رهيافت موردنياز جامعه ايران

در فرداي باران‌هاي سيل‌آساي اطلاعاتي، تكنولوژيكي و هوش مصنوعي عنوان حالت تهديد دارد و ترس از آينده را به رخ مي‌كشد. در واقع بخشي از زندگي اجتماعي انسان‌ها با ترس درآميخته است. گاهي اوقات بايد ترسيد؛ چراكه موانع علمي، فلسفي و متافيزيكي فهم و انديشه روزبه‌روز وسعت و تنوع بيشتري مي‌يابد و درك واقعيت‌هاي انساني، اجتماعي و هستي‌شناسانه غامض‌تر مي‌شود. تصور بر اين است كه چرخه توليد ناامني، ناسازگاري و پديده‌هاي غيرعقلاني از تفاهم، دانايي و خردورزي فعال‌تر است. بخش اعظمي از مصايب و گرفتاري‌هاي انسان از طرفي و پيروزي‌ها و كاميابي‌هاي او از سويي ديگر به منظومه‌هاي معرفتي و دستگاه‌هاي روايت‌ساز برمي‌گردد كه از فلسفه، علم و مذهب بر مي‌خيزد و شايد اين فرآيند سبك زندگي يا زيست جهان است و زماني ايدئولوژي و گاهي جهان اجتماعي يا فلسفه زندگي و حتي جهان‌بيني خوانده مي‌شد كه نقطه رهايي انسان نيز مورد خطاب قرار مي‌گرفت. در حال حاضر گفتمان اين ماموريت را برعهده دارد. در دوران قديم نگاه رواقي، كلبي، سوفسطايي، مزدكي و معنوي منشا و سرچشمه قالب‌هاي تفكر و سبك زندگي شمرده مي‌شد. زماني نه چندان دور هر نوع عدول و عبور از معرفت حسي به بهانه عدم انطباق با امر واقع و بازنمايي ناقص يا كاذب ذهن به قدري سركوب مي‌شد تا كسي جرات خروج از هژموني «تحصل» را نيابد. ليبراليسم، ماركسيسم، نازيسم و فاشيسم از چنين بسترهاي متدولوژيك، معرفت شناختي و غايت‌گرايانه سر برآوردند. سبك‌هاي زندگي و فراروايت‌هاي كلان چون عقلانيت و آزادي و مظاهر مثبت تكنولوژي و پارادايمي چون تكامل و رويكرد روانكاوي و مكانيك كوانتوم و نظريه نسبيت خاص از تراوشات همين ايام است.  صورتي ديگر از جهان به طرز وحشتناكي به جنگ‌هاي جهاني، استعمار، اشغال، مداخله آلوده مي‌شود. هاليوود از دنياي انسان جهنمي مي‌سازد. پسماندها و نهادهاي توجيه‌گر زندگي مكانيكي و فرار از واقعيت حرارت جهنم خودساخته انسان را بيشتر سوزان مي‌نماياند. جنبش‌هاي رهايي‌بخش مبتذل چون داعش و خيزش‌هاي آزادي‌بخش ماركسيستي نمونه‌اي از تلاش انسان براي رهايي از گمگشتگي‌هاست. تروريسم و ضدتروريسم ساخته و پرداخته تصميمات پستوهاي بين‌المللي است كه پيچيدگي‌ها را بيشتر مي‌كند.  
فهم به معناي واقعي تب‌آلود مي‌شود همان‌طوري كه در قرون وسطا انديشه يخ زده بود.  اصرار بر فهم يك‌سويه و مداخله جاه‌طلبانه در ساختارهاي طبيعت حتي در علوم پزشكي، اجتماعي، فلسفه و فني-مهندسي بحران ساخت. هم‌اينك نظام بهداشت و سلامت از مهار بيماري‌هاي واگيردار عاجز است. نظام روانشناختي و روانپزشكي نه تنها از درمان نزديك به چهار الي پنج هزار نوع بيماري درمانده شد بلكه‌به ابزاري خطرناك براي سركوبي در ساحت سياست تبديل شد. كمونيست‌ها در شوروي سابق و بلوك شرق و نازي‌ها در آلمان و بعثي‌ها در عراق با تكيه بر يافته‌هاي‌روانشناختي و برچسب‌هاي روانپزشكي ميليون‌ها نفر فعالان سياسي و اجتماعي را به جرم اينكه ديوانه‌اند از زندگي طبيعي ساقط نمود يا در تبعيدگاه‌ها و حبس‌هاي طويل مدت آنها را به معناي واقعي و از نظر رواني مختل كرد. وقتي شهرها بيش از پنج ميليون نفر جمعيت ناهمگن، عاصي و مضطرب را در خود جاي داد و سازه‌هاي بد قواره، هارموني زندگي اجتماعي را بلعيد، معلوم شد برنامه‌ريزي شهري، جغرافياي شهري و مهندسي عمران چقدر با انسان بيگانه است. علوم سياسي هنگامي كه از مهار جنگ عاجز شد براي رسيدن به صلح جواز جنگ را صادر كرد. علوم اقتصادي با ابداع پارادايم حداكثر سود، بنيان جنگ‌هاي منطقه‌اي و جهاني را گذاشت. پليس كه با ماليات و پول مردم و براي تامين امنيت، آسايش و آرامش مردم به وجود آمده بود به سمت سياستمداران و حاكمان لغزيد و به بزرگ‌ترين قوه تهديد‌كننده امنيت و سلامت انسان تبديل شد. هم‌اينك در گذرگاه انتقال و قله تحول‌خواهي، انسان دنبال جايگزيني، اصلاح و تكميل علم و فلسفه است و مراقب است تا دچار نهيليسم، نسبيت‌گرايي و آشفتگي نگردد. معبري كه يك‌بار كاروان بشريت در عبور از تونل زمان دچار كمين شد و تلفات زيادي متحمل گرديد. انسان عصر حاضر ديگر سزاوار نيست از ناكجاآباد ديگري سربياورد. از ويژگي‌هاي عصر آتي براساس پيش‌بيني دانشمندان سقوط فيزيك از محوريت دانش است. زيست‌شناسي هسته و محور واقعي علوم مي‌شود و دنبال جايگاه برتر از آن خود است. منطق رياضي هم پا به پاي زيست‌شناسي جان مي‌گيرد. با اين وصف هژموني قضاياي رياضيكال و هندسي و بيوتكنولوژي در روش علمي قطعي به نظر مي‌آيد. ميدان براي تنومند شدن ديدگاه‌هاي نئوگشتالتي و رهيافت‌هاي متعلق به قياس نو، بسيار بازتر خواهد شد و درنتيجه محاسبات سريع كامپيوتري و تحول در ارتباطات، انقلاب هوش مصنوعي محقق خواهد شد. الگوريتم‌ها، دانش بنيان شدن بسترهاي جامعه و ديجيتالي شدن اقتصاد، سياست و فرهنگ، جهان و فهم و تفسير آن را بسيار متفاوت‌تر از حال خواهد كرد. ظهور ديكتاتوري ديجيتالي يكي از مواليد عاصي و چموش اين دوران است كه در كمين انسان نشسته است. زيست‌سنج‌هاي حساس نمايي واقعي از انسان را به شكل آنلاين دراختيار مراكز امنيتي، قضايي و پليس قرار خواهد داد. در بسياري از فعاليت‌هاي ديپلماسي، نظامي و امنيتي انسان از كارگزاري خارج مي‌شود. نظريه‌پردازي و جهان اجتماعي و تصور و تعريف از فضا، زمان، مكان و پيوستگي به كلي دگرگون مي‌شود. به عبارت ديگر مفصل‌بندي‌هاي جديدي از امور جهاني، امنيت داخلي، توسعه و سياست خارجي سرآغاز جهان نويي مي‌شود. سرمايه‌گذاري‌هاي مربوط به زيرساخت در حوزه مخابرات، ارتباطات، انرژي، كشاورزي، علم و دفاع براي جامعه ايران نقش حياتي مي‌يابد. نظام اقتصادي، بانك‌ها و بيمه كشور اگر متناسب با تحولات آتي پي‌ريزي نشود، سيلاب‌هاي برخاسته از اطلاعات، تكنولوژي و هوش مصنوعي ما را خواهد بلعيد. در حوزه فرهنگ كه گهواره توليد دانش، فهم و گفتمان‌هاي مقاوم و پايدار است، نياز به بستر و زيرساخت جدي‌تر است. آموزش و پرورش، دانشگاه‌ها و حوزه‌هاي علميه براي ورود به چنين دنيايي نياز هست، آمادگي‌هاي لازم و تمهيدات و مهارت‌هاي ضروري را كسب نمايند. براي حيات در چنين ساختاري كه قله كوه يخي آن از زير آب بيرون زده است نخبه‌كشي، حذف و پاك كردن صورت‌مساله جواب نخواهد داد. هر چند بسيار دير شده است ؛آموزش و تربيت كارگزاران و بازيگران ماهر از مقدمات فهم جهان آتي است.