جهانی شدن و هویت ملی

مغولان ویرانگر بر اثر بی‌تدبیری حاکم اترار با شمشیر و نه با فرهنگ، مرزهای جغرافیایی را درهم نوردیدند و استقلال ایران را به نابودی کشاندند. 
مغولان با آیین شمنی وارد سرزمینی شدند که دارای فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی ‌بود.  پس از مدتی تحت‌تاثیر فرهنگ غالب ایرانی- اسلامی ‌قرار گرفته و اسلام را برگزیدند. الجایتو از ایلخانان مغول که با غسل تعمید مسیحی شده بود، شیعه را به‌عنوان کیش و آیین خود انتخاب کرد و نام خود را سلطان محمد خدابنده نهاد. 
 شرکت الجایتو در مناظرات فقهی و دینی و شنیدن نظریات مستدل علامه حلی و نظام‌الدین مراغه‌ای در این رویکرد موثر بود. نگاه فرهنگی و اندیشه منطقی خواجه نصیرالدین طوسی توانست چنان در «هلاکو»خان مغول اثرگذار باشد که موجب فتح بغداد و پایان عمر حکومت ۵۲۴ ساله عباسیان گردید. چه زیبا خواجه نصیر می‌گفت: «آدمی‌زاده آدم نمی‌شود مگر با تربیت.»
مغولان در برابر فرهنگ غالب تاب نیاورده و نتوانستند هویت ملی و فرهنگی مردمان این سرزمین کهن را از میان ببرند. عالمان، عرفا و دانشمندان این دیار با ترویج و حراست از تاریخ، فرهنگ و هنر ایرانیان، دگربار مرزهای سیاسی و فرهنگی را بنا نهادند. عطاملک جوینی در تاریخ جهانگشاه خود می‌نویسد: یکی از بخارا پس از کشتار بی‌رحمانه چنگیز گریخته بود و به خراسان آمده، حال بخارا را از او پرسیدند، گفت: «آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند.»


 شهرها را ویران کردند ولی فرهنگ ماند و دوباره خود را احیاء کرد. این فرهنگ غالب توانست حیات دوباره ایرانیان را پایدار نگاه دارد.  جسم را می‌توان متلاشی کرد اما فرهنگ که شناسنامه و روح یک ملت است با شمشیر از میان نمی‌رود به گفته ناصر خسرو قبادیانی:
 به فضل و دانش و فرهنگ و گفتار
 تویی در هر دو عالم گشته مختار 
متولیان فرهنگی باید براساس مقتضیات زمان به روزآمدی فرهنگ و تاثیرگذاری آن بر جهان، خود را آماده سازند.  امروز عصر قلعه‌های فئودالی نیست که با بستن دروازه‌ها و با بستن اینترنت و... به مصونیت فرهنگی رسید. همیشه در تاریخ معاصر به جای آنکه خودمان را اصلاح و روش‌ها را روز آمدکنیم، صورت مسئله‌ها را پاک کرده‌ایم؟
فقط به آموزش‌وپرورش و دانشگاه‌ها می‌تازیم که چرا محصول تربیت شما آرمانی نیست.  صدها نهاد فرهنگی و هزاران پایگاه تلاش می‌کنند به توسعه فرهنگی بپردازند در صورتی که زمان را نشناخته‌اند و با درک جهانی شدن بیگانه‌اند. فرهنگ، داروی تحمیلی و تزریقی نیست. زیرا امروزه فرهنگ مرزهای جغرافیایی را تغییر داده و جهانی شدن نیازمند بازخوانی دوباره هویت فرهنگی است. 
 گمان مبر که به آخر رسید کار مغان
هزار باده‌ ناخورده در رگ تاک است
جهانی شدن نفوذ پذیری و تاثیر و تاثر فرهنگی را شدیدتر کرده است. تفکرات و اندیشه‌های مدرنیسم در برابر پست مدرنیسم، مکتب‌های ضد سکولار در برابر سکولاریسم و هویت‌های سنت‌گرا در برابر سنت‌های مدرن، سبب می‌شود که فرد با چند هویت روبرو شده و هویت عمل‌گرا را بپذیرد.  الیناسیون یا بی‌هویتی فرهنگی از دل جهانی‌سازی که با جهانی شدن متفاوت است متولد می‌شود. 
امروز عده‌ای صرفاً انتقاد می‌کنند که چرا هجمه فرهنگی رخ می‌دهد همانگونه که در دوران مشروطه نیز چنین می‌گفتند. اینان چندان باور ندارند که مرزهای مجازی، مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و باید چشم‌ها را بشویند و جور دیگری ببینند. آن زمان است که با درک درست از جامعه، این همه خسارت بر ملت تحمیل نمی‌شود.  جزیره‌ای اندیشیدن، ارتجاع و بازگشت به قرون وسطای اندیشه است. باید جهانی بیندیشیم و جهانی عمل کنیم.  تقویت و فراگیر کردن هویت و میراث فرهنگی در عصر جهانی شدن و جهانی‌سازی که یکپارچه‌سازی جهانی فرهنگی را به همراه دارد، یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است، خردورزان و اندیشه‌‌سازان، دیگر نخواهند توانست صرفاً با نگاه حجره من و کلاس من حافظ ارزش‌های فرهنگی باشند.
جایگاه مناظره‌های فرهنگی و دینی با حضور بزرگان همه اندیشه‌ها در رسانه ملی و سایر مراکز علمی‌و پژوهشی به جای اقدام شعاری و احساسی و محکوم کردن سایر منتقدان در رسانه‌ای که به رسانه یک طرفه تبدیل شده است باید سیاست‌گذاری شود. اندیشه‌های ناب از درون مناظره‌ها سر بر می‌آورد.  
*نماینده سابق سمنان