کم لطفی در حق لطفی


آفتاب یزد – یوسف خاکیان: گفت: «اگه امکان داره گفتگو رو بذاریم برای بعد، نمی‌تونم حرف بزنم» گفتم: «استاد من قصد مزاحمت ندارم، اصلا مصاحبه رو می‌ذارم کنار، فقط برای خودم می‌خوام بدونم، الان حالتون چطوره؟» گفت: «میگم که نمی‌تونم حرف بزنم، چون حالم خوب نیست، عمل جراحی کردم، چند سال پیش من از یه بلندی پرت شدم توی استخری که توش آب نبود، کمرم و دو تا پاهام آسیب جدی دید» گفتم: «ما هدفمون اینه که صدای شما رو به گوش مسئولان و همکارانتون برسونیم.» گفت: «مگه کاری هم می‌کنن؟ اینهمه گفتیم کسی کاری کرد؟ بی‌فایده اس.»
این چند جمله ماحصل تماس کوتاهی است که شامگاه شنبه با غلامحسین لطفی بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون برقرار کردم. با خودم قرار گذاشته بودم که با او گفتگو کنم و از حال و روزش جویا شوم و اینکه الان چگونه زندگی را می‌گذراند و آیا در طول مدتی که از بازیگری دور بوده پیشنهاد کاری خوب و حتی معمولی به او شده یا نه؟ اما متاسفانه شرایط گفتگو مهیا نشد و نتوانستم با او گپ دوستانه‌ای بزنم. راستش همه هدفم این بود که درد دل این بازیگر که البته پیشتر کارگردانی کرده تا بازیگری را به اطلاع مسئولان محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، موسسه هنرمندان پیشکسوت، صندوق حمایت از هنرمندان، تلویزیون و تمام مراکزی که با این قشر فرهیخته ارتباط دارند و می‌توانند مشکلی از مشکلات این گروه از هنرمندان را برطرف کنند، برسانم تا آنها سخنان این بزرگان را از زبان خودشان بشنوند و قدمی برای حل معضلات و مشکلات زندگی این عزیزان بردارند. به همین دلیل با غلامحسین لطفی تماس گرفتم و به همین دلیل چند روز پیش هم با رضا رویگری تماس گرفتم و خواستم که از
دغدغه‌های زندگی‌اش برایمان بگوید تا ما آنها را منتشر کنیم تا مسئولان بخوانند و اقدامی انجام دهند. اما متاسفانه نه توانستم با رضا رویگری گفتگو کنم و نه با غلامحسین لطفی. پیشتر هر دوی این عزیزان را می‌شناختم و می‌دانستم که جزو آن دسته از هنرمندان نیستند که به قول معروف طاقچه بالا بگذارند و به خبرنگار جماعت آن جمله کلیشه‌ای که اکثر بازیگران از آن استفاده می‌کنند را بگویند که: «ببخشید من مصاحبه نمی‌کنم» می‌دانستم که آنها گفتگو می‌کنند و بعد از آنکه گفتگو نکردند هم دانستم که واقعا شرایط گفتگو ندارند. در گزارش پیشین درباره رضا رویگری نوشتم و در این گزارش بنا دارم از غلامحسین لطفی بنویسم. راستش را بخواهید به غلامحسین لطفی فکر می‌کنم بیش و پیش از آنکه سریال ماندگار «آینه» که کارگردانی‌اش بر عهده او بود را به خاطر بیاورم، یادم می‌آید غلامحسین لطفی را مدتهای مدیدی ست که در قاب تلویزیون ندیده ام. البته منظورم به عنوان مهمان نیست اگرنه او یکی دو بار تحت این عنوان در برنامه‌هایی نظیر «چهل تیکه» حاضر شده بود. حتما آن برنامه را به یاد دارید، همان که برای اولین بار مردم ایران هنرمند نازنینشان را عصا به دست مقابل دوربین تلویزیون دیدند. همان برنامه که لطفی در آن بغضش ترکید و گفت: «دوست نداشتم مردم منو با این وضعیت با عصا ببینن، چون اونا از من خاطره دیگه‌ای دارن، من هیچیم نشده ولی همه فکر می‌کنن که نیستم، نابود شدم، آخه این یعنی چی؟ من نمی‌فهمم، من مریض شدم هیچکس به دیدنم نیامد، یه نفر تلفن نزد، نه برای من، برای هر کدوم از همکارام اتفاق میفته گله شان همین است، چرا؟... من نمی‌دونم چرا از رضا بابک در فیلم‌ها و سریال‌ها استفاده نمی‌شه، این واقعا غم انگیزه، نداریم، مثل رضا بابک ما هنرپیشه نداریم، چرا باید تو خونه بشینه؟ درسش رو خونده، فوق لیسانس هنرهای زیباست، بازیگری رو بلده، چرا تو خونه باید بهش بی‌اعتنایی کنیم؟ چرا کسی نمیره سراغش؟ چرا بهش زنگ نمی‌زنید؟ چرا؟» یادتان آمد؟ همانطور که پیشتر عنوان کردم وقتی می‌گویم مدتهای مدیدی ست که غلامحسین لطفی را در قاب تلویزیون ندیده ام، منظور این است که او را به عنوان بازیگر در یک فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی در قاب جعبه جادویی مشاهده نکردم، همانگونه که او گلایه می‌کرد که چرا از رضا بابک و هنر بازیگری‌اش در تولیدات تلویزیونی و سینمایی استفاده نمی‌کنیم، ما هم در این گزارش گلایه می‌کنیم که چرا از غلامحسین لطفی و هنر بازیگری‌اش در فیلم‌ها و سریال‌ها استفاده نمی‌کنید؟ سازمان صداوسیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نهادها و ارگانهای مرتبط با این موضوع و همکاران سینمایی و تلویزیونی غلامحسین لطفی، با شماییم، حتما همه شما هم به عنوان مخاطب غلامحسین لطفی را می‌شناسید و از بازی‌های درخشان او در فیلم‌ها و سریال‌های مختلف لذت برده‌اید و خنده‌های از ته دل کرده اید، از همان خنده‌ها که خیلی وقت است روی لب هیچکداممان ننشسته، هیچ پرسیده‌اید چرا؟ ما خندیدن بلد نیستیم یا کسانی که خنداندن ما را بلدند دیگر مجال و میدانی برای شاد کردن دل ما ندارند؟ حتما ندارند که ما نمی‌خندیم، اگرنه غلامحسین لطفی همان بازیگری ست که وقتی در فیلم یا سریالی ایفای نقش می‌کرد مردم با خودشان می‌گفتند: «آها، حالا شد، بالاخره یه فیلم خوب می‌بینیم و کلی می‌خندیم» غلامحسین لطفی متر و معیار خوب بودن
یک فیلم بود. آقای علی عسگری، رئیس سازمان صداوسیما


فکر می‌کنید چرا مردم وقتی می‌فهمیدند تلویزیون قرار است یک سریال پخش کند که غلامحسین لطفی در آن بازی می‌کند برنامه هایشان
را طوری تنظیم می‌کردند که بتوانند آن سریال را تماشا
کنند؟ پاسخ این سوال خیلی ساده است، چون او کارش را بلد بود، هنوز هم بلد است، چون هنر را می‌شناسد و با آن زندگی کرده است. اما همانطور که بیان کردیم مدتهاست رسانه ملی از این پتانسیل استفاده نمی‌کند، همانطور که از پتانسیل رضا بابک استفاده نمی‌کند، همانطور که از پتانسیل خیلی‌های دیگر استفاده نمی‌کند. روی سخن این گزارش فقط با رئیس سازمان صدا و سیما نیست، بلکه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را نیز مخاطب قرار می‌دهد و از مسئولان این وزارتخانه این پرسش را مطرح می‌کند که به چه دلیلی تمهیدی اندیشیده نمی‌شود که این عزیزان در زندگی در روزگار اکنون از شرایط بهتری برخوردار باشند؟ اینکه فقط بنشینیم و هنگامی که عزیزی از دنیا رفت پیام تسلیت برای درگذشتش بنویسیم چاره کار نیست، آنها در زمانی که زنده‌اند و در این دنیا نفس می‌کشند به همدلی و همراهی ما نیاز دارند. آیا نمی‌شود مثلا‌ بندی در صدور مجوز برای فیلم‌های
سینمایی یا سریال‌های تلویزیونی لحاظ کرد که به این شرط مجوز ساخت فیلم یا سریال صادر می‌شود که حداقل دو سه تا از هنرمندان پیشکسوت سینما و تلویزیون که متاسفانه از بازیگری کنار گذاشته شده‌اند را در فیلم یا سریال مورد نظر دعوت به کار کنید؟ همه ما می‌دانیم هنرمندان هم بارها بیان کرده‌اند که مرگ ما زمانی فرا می‌رسد که دیگر نتوانیم کار کنیم و مقابل دوربین قرار بگیریم. وقتی این موضوع را می‌دانیم چرا اقدامی انجام نمی‌دهیم تا دل این عزیزان را شاد کنیم؟ مگر این عزیزان یک عمر دل ما را شاد نکردند؟ کیست که سریال «آئینه» را فراموش کرده باشد؟ غلامحسین لطفی آن زمان مقابل دوربین «آئینه» قرار نداشت اما آنچه ما می‌دیدیم، آنچه خوشحالمان می‌کرد ماحصل تجربه و کاری بود که او و تیم سازنده «آئینه» از پشت دوربین به ما ارائه می‌کردند. هیچ از خودمان پرسیده‌ایم که چرا شبیه سریال «آئینه» دیگر ساخته نشد؟ چون دیگر مجال عرض اندام غلامحسین لطفی برای کارگردانی در تلویزیون مهیا نشد و شوربختانه اینکه این هنرمند از یک زمانی به بعد دیگر مجال بازیگری در تلویزیون را هم پیدا نکرد. در حالیکه هم توانش را داشت و هم دانشش را، هم در حوزه کارگردانی و هم در حوزه بازیگری. حال که زمان گله و گلایه است اجازه دهید همکاران این هنرمند پیشکسوت که در حوزه کارگردانی و تهیه کنندگی فعالیت می‌کنند و می‌توانند (تاکید می‌کنیم واقعا می‌توانند) از این بازیگر و بازیگران دیگری که گرد پیری روی سرشان نشسته اما دلشان همچنان با بازی و بازیگری است را هم مخاطب قرار دهیم
و چند نکته‌ای هم به آنان بگوییم. آقایان کارگردان، آقایان
تهیه کننده، دوستانی که هم در تلویزیون فیلم و سریال می‌سازید و
هم در سینما و شبکه نمایش خانگی، چرا از بازیگران پیشکسوت و هنرمندانی نظیر غلامحسین لطفی در آثار تصویری تان استفاده نمی‌کنید؟ چرا وقتی خبری از آنها نمی‌شود، سراغی از آنها نمی‌گیرید؟ چرا وقتی از جریان بیماری این عزیزان مطلع می‌شوید
جویای احوالشان نمی‌شوید؟ مگر آنها همکار شما نبوده و نیستند؟ مگر آنها سردمدار هنر ایران نبوده اند؟ مگر آنچه امروز از هنر بازیگری و کارگردانی به شما رسیده محصول و مرهون تلاش آنها نیست؟ این درست است که هر کس که موی سپید کرد را کنار بگذاریم و معتقد باشیم سینما مال جوانان است؟ این وهم و خیال نیست که بیان می‌کنیم، بلکه آمارها نشان می‌دهند که متاسفانه شما عزیزان در فیلم‌ها و سریالهایتان از هنرمندان پیشکسوتی مانند غلامحسین لطفی و خیلی‌های دیگر استفاده نمی‌کنید. اگر باورتان نمی‌شود به آمارهایی که در ادامه می‌آید توجه کنید.
- غلامحسین لطفی از سال 88 به بعد (یعنی یازده سال پیش) تا امروز فقط 4 فیلم سینمایی بازی کرده که دو تایش متعلق به سال 92 بوده است و این یعنی غلامحسین لطفی از سال 92 به بعد (یعنی هفت سال پیش) تا امروز فقط در 2 فیلم سینمایی (آنهم با فاصله سه سال از یکدیگر) بازی کرده است. (دم فریدون جیرانی و داوود اطیابی گرم که این بازیگر را به حضور در پروژه‌های سینمایی شان «خفه گی و نارگیل» دعوت کردند)
- غلامحسین لطفی از سال 93 به بعد (یعنی شش سال پیش) تا امروز در هیچ سریال تلویزیونی ایفای نقش نکرده است.
- غلامحسین لطفی در شبکه نمایش خانگی فقط در یک سریال به عنوان بازیگر حضور داشته است.
اینها همه در حالیست که این بازیگر پیشکسوت در طول عمر بازیگری‌اش در بیش از 60 فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی نقش آفرینی کرده است. پرسش اساسی اینجاست که چرا قبلا بود و حالا نیست؟ از هر بازیگری که بپرسی چرا کم کار شده ای؟ می‌گوید: «این سوال را باید از کارگردانان و تهیه‌کنندگان بپرسید که چرا ما را به پروژه‌های خودشان دعوت نمی‌کنند؟ ما بازیگریم، نمی‌توانیم که خودمان برویم به کارگردانان و تهیه‌کنندگان پیشنهاد کار بدهیم، کار مال آنهاست، آنها باید ما را دعوت کنند، حتما نیازمان ندارند که دعوتمان نمی‌کنند» آیا واقعا اینطور است؟ کارگردانان و تهیه‌کنندگان به آنها نیاز ندارند؟ نمی‌توانیم بگوییم سینما و تلویزیون ما به افرادی مانند غلامحسین لطفی نیاز ندارند، چرا که پرواضح است که بسیار هم نیاز دارند، اما به نظر می‌رسد چون سینما و تلویزیون خودشان زبان ندارند که بگویند به جای ساختن اینهمه فیلم و سریال معمولی و حتی گاه سخیف، از کسانی مانند غلامحسین لطفی و دیگران دعوت کنید تا بیایند فیلم خوب بسازند و بازی کنند تا مردم خوشحال شوند، کارگردانان و تهیه‌کنندگان به جای زبان سینما و تلویزیون طوری رفتار می‌کنند که پیشکسوتان عرصه بازیگری متوجه می‌شوند که دیگر نیازی به حضور آنها در پروژه‌های سینمایی و تلویزیونی نیست. متاسفانه، متاسفانه و باز هم متاسفانه باید عنوان کنیم که هنرمندان عرصه سینما و تلویزیون هوای یکدیگر را ندارند، یا اگر هم دارند این موضوع فقط شامل عده‌ای خاص می‌شود، همانها که در همه جا هستند و در هر فیلم و سریالی ردپایی از ایشان پیدا می‌شود، بقیه شامل این موضوع نمی‌شوند. بسیاری از کارگردانان و تهیه‌کنندگان همیشه گلایه مندند که چرا اوضاع و احوال اینگونه است، چرا آنان (دولتی ها) که کاری از دستشان بر می‌آید، اقدامی انجام نمی‌دهند تا شرایط هنرمندان اندکی بهبود یابد؟ اما این عزیزان هیچگاه خودشان را مخاطب قرار نداده‌اند که چرا وقتی کاری از دستشان برای همکارانشان بر می‌آید، از انجام آن شانه خالی می‌کنند؟ خیلی هایشان بارها صدای پیشکسوت‌های هنر بازیگری را شنیده اند، اما تنها به تعداد انگشت شماری از ایشان دست به اقدام زده‌اند و این کوه‌های تجربه را به آثار تصویری شان دعوت کرده اند. اما بقیه تقریبا هیچ کاری نکرده اند، هیچ همراهی نکرده اند، حتی یک تماس ساده هم نگرفته‌اند تا حال همکار قدیمی خودشان را بپرسند، مثلا بگویند: «سلام، من فلانی هستم، تماس گرفتم جویای احوال بشم، شنیدم کسالت دارید و سر صحنه فیلمبرداری اتفاقی برایتان افتاده است؟ الان چطور هستید؟ بهترید؟ کسالت رفع شده؟ حالتون خوبه؟ مشکلی ندارید؟ راستش غرض از مزاحمت هم احوال پرسی بود و هم اینکه متوجه شدم چند وقته که تو سینما و تلویزیون نقشی نداشتید با خودم گفتم حتما وقتتون آزاده و ما می‌تونیم مزاحمتون بشیم. واقعیتش اینه که ما مجوز ساخت یه فیلم سینمایی رو گرفتیم یه نقش خوب هم برای شما کنار گذاشتیم، خوشحال میشیم اگر افتخار بدید و توی فیلم ما
بازی کنید.»
حال تصور کنید که با این اقدام چه خوشی دل‌انگیزی زیر پوست آن بازیگر پیشکسوت خواهد دوید؟ درمی یابد که همکارانش او را فراموش نکرده‌اند و به یادش هستند، جان می‌گیرد، حالش اگر هم بد باشد، خوب می‌شود، سرزنده می‌شود، زندگی در وجودش جریان پیدا می‌کند و از همان لحظه در حالیکه هنوز فیلمنامه به دستش نرسیده خودش را برای یک هنرنمایی استثنایی دیگر آماده می‌کند و چه بهتر از این؟
سخن پایانی آنکه این گزارش را با مخاطب قرار دادن سه گروه تلویزیون، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هنرمندان سینما و تلویزیون به رشته تحریر درآوردیم تا به تک تک افرادی که در این بخش‌ها فعالیت می‌کنند بگوییم دوستان، عزیزان، همراهان اگر قرار است اقدامی صورت گیرد و مشکلی حل شود و گره‌ای باز شود و دلی شاد شود امروز و دقیقا اکنون زمان اقدام و عمل است. پیشکسوتان هنر بازیگری را دریابید، آنها به گردن ما حق بسیاری دارند، در حقشان کم لطفی نکنید، فردا واقعا دیر است.