روزنامه اعتماد
1399/10/24
ميخ، اسب، كارشناس!
ضربالمثلي منتسب به ملتهاي آسياي جنوب شرقي وجود دارد كه ميگويد: «به خاطر يك ميخ، نعلي افتاد. به خاطر نعلي، اسبي افتاد. به خاطر اسبي، سواري افتاد. به خاطر سواري، لشكري شكست خورد. به خاطر لشكري، كشوري نابود شد و تمام اينها به خاطر كسي بود كه ميخي را درست نكوبيده بود!» ما هم جملههاي پرتكراري را در جامعه خودمان داريم كه ممكن است به ضربالمثل تبديل شوند. جملههايي از اين دست: «همه جا درست شده و فقط ما ماندهايم؟»، «من يك كارشناس سادهام و آنها يك مافياي قدرتمند دارند»، «من نكنم، كس ديگري انجام خواهد داد»، «ما كه در اروپا زندگي نميكنيم، اينجا ايران است»، «اين تصميم گرفته شده و اجرا خواهد شد. من هم بايد نان بخورم.» البته ضربالمثلهايي با همين كاركرد هم داريم. مثلا: «با يك گل بهار نميشود»، «يك دست صدا نداره»، «خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو» و...!شايد ادعاي نادرستي نباشد اگر بگوييم عامل اصلي توفيق كشورهاي آسياي جنوب شرقي همان باورهايي است كه آن ضربالمثل را پديد آورده است و عامل اصلي زيان ديدنها و عقب ماندنهاي ما، همين ذهنيت منتشر در بين خود ماست كه اين جملههاي فرافكنانه و بهانه آوردنها را بر زبانمان جاري ميكند. راهحل هم ساده است. كافي است كه من تصميم بگيرم كارم را درست انجام دهم. در اين حالت حداقل دو اتفاق خواهد افتاد؛ نخست آنكه به اندازه يك نفر، از قدرت مافياهاي نابودگر كم خواهد شد و به اندازه يك نفر، به قدرت ساختارهاي توسعه بخش اضافه خواهد شد. دوم آنكه، وقتي كه من به درستي كار خود باور پيدا كنم، جرات و انگيزه مطالبهگري خواهم داشت و كسي هم نخواهد توانست كه از طريق گروكشي، مرا به سكوت وادارد. حالا كافي است، يك نفر ديگر شاهد اين تجربه باشد و آن را تكرار كند...! اگر در شهر يا استاني كه زندگي ميكنيم، از وجود مافياي كوچك يا بزرگي خبر داريم كه خواستههاي فسادآميز خود را به دست ميآورد، لازم نيست كه براي فاش شدن مكانيسم فساد، حتما سردسته اين مافيا را شناسايي كنيم. سادهترين راه اين است كه ببينيم وقتي اين مافيا توانسته است براي طرح خلاف قانون خود مجوزي از فلان اداره بگيرد، چه كساني در آن اداره حضور دارند كه بخشي از صدور اين مجوز به آنها مربوط بوده و يكي از جملههاي بالا را به زبان ميآورند؟ حتي ميتوانيم شركتها و تيمهاي مشاوري را كه با اين مافيا همكاري ميكنند بررسي كنيم و ببينيم كه چه كساني در آنجا مشغول به كار هستند و گمان ميكنند سهمي در اصل تخلف ندارند و اگر همكاري نكنند، جاي آنها بلافاصله پر خواهد شد و تنها او خواهد بود كه با از دست دادن شغل، ضرر ميكند! تاريخ نشان داده است كه سرداران بي سرباز، شكست ميخورند. سربازان مافياهاي رانتخوار، يا كارمندان و كارشناسان و مديران ردههاي مياني ارگانهاي رسمي هستند يا كارشناساني كه كار بزك و توجيه كردن و مقبول نشان دادن طرح پرايراد مافياها را در قالب شركت همكار يا مشاور انجام ميدهند. براي حل شدن مشكل و شروع توسعه، لازم است كه اين كارشناسان، به جاي فريفتن خود با جملههاي نخنما شده، آن ضربالمثل چيني-ژاپني را براي خود تكرار كنند. در اين صورت، آن مافيا نخواهد توانست كه 52هزار متر مربع از اراضي ملي را با مجوزهاي خلاف قانون تصاحب كند و آلودگيهاي خطرناكش را در كام مردم بريزد. يا فلان مافيا نخواهد توانست روزانه به اندازه چند ده هزار نفر، آب با كيفيت يك دشت ممنوعه را ببلعد و پساب آلودهاش را روانه زمينهاي زراعي و رودخانه كند. فلان شركت رانتي نخواهد توانست كه يك طرح سدسازي غلط و بحرانزا را با هزارها ميليارد هزينه و بدون داشتن مجوز عملياتي كند. واردكننده باتريهاي قراضه اين امكان را پيدا نخواهد كرد كه محموله سمي خود را ترخيص كند و...! اگر بخواهيم ضربالمثل چيني-ژاپني را در جامعه و روزگار خودمان بازسازي كنيم، شايد اين شكل از بازنويسي، ملموستر باشد: «به خاطر يك گزارش، مجوزي خلاف صادر شد. به خاطر مجوزي خلاف، فعاليتي فسادآور شروع شد. به خاطر فعاليتي فسادآور، شهري آلوده شد. به خاطر آلوده شدن شهري، صدها هزار نفر با مرگ و بيماريهاي صعبالعلاج دست به گريبان شدند و تمام اينها به خاطر كارشناسي بود كه گزارش خود را درست ننوشت!»
سایر اخبار این روزنامه
آلودگي + خاموشي
اتحاد و انشقاق در گروي كانديداتوري رييسي
همه عليه يكي
قاعده نخنماي جنگطلبي
درمان امريكاي دوقطبي شده
واگذاري كامل حقوق سياسي
از اسلام تا مسلماني (5)
نگاهي به سند تحول قضايي
ميخ، اسب، كارشناس!
چه كسي مقصر آلودگيهواست
قطر و سعودي و آينده روابط
عكس روز
مديريت فضاي مجازي از مقر جام جم
افسردگي موريانه روح انسان معاصر