روزنامه آفتاب یزد
1399/10/18
احمدینژاد فصل الاختلاف پایداری و اصولگرایان!
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: مرحوم محمدنبی حبیبی دبیرکل وقت حزب موتلفه اسلامی اردیبهشتماه ۹۱ گفته بود: «آیتالله مصباح در خصوص قهر رئیسجمهوری در سال گذشته فرموده بودند که اگر حمایت از آقای احمدینژاد مستلزم ترویج مشایی شود، حمایت از احمدینژاد حرام است.» این میتواند یکی از دلایلی باشد که چرایی تسلیت نگفتن احمدینژاد در موضوع درگذشت مصباحیزدی و نیز نپرداختن جریان دولت بهار به این موضوع را تا حدودی روشن کند. مصباح یزدی که در دوره ی نخست ریاست جمهوری محمود احمدینژاد از حامیان اصلی او به شمار میآمد همزمان با قدرت گرفتن«اسفندیار رحیم مشائی» از او فاصله گرفت تا جایی که در سخنانی گفت: «اقدامات احمدینژاد را تایید نمیکنم و در او یک حالت انحرافی میبینم.» واکنش تند اصولگرایان به خبری که حکایت از عیادت رئیس دولتین نهم و دهم از مرحوم مصباحیزدی داشت نشان میدهد حساسیتِ جناح راست با هر موضوعی که با محوریت احمدینژاد و مطرح شدن وی همراه باشد حالا دیگر به نوعی عناد و تقابل تبدیل شده و میتوان وی را اساساً فصل الاختلاف جبهه پایداری و اصولگرایانی دانست که همچنان پایداریها را حامی احمدینژادیسم میدانند.موضوعِ مهمتر از تسلیت نگفتن محمود احمدینژاد، برخورد احتیاطآمیز جریان راست با تغییرات فکری و جایگاهی در جبهه پایداری است آن گاه که سخن از جایگاه مصباح یزدی در جبهه پایداری ـ پدر معنوی بودن یکی از آنها است ـ به میان میآید. واکنش تند حسین شریعتمداری و کیهان به کسانی که خلا مصباحیزدی را تنها برای پایداری هزینه زا دانسته بودند نشان میدهد برخی از اصولگرایانِ خاص! اساساً با دوگانه ی پایداری قبل و پایداری بعد از مصباح یزدی مشکل دارند زیرا اگر این مرزبندی را بپذیرند لابد باید تغییرات از این جا به بعد را نیز به بودن و نبودن خیلیها ربط دهند و این مسئله میتواند مقدمه ی بسیاری از تحلیلهای دیگر را فراهم آورد.
صادق کوشکی فعال سیاسی اصولگرا بر این نظر است که جبهه پایداری پس از آیت الله مصباح یزدی ضعیف خواهد شد. او در مصاحبهای گفته است: «جبهه پایداری به اعتبار آقای مصباحیزدی در میان مخاطبانش جایگاهی پیدا کرده بود و در فعالیتهایش هم بهعنوان شاگردان مصباح، فعالیت میکردند؛ بنابراین طبیعی است که بعد از فوت آقای مصباح، جبهه پایداری آن قدرت مانور سابق را نداشته باشد و تاثیرش کاهش پیدا کند.» حسین کنعانیمقدم دیگر فعال سیاسی اصولگرا نیز در گفتگو با آفتاب یزد در این باره گفته بود:« جبهه پایداری با گذشت زمان باید شخص دیگری به جانشینی مصباح برگزیند و همین مسئله این جبهه را با تغییرات و چالشهایی مواجه خواهد کرد.»
با مداقه در نظر هر دو فعال سیاسی اصولگرا و پرخاش کیهانِ شریعتمداری میتوان پی به این مسئله برد که اگرچه اصولگرایان میانه با برخی و شاید بیشترِ تفکرات سیاسیِ مصباح یزدی مشکل داشتهاند اما هرگز نخواهند پذیرفت جامعه ی سیاسی ایران با دوگانه «مصباح پایداری» و «مصباح اصولگرایی» مواجه شود دیگر این که برای این گروه سخت خواهد بود تا پایداریِ بدون مصباح را، جبههای ضعیف و منفعل ببینند زیرا در جاهایی از بازیهای قدرت و سیاست؛ آن اندازه که شلوغ بازیهای پایداری به کارشان میآید جمع میانه رو و عقلای اصولگرایی به کارشان نمیآید!
موضوع دیگر اما دیدگاهها و اصولی است که جبهه ی پایداری بر آن استوار شده، هرچند صادق کوشکی میگوید:«گمان نکنم این جبهه پس از آقای مصباح در پی تجدیدنظر در اصولشان بربیایند یا طیف خاصی همچون نسل جوان در این جبهه دست بالا را پیدا کند. چون اعضای جبهه پایداری همین الان هم مسن نیستند. شاید بعدها نگاهشان به بعضی از مسائل تغییر کند، اما هنوز هم بافت اصلی جبهه پایداری، کسانی هستند که به نوعی شاگردان آقای مصباح محسوب میشوند.» اما برخی حوادث روزهای نزدیک به درگذشت مصباح یزد، گواهی است که جبهه ی پایداری برای باقی ماندن در بازی قدرت شاید چهره ی جدیدی از خود به نمایش گذارد!
> پولدار اصولگراها، دوست احمدینژاد یا دبیرکل جبهه پایداری؟!
هر حاشیهای «صادق محصولی» را رها کند، «ثروت صادق محصولی» ول کن ماجراهای پیش و پس پرده نیست اما، یک تغییر در جبهه ی پایداری آن هم 12 روز پیش از درگذشت مصباح یزدی، خیلیها را به فکر فرو برده بود که با وجود بسیاری از شاگردان و نزدیکان مصباح یزدی، چرا محصولی، چرا آقا تهرانی؟!
حمیدرضا ترقی عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی که معتقد است:«پیش از این هم محصولی در جبهه پایداری تصمیمگیر اصلی بوده است» در موضوع تغییرات در جبهه ی پایداری میگوید:«آقای آقاتهرانی الان نماینده مجلس هستند و طبیعی است که وقت کمتری برای امور جبهه پایداری داشته باشند. از طرفی هم آقای محصولی به کار تشکیلاتی مسلط هستند و از قبل هم عمده امور دست او بوده به همین دلیل این تغییر و تحول صورت گرفته است. من فکر نمیکنم با انتخاب آقای محصولی به دبیر کلی جبهه پایداری، تغییر زیادی در این جبهه پدید بیاید، ولی به طور طبیعی، مقاومت آقای محصولی در مقابل انسجام و وحدت بیشتر است. به نظر میرسد آقای محصولی نسبت به آقای آقاتهرانی برای کار با بقیه اصولگرایان سختگیرتر است و این کار را برای اصولگرایان سختتر میکند.» وجه دیگری که به عنوان یک برچسب به حوزه ی سیاسی صادق محصولی مربوط میشود:«یار دیرین احمدینژاد» بودن است که به دوران ریاست جمهوری «محمود» باز نمیگردد بلکه مربوط میشود به دوران«فرماندار» بودنِ «صادق» و «محمود»، صادق در «ارومیه» و محمود در «ماکو». کمی بعد به این دو؛«سیدپرویزفتاح»، «حسین طاهری، استاندار وقت آذربایجان غربی»، «محمد علیآبادی، وزیر ورزش احمدینژاد و مسئول اداره راه قدس وقت استان ارومیه» و «اسفندیار رحیممشایی، از نیروهای سپاه تنکابن» نیز پیوستند تا «حلقه ارومیهایها» را تشکیل دهند. کیهان که به خالی شدنِ حوزه فکری از مصباح یزدی به منزله ی سست شدن جایگاه پایداریها واکنش تندی نشان داده بود در سال 84 به تندی به «محصولیِ پولدار» تاخته بود تا یادمان بماند خط قرمزهای حسین شریعتمداری، برخی اوقات قرمزتر هستند!
آن طور که «حمیدرضا ترقی» گفته؛ آقاتهرانی قرار است«ایدئولوگ» باشد و صادق محصول«نیروی عملیاتی» اما فصل جدید جبهه پایداری در دوران دبیرکلی صادق محصولی با نقش آفرینی تازه آقا تهرانی یک علامت سوال بزرگ خواهد داشت و آن پاسخ آری یا نه به «بازگشت جبهه پایداری به احمدینژاد با کمک میلیاردرِ پشت پرده» است که حل این معما با بازگشت به دوران انتخابات مجلس یازدهم اندکی ساده است!
> وحدتِ خریداری شده!
امیرمحبیان بعد از شکست اصولگرایان تهران در انتخابات اسفند 94 گفته بود:«در جریان اصولگرایی عدهای بدل به باج گیر شدهاند و عدهای باج ده»؛ این جمله آن زمان که شورای ائتلاف اصولگرایان از ترس چندلیستی شدن باج زیادی به جبهه پایداری در فهرست داده بود مبنای درستی داشت اما در انتخابات اسفند 98 خیلیها بدون باج دادن به پایداری حتی توانستند برخی از شاخصهای پایداری را پشت خط بگذارند!
دعوای پایداری، موتلفه و قالیباف که جدی شد، ۴۸ ساعت مانده به انتخابات اسفند98 جبهه پایداری و ائتلاف اصولگرایان برای چندمینبار فهرست خود را تغییر دادند و به فهرستی مشترک رسیدند؛ فهرستی که با جاماندن چهرههایی مانند حمید رسایی و وحید یامینپور از آن به محلی برای تنازع و جدال بدل شد تا پایداریها نیز بالاخره معنای کوتاه آمدن را نه بفهمند که به کیمیای جان بچشند!
آنهایی که حاضر نبودند در مجموعهای قرار بگیرند که قالیباف سرلیست آن باشد بعدها دور و اطراف بهارستان به دنبال جمع کردن رای برای قالیباف بودند همانهایی که ـ آقاتهرانی و محصولی ـ
درخواست حذف قالیباف از لیست را داده بودند، همانهایی که از ترس مشارکت پایین و دومرحلهای شدن انتخابات و حضور و پیروزی احتمالی اصلاحطلبان، بالاخره کوتاه آمدند.
این طرف و آن طرف شنیده بودیم که از قالیباف تعهد گرفتهاند گِردِ ریاست جمهوری و پاستور نچرخد اما نزدیکان قالیباف اگرچه بر قصد سرهنگ به آمدن در انتخابات ریاست جمهوری 1400 صحه نگذاشتند اما تعهد دادن به پایداریها را نیز هیچگاه تایید نکردند هرچند تکذیب هم اگر شد با صدای بم شبیه به سکوت بود!
در آن بازی حذف و باقی ماندن، حدادعادل یک تنه ایستاده بود که:«تن به خواسته پایداری ها، یعنی حذف قالیباف نمیدهم»! شاید کسی یادش نباشد اما قالیباف خروج از لیست را پذیرفته و خواستارمستقل آمدن بود اما پایداری غائله را خاتمه داده بود!
آن روزگار که نزدیک به یک سال از آن گذشته، جبهه پایداری کوتاه آمد و قالیباف حذف نشد؛ اما آقاتهرانی، به لیستی پیوست که آقامیری، چهره روحانی لیست ثانویه از آن حذف شد. دو کاندیدای زن لیست ثانویه، یعنی سوده نجفی و عاطفه خادمی نیز حذف شدند تا خانم لاجوردی به مجموعه لیست ائتلاف اضافه شود و اما رضا تقی پور، وزیر احمدینژاد، بیژن نوباوه، علی خضریان، غلامحسین رضوانی و روح الله ایزدخواه اگرچه با برند پایداری وارد لیست شدند اما همه میدانند اینها نیروی قالیباف بودند نه نیروی جبهه ی پایداری.
> ریاست جمهوری و پایداری!
در روزهایی که همه از آمدن قالیباف برای ریاست جمهوری میگویند و کنار کشیدن خیلیها از جمله جامعه روحانیت، میتوان به یک نتیجهگیری خیلی نزدیک به واقعیت رسید و آن این که اگر پایداری خواسته باشد به رویه ی دوران احمدینژاد بازگردد قطعا دچار همان سرنوشتی خواهد شد که «یکتا» شد یعنی جبههای برای بازی رسانهای اما اگر خواسته باشد در بازی ریاست جمهوری باقی بماند باید موازی با فاصله گرفتن از احمدینژادیها به تیم قالیباف نزدیک و نزدیکتر شود زیرا در برخی شهرستانها از هم اکنون برای نمایندگان فعلی مجلس یازدهم دنبال جایگزین میگردند و میگویند:«قالیباف رئیس جمهور شود فلانی در مجلس نخواهد ماند، وزیر نشود استاندار شدنش قطعی است!»
در این فضای غبارآلود سیاسی ـ مازوتی! جبهه ی پایداری دیگر برای سهم خواهی نباید بجنگد بلکه برای ماندن و حذف نشدن فقط باید دعا کند زیرا چه کیهان بخواهد چه حسین شریعتمداری دوست ندارد! پایداری بعدِ مصباح یزدی تمام شده است حالا اسمی بماند و تابلویی داستانی متفاوت است اما این که جبهه ی پایداری بتواند نفر معرفی کند و وزارتخانه «رزرو» کند از آن حرفهای خوشخیالانه ی سیاسی است که اطرافیان قالیباف برای آن جوکها خواهند ساخت و خندهها سرخواهند داد! روزگاری که خودِ پایداری برای خودش دست و پا کرد نه رقبا، چون یادمان نباید برود که وقتی از رسایی پرسیده بودند چرا از مجلس باز ماندید گفته بود:«مردم از سر و صداهای مجلس خسته شده بودند!» و این روزها میبینیم اصولگرایان از مردم هم خستهتر هستند مگر این که پایداریها بلد باشند در اصولگرایان هضم شوند!
سایر اخبار این روزنامه
زندگی مردم سخت شد ولی برای کالا صف نبستند!
ساماندهی سهمیههای کنکور
پیام ایران به آمریکا با غنیسازی ۲۰ درصد
خاطرات زمان احمدینژاد زنده شد!
دو کرسی سنا در جورجیا به دموکراتها رسید
رانت 100 هزارمیلیارد تومانی به جیب چه کسانی میرود!؟
احمدینژاد فصل الاختلاف پایداری و اصولگرایان!
آقای احمدینژاد! این نامه با مرام شما همخوانی ندارد
در نشست اوپک پلاس چه شد و چه گذشت؟
عاریت نشینان کاخهای شیشهای بدانند
تحلیل و نقد رای وحدت رویه
هزینه سنگین برخی از نظرها
رونمایی از کتابهای "هزار و دوازدهمین نفر" و " اسمش اکبر بود"
فرصت پالرمو
کودکان کار، هزاران رضای بیآرزو