اصلاح‌طلبان چه آورده‌ای دارند که سر میز مذاکرات منطقه‌ای ببرند؟

سرویس سیاست جوان آنلاین: جریانی که به موازات غربی‌ها و فشار خارجی بر ایران، در داخل کشور برای جا انداختن درستی انجام مذاکره بر سر مسائل منطقه‌ای تلاش و اعمال فشار می‌کند، جریانی متشکل از طیف‌های مختلف حامی دولت تدبیر و امید است. این طیف چه آورده‌ای را می‌خواهد سر میز مذاکره ببرد و به عنوان امتیاز تقدیم طرف غربی کند تا به واسطه آن بتواند از آن‌ها امتیاز متقابل بگیرد؟ دولت و همه حامیان اصلاح‌طلب و کارگزارانی و اعتدال و توسعه‌ای آن، در این بیش از هفت سالی که قوه مجریه را در اختیار گرفتند، در سیاست منطقه‌ای چه ظرفیت و قدرتی را برای ایران ایجاد کردند که حال بتوانند آن آورده را سر میز مذاکره ببرند و به ازای آن امتیاز بگیرند؟
مذاکره «حرف» نیست!
مذاکره در دنیای دیپلماتیک و حتی در دنیا‌های دیگر، فقط «حرف» نیست؛ «بده بستان» است. باید امتیازاتی بدهید و امتیازاتی به ازای آن بگیرید و اصل سختی قضیه همین موازنه ایجاد کردن بین داده‌ها و گرفته‌هاست تا در اصطلاح عامیانه‌اش سرتان کلاه نرود. اگر از مذاکره – حال در هر موضوعی- دفاع کنیم، اما گزاره‌های دادنی و گرفتنی، در حد اجمالی آن، روشن نباشد، یعنی یا صرفاً مشغول کار ژورنالیستی و سیاسی و نان خوردن از ادا و ژست «ما اهل مذاکره‌ایم» هستیم یا آنکه اصول ابتدایی مذاکره را نمی‌دانیم و مذاکره را بدل از تشریفاتی برای چشم گفتن بی‌قید و شرط به خواسته‌های طرف مقابل گرفته‌ایم.
با لبخند و قدم زدن در کنار رودخانه و خودکار پرت کردن و تسلیت فوت مادر و... که نمی‌شود سیاست خارجی را پیش برد و اگر هم عده‌ای تردید داشتند و فکر می‌کردند «خوش و بش» کردن‌های دورهمی با مقامات «باهوش و مؤدب» غربی می‌تواند امضای آنان را برای طرف ایرانی تبدیل به «تضمین» کند، حالا و پس از تجربه تلخ برجام، باید این تردید‌ها کنار گذاشته شود و از یک سوراخ مجدد گزیده نشوند؛ وگرنه سوگمندانه باید به موازات اذعان به باهوشی و زیرکی طرف غربی به کندذهنی و ساده‌لوحی طرف ایرانی اعتراف کرد.


از این روست که حامیان «برجام منطقه‌ای» باید دقیق روشن کنند که وقتی از رفتن سر میز مذاکره می‌گویند، دقیقاً چه می‌خواهند با خود سر میز ببرند؟ کدام آورده و قدرت و امتیاز را با عملکرد خود برای ایران ایجاد کرده‌اند که اکنون آن را با افتخار سر میز ببرند و به طرف مقابل بگویند که ما از این حق خود صرف‌نظر می‌کنیم تا فلان امتیاز را بگیریم؟ لذاست که اول باید روشن کنند ایران چه چیزی را باید بدهد و در ازای آن چه چیزی را بگیرد؟
جیب خالی و پز عالی با آورده دیگران!
اصلاح‌طلبان البته گفته‌اند ایران قرار است چه چیزی را سر میز ببرد، اغلب به تلویح و کمتر به تصریح، اما آن‌ها از تغییر سیاست‌های منطقه‌ای می‌گویند. به این جملات که یک دیپلمات سابق اصلاح‌طلب در روزنامه‌ای اصلاح‌طلب می‌گوید، توجه کنیم: «اگر بخواهیم با طرف‌های مقابل به توافق برسیم باید ابتدا در داخل به اجماع برسیم و سپس در منطقه نیز در برخی سیاست‌های خود تجدیدنظر کنیم.» این خلاصه خواسته اصلاح‌طلبان برای برجام منطقه‌ای است که بار‌ها به زبان‌های مختلف و توسط افراد مختلف تکرار شده است. یعنی آن‌ها اجمالاً می‌دانند چه چیزی را باید سر میز مذاکره ببرند؛ قدرت منطقه‌ای ایران.
اما قدرت منطقه‌ای ایران نه تنها آورده اصلاح‌طلبان نیست، بلکه طی دهه‌های گذشته، بار‌ها علیه سیاست‌هایی که این قدرت منطقه‌ای را رقم زده، موضع گرفته‌اند. آن‌ها اکنون می‌خواهند سیادت منطقه‌ای ایران را به عنوان امتیاز و آورده کشورمان پای میز مذاکره ببرند، اما همواره با روندی که این برگ برنده را برای ایران به وجود آورد، مخالف بوده‌اند. برگ برنده ایران، محبوبیت میان ملت‌های منطقه و قدرت سیاسی در میان دولت‌هاست؛ اصلاح‌طلبان در حالی می‌خواهند این دو را به مسلخ برجام منطقه‌ای ببرند که همواره علیه سیاست‌هایی که این محبوبیت و قدرت را به وجود آورده است، موضع گرفته و حتی عمل کرده‌اند.
در واقع اصلاح‌طلبان امروز فخر مذاکره می‌فروشند با دست‌های خالی؛ نه آورده‌ای در سیاست خارجی دارند که سر میز مذاکره ببرند و نه حتی حاضر هستند اذعان کنند که در سال‌های گذشته اشتباه کرده‌اند. شاید هم بد نمی‌دانند که به روش قاجار و پهلوی سر میز مذاکره بروند و محض رضایت کدخدای غربی امتیاز بدهند و امتیاز بدهند و امتیاز بدهند و با چهار دلار برگردند و عزت و استقلال ملی را هم زیر میز مذاکره له کنند و برگردند!
این البته اول بار نیست که چنین روالی را از اصلاح‌طلبان می‌بینیم. سر مذاکرات هسته‌ای، آنان سانتریفیوژ‌ها و قدرت هسته‌ای ایران را سر میز مذاکره بردند که عملاً آورده آنان نبود. یا هنگام تحریم، ونزوئلایی به کمک‌شان آمد که روابطش با ایران را همواره به استهزا می‌کشاندند. از روابط ایران با چین و روسیه هم انتقاد می‌کردند و حتی معترض آن می‌شدند، اما به وقت رأی‌گیری‌های بین‌المللی همین کشور‌ها طرف ایران ایستادند.
مخالفت‌های اصلاح‌طلبان با حضور ایران در سوریه، عراق، لبنان و...
نمونه‌های علنی شده مخالفت اصلاح‌طلبان با حضور ایران در کشور‌های منطقه و کمک به آنان در مقابله با اشغالگران تکفیری، صهیونیستی و غربی کم نیست، اما به قدر وسع این نوشتار مثال‌هایی بزنیم.
مهر ماه ۹۵، احمد نقیب‌زاده، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران گفت: «رفتن اسد قطعی است و هر روز که می‌گذرد آینده سوریه در ابهام بیشتری فرو می‌رود، زیرا کشتار‌های بیشتر فضا را انتقام‌جویانه‌تر می‌کند. حال که فرجام کار بدین‌جا رسیده است اسد باید برای جلوگیری از کشتار و بحران‌های بیشتر در سوریه بعد از خود از کار کناره‌گیری کند و در برابر زور و مکر تسلیم شود.»
آذر ۹۵ بود که صادق زیباکلام، کنشگر سیاسی اصلاح‌طلب پس از ادعای کشتار مردم توسط دولت سوریه گفت: «اگر قرار باشد به خاطر ظلم و قتل پرچم کشور‌ها را لگد کرد، پرچم خیلی از کشور‌ها را باید روی زمین پهن کرد؛ از انگلیس و امریکا تا سوریه، روسیه و حتی ایران.»
سخنان محمدرضا خاتمی هم پیرامون نظر اصلاح‌طلبان در مورد حضور نظامی ایران در سوریه جالب توجه است: «اصولاً اصلاح‌طلبان معتقدند راه و روش دیپلماسی جواب می‌دهد. مسئله اصلی این است که آیا حضور نظامی ما در سوریه منطقی و قابل قبول است یا نه؟ از نظر اصلاح‌طلبان این حضور نظامی خیلی معنا ندارد. البته این تبلیغات و شعار وجود دارد که اگر ما آنجا نجنگیم باید با آن‌ها در شیراز و اصفهان بجنگیم. البته من نمی‌دانم این چقدر واقعیت داشته باشد. بالقوه داعش برای همه خطرناک است، اما به علت تفاوت‌های زبانی، مذهبی و روشنفکری ایران خیلی امکان نفوذ آن‌ها در کشور وجود ندارد.»
یا سخنان غلامحسین کرباسچی، اردیبهشت ۹۶ در ستاد انتخاباتی حسن روحانی که این حضور نظامی را رد کرد: «غیرت دینی آیا این است که به اسم حالا دفاع از حرم و اینها... آقا جان ما هم دلمان می‌خواهد در سوریه، لبنان، یمن و همه این‌جا صلح برقرار شود. دفاع از مظلوم شود. شیعیان آن‌جا تقویت شوند، ولی آیا این کار فقط با پول دادن و اسلحه خریدن و کشتن و زدن این‌ها حاصل می‌شود. این دولت با غیرت دینی می‌گوید بگذارید ما از توان دیپلماسی برای حل مسائل منطقه استفاده کنیم. توان دیپلماسی بزرگان دیپلماسی که شش ابرقدرت را جلوی خودش بنشاند و بزرگ‌ترین مسئله تحریم که شورای امنیت بوده را حل کند می‌تواند با توان دیپلماسی بیاید این مسائل را حل نماید. مگر ما این جوان‌های عزیز را از سر راه آوردیم همینطوری بفرستیم تا شهید شوند. ما دلمان می‌سوزد که جوان‌هایمان چرا باید شهید بشوند. چرا مردم باید کشته شوند.»
و یا مصطفی تاج‌زاده که در گفت‌وگویی با دوهفته‌نامه «روبه‌رو» برخلاف بسیاری از تحلیلگران راهبرد «عمق استراتژیک» ایران در سوریه را تأمین کننده منافع ایران ندانست و پیشنهاد کرد پرونده بحران این کشور به وزارت خارجه سپرده شود: «به نظر من راهبرد غیرنظامی را باید دنبال می‌کردیم.»
ماجرای مخالفت علنی و جنجال کذایی نمایندگان اصلاح‌طلب در مجلس پس از آنکه ایران اجازه داد تا روسیه به عنوان هم‌پیمان ایران در جنگ سوریه، برای موشکباران مواضع داعش از پایگاه نظامی نوژه همدان استفاده کند هم که معروف و قصه پر غصه‌ای است. حال اصلاح‌طلبان جمع شده‌اند تا آورده‌ای را که دیگران رقم زده و آن‌ها مخالفش بوده‌اند، سر دست بلند کنند و روی میز مذاکره ببرند؟!