم در خیابان، مترو، کلانتری، سلمانی، پارک یا هر جا را که فکر کنید ، نگاه میکنم و درجه یک آن را میبینم پس چرا باید پول بدهم به سینما بروم و ادای آنها را ببینم؛ زمانی که ما به سینما میرویم و فیلم میبینیم قصد داریم چیزی ببینیم که به ورای زندگی ما برود و نتیجه آن به زندگی ما برگردد ولی سینمای ایران آن را ندارد و خود را از آن محروم کرده است. اصلاً بحث سلیقه مخاطب نیست چون جامعه ایران اصلاً در اینباره سلیقه ندارد. جامعه ایران به قدری گرفتار است و پیچیدگی و مسأله دارد که سلیقه سینمایی را فراموش کرده است؛ هر چه به او بدهند قبول میکند. پس مسأله جامعه نیست بلکه گویا فیلمهای ساده و دم دستی که هیچ احتیاجی به تخیل ندارد جایی امن است. پولساز است و جایزه و سیمرغ هم به آن تعلق خواهد گرفت، منتقد هم از آن تعریف میکند و هیچ احتیاجی هم به تخیل ندارد. کسی حاضر به خطر نیست و نمیخواهد ماجراجویی کند در حالی که بدون خطر و ماجراجویی اصلاً سینمایی وجود ندارد. من فکر میکنم که از همان اولین فیلمهایم نشان دادهام که طرفدار خیالبافی هستم و پای آن ایستادم و همچنان هم به آن ادامه میدهم. شخصاً عشق و علاقه خاصی به دو ژانر جنایی و عاشقانه در سینما دارم و به نظر من سینما یعنی این دو ژانر. از میان فیلم هایم سراسر شب، صداها و سایه روشن را که جنبههایی جنایی دارند ، ترجیح میدهم. زیاد فیلم نمیبینیم زیاد هم به سینما نمیروم؛ البته خودم پارسال فیلم کمدی ساخته بودم که از پرفروشترین فیلمهای سال بود. چشم و گوش بسته بازسازی از فیلم آرتور میلر بود و این موضوع در انتهای فیلم و تیتراژ آن هم بیان شده بود. معتقدم فیلمهای کمدی که در کشور ما ساخته میشود کمدیهای خیلی ظریفی نیستند. اگرچه ملتی هستیم که خیلی خوب جک میسازیم ولی زمانیکه آنها را به فیلم تبدیل میکنیم خوب درنمیآیند، با وجود همه اینها اما خلاف بسیاری که به کمدی حمله میکنند این ژانر از فیلمها را خطری برای سینما نمیبینم. هیچ ضرری هم ندارند و اتفاقاً به نظرم نکات بسیار مثبتی هم دارند. شخصاً این کمدیها را به درامهای اجتماعی که ساخته میشود، ترجیح میدهم چرا که کمدیها در موقعیتهایی تأثیر مثبتتری دارند و بسیاری از تابوها را میشکنند بنابراین هیچ مشکلی با ساختن فیلم کمدی ندارم و به نظرم حملههایی که به این کمدیها میشود، خیلی احمقانه است. سینما فضای شاد و بشاش میخواهد که از کشور ما دریغ شده است. سینما باید رنگ و زندگی داشته باشد و شاد باشد. ممیزی یکی دیگر از مواردی است که سینما را به خطر میاندازد و شخصاً فکر نمیکنم که باعث خلاقیت فیلمساز شود؛ بلکه ممیزی از نظر من فقط باعث محدودیت میشود. ورای این موضوع، مشکلی که ما در ممیزیهایمان داریم استاندارد نبودن آن است، به این معنا که هیچ قاعده و قانونی ندارد که همه باید تابع آن باشند. بهعنوان مثال برخی دیالوگها از فیلم من حذف میشود ولی عین همان دیالوگها و حتی بدترش در فیلم دیگری وجود دارد و جالب اینکه مجوز هم میگیرد. بنابراین نیاز است که دستکم با ممیزی قاعدهمند و یکسان روبهرو باشیم. ممیزی در دهه 50 در امریکا هم وجود داشت، قانون داشت و نوشته شده بود اما ما یک بند نوشته درباره ممیزی نداریم بنابراین برخی موارد سلیقهای حذف میشود در صورتی که ممکن است در فیلم دیگری همان وجود داشته باشد. در نتیجه دست عدهای باز است و دست عدهای بسته که نهایتاً حذف میشوند.
سایر اخبار این روزنامه
# من - ماسک - میزنم
اقامه نماز رهبر معظم انقلاب بر پیکر آیتالله مصباح یزدی
عادی انگاری کرونا معضلی بزرگ در ماههای آینده
تمام متهمان آلودگی هوا
سیگنال به سرزمین آفتاب
حال بیمارستانها رو به بهبود است
صالحی: آماده آغاز غنیسازی ۲۰درصدی هستیم
سرلشکر سلامی: هر عمل دشمن را قاطع پاسخ میدهیم
سیاهه موجودی کالای اساسی کشور
سراسر شب افسانه مدرن است
روزگار تازه در جهان عروسکها
غروب بهروز طلوع عاشقی در فوتبال
پرداخت وام کرونا از مسیر دستگاه اجرایی
دود سیمان آبیک و نیروگاه برق در ریههای قزوین
سهم آلایندههای متحرک در آلودگی هوای کلانشهرها
مقابله با واپسین تقلای جنگ افروزان
سرمایهگذاری یگانه راه نجات اقتصاد
سلام ایران