روزنامه وطن امروز
1399/10/25
اصولی مثل یحیی
مهدی طاهرخانی: درباره داربی 94 چگونه میشود نوشت که هم حقیقت را گفته باشیم و هم از جاده انصاف خارج نشویم؟ سوال اول: چرا استقلال در چند داربی اخیر خیلی سریع به گل میرسد؟ از فرهاد مجیدی تا محمود فکری. ربط دادنش به شانس و اقبال سادهانگارانه است. مربیان استقلال میدانند نباید برابر قرمزها کار را تدافعی شروع کرد اما اینکه خیلی سریع به گل میرسند رابطه مستقیمی با وضعیت تدافعی پرسپولیس در جناح راست دارد و در این سو مهدی قائدی سبک وزن، با پاهایی قوسیشکل، قامتی کوتاه و کوهی از خلاقیت حاضر است. از این رو یحیی قید مهدی شیری (بدترین بازیکن داربی قبل که در همان نیمه نخست تعویض شد) را زد و به سیامک نعمتی ماموریت خاصی داد. البته قرار شد به تناوب کمال و وحید امیری به کمک او بیایند. آنها همه حواسشان به قائدی بود ولی یادشان رفت مطهری استاد شوتهای ناگهانی است. این بار نوبت کمال بود که با اعتماد به نفس، قصد پاس به مدافعان خودی را داشت یا شاید هم میخواست دالانی از بین پاهای مطهری باز کند تا در تلگرام و اینستاگرام مدتها همه با لایی زدن کمال فخر بفروشند و کری بخوانند. هر چه بود، ارسلان توپ را قاپید و از آنجایی که کنعانیزادگان از ترس دریبلخوری محال است همانند شجاع با سرعت خودش را به سوی توپ پرتاب کند، مطهری شوت زد و مابقی فقط نگریستند! کنعانی هم فیگور همیشگی را در عرض گرفت تا شاید توپ به او بخورد؛ شایدی که تا امروز شدنی نشده. این همان چیزی بود که فکری انتظارش را میکشید؛ گل اول را میزنیم؛ تیم را به عقب میبریم و با سرعت قائدی و ارسلان در ضدحملات نسخه قرمزها را میپیچیم. در بسیاری از بازیهای فصل قبل نساجی و این فصل استقلال شاهد عملیاتی شدن این تاکتیک بودیم. اما این را یحیی میدانست. از این رو خبری از بازی احساسی و جلوکشیدن بیپشتوانه نبود. پرسپولیس با وجود عقب افتادن، همان فوتبالی را ارائه داد که برانکو بنیان گذاشته بود و یحیی تثبیتکنندهاش. *** * تنها اشتباه تیم خسته و تاوان سنگین آن برسیم به صحنه گل دوم. پرسپولیس که ۲ هفته قبل برابر ذوبآهن نیمه دوم وحشتناکی را سپری کرده بود و بازی برده را با تساوی تاخت زد، میدانست سزای عقب کشیدن چقدر گزاف است. از این رو همان فوتبال پر از پاس و تحرک را تا دقیقه 90 پیاده کرد اما در حالی که حریف 4 تعویض کرده بود، یحیی با مشورت مطهری گفت لازم نیست تعویض کنم. این تنها اشتباه بزرگ او بود. بله، شانس در فوتبال دخیل است اما این ما هستیم که مهرهها را به گونهای میچینیم که همانند تور آماده شکار کوچکترین شانسی باشند. به صحنه گل دوم آبیها توجه کنید. پرسپولیس دقیقه 93 همچنان رو به بالا بازی میکرد. توپ در میانه میدان به رمضانی، تنها بازیکن تعویضی پرسپولیس که به جای عبدی مصدوم به زمین آمده بود رسید. آرمان توپ را صحیح به احمد داد. نوراللهی آن را به پهلوان رساند و قرار بود با پاسکاریهای متوالی، هم زمان باقیمانده را تلف کنند و هم موقعیت گل بسازند اما پهلوان آنقدر خسته بود که به سادگی توپ را از دست داد. او خسته بود اما به سمت شیخ که صاحب توپ شده بود دوید، حتی نای تکل و درگیری با دیاباته را نداشت تا اجازه تدارک یک حمله را به حریف ندهد. پهلوان خسته وقتی توپ به وریا رسید باز هم همچون یک شبح نیمهجان به سمت وریا رفت ولی مشخص بود هیچ توانی برای گرفتن توپ ندارد. مهمترین کار پرسپولیس در 2 دقیقه پایانی فقط یک چیز بود؛ اجازه ارسال توپ به وریا ندهند و در مرحله بعد مراقب قائدی باشند، آن هم با ۲ بازیکن. وحید امیری ماموریت داشت در آن دقایق به کمک سیامک بیاید ولی وحید که به اشتباه میگویند هرگز خسته نمیشود فقط میانه زمین خودی دست به کمر در حال رویت سیامک بود. وریا توپ را ارسال میکند. در اینجا وظیفه هافبک دفاعی است که با قطع توپ مانع موقعیتسازی برای حریف شود. کمال کجاست؟ او هم خسته با فاصله چندمتری کنار فرشید اسماعیلی تازهنفس ایستاده است. در اینجا کنعانیزادگان مردد است توپ را قطع کند یا نه. دیر تصمیم میگیرد و فرشید اسماعیلی با هوش بالا بدون هیچ مکثی تنها موقعیت طلایی تیمش را در آخرین دقیقه بازی طراحی میکند. به عقبتر بازگردیم. پهلوان روی زانوهایش راه میرود و در ۳ موقعیت حتی قادر به خطا کردن نیست. کمال وظیفه اصلیاش را فراموش کرده و هیچ کاری به فرشید ندارد و معلوم نیست در چند متری او چه چیزی را پوشش داده است. سیامک نعمتی مانده و مهمترین بازیکن استقلال. پرسپولیس گل را همانجا خورد، جایی که سیامک قبل از رسیدن توپ به قائدی به اشتباه سمت راست نیمخیز میشود. روی پای تکیهگاه خود است که شماره 10 آبیها همان یک کار همیشه تکراری را انجام میدهد. یعنی به سمت راستش متمایل میشود. سیامک تنها، میبیند کاری از دستش برنمیآید یک تکل بسیار خطرناک دوپا میرود که اگر قائدی میخواست پنالتی بگیرد براحتی با کوبیدن خودش به سیامک آن را میگرفت اما او که براحتی از پاهای سیامک گریخته ضربه نمیزد. نکته تأملانگیز بازی اینجاست. 5 پرسپولیسی درون باکس 18 هستند و در آن سو 5 استقلالی هم حضور دارند! باورکردنی نیست! قائدی که یک بار سر توپ زده بود فرصت داشت براحتی شیخ را صاحب موقعیت گل کند، چرا که کنعانیزادگان او را رها کرده بود اما وقتی قصد ضربهزنی کرد باز هم شاهد نوع دفاع غلط کنعانیزادگان بودیم. او به جای آنکه خود و بدنش را مستقیم به سمت قائدی پرتاب کند تا احتمال برخورد توپ با خود را بالا ببرد (کاری که بارها راموس انجام داده و موفقیتآمیز بوده است)، فقط بدنش در عرض باز ماند و پاهایش هم همچنین. توپ از میان پاهای کنعانیزادگان رد میشود. لک هیچ شباهتی به سوپرمن بازیهای قبل ندارد، او که به اشتباه چند متر جلو آمده جهت توپ را اشتباه حدس میزند و وقتی میخواهد با پا بگیرد مثل کنعانیزادگان براحتی لایی میخورد. آخرین سنگر دروازه پرسپولیس هم سیدجلال است که هر چه تلاش میکند... شاید یکصدم ثانیه دیرتر به توپ میرسد و این نقطه پایان بازی است؛ روی بیرحم فوتبال تمامقد خودنمایی میکند. یحیی شوکزده است و مبهوت. نوراللهی هم میداند که تا پایان عمر نامش با داربی 94 در اذهان تتو شده است. نمره یحیی با وجود 90 دقیقه برتری محض دیگر 20 نیست. میپرسید چرا؟ حالا فیلم را به عقب برگردانید. به دقیقه 88 برگردیم. تصور کنید عالیشاه و شیری جای امیری و پهلوان به زمین میآمدند. حالا به دقیقه 93 بازگردیم. آیا آن توپ باز هم گل میشد؟ شاید آری و شاید هم خیر اما نه به آن راحتی. یحیی 3 داربی متوالی را نمیبرد و باید دلیل اصلی را در جزئیات به ظاهر بیاهمیت جستوجو کرد. بله! در فوتبال هیچ قانونی برای پیشبینی قطعی وجود ندارد اما وقتی 5 ثانیه تنها 5 ثانیه برای قائدی کافی باشد که براحتی از سد نعمتی و کنعانیزادگان بگذرد، آن وقت مقصر کسی است که این 5 ثانیه را به او هدیه میدهد. تصور کنید در آن لحظه شیری تازهنفس کنار سیامک بود. تصور کنید عالیشاه یا مهدیخانی با قدرت روی پای شیخ و وریا تکل میزدند. یا یک تعویض دیگر در پشت 18 قدم با همه توان مانع رسیدن توپ به فرشید میشد. فوت آخر در مربیگری بعضی وقتها همین تعویضهای طلایی است، مخصوصا در داربی. بدونشک روزی نوبت یحیی میشود که مزد برتری و شجاعت تحسینبرانگیزش را بگیرد اما آن روز فرا نمیرسد مگر اینکه او هنر تعویض و تزریق نفس در داربی را فرا بگیرد. *** چگونه نمره 20 یحیی از بین رفت؟ بازگردیم به قصه یحیی. نترسید، زیادی هم نترسید. بشمارید استقلال بعد و قبل از دریافت گل دوم چند موقعیت گل ایجاد کرد؟ تا دقیقه 90 تقریبا صفر. اما در این سو... تا اینجای کار باید نمره 20 را به یحیی داد و عدد مردودی را به بازیکنان خودخواهش. اما سوال اساسی این است: چگونه استقلال، تیمی که قادر به خلق موقعیت نصفه و نیمه هم نبود در آخرین دقیقه به گل رسید؟ بدشانسی؟ نبوغ قائدی؟ بیرحمی فوتبال؟ حقیقتا باید چه چیزی درباره آن نوشت؟ تیمی که بعد از گل دوم، دستکم ۳ بار تا آستانه گل سوم رفت و گل نزد، تیمی که یک گل عقب بود و بسیار شلخته و در هم گسیخته نمیتوانست حتی یک موقعیت معمولی بسازد چگونه ناگهان یک گل آفساید زد و سپس یک گل صحیح؟ انصاف را باید رعایت کرد. درباره یحیی از شجاعتش نوشتیم و از اینکه اگر یکی از آن موقعیتها گل میشد هیچکس قادر به کوچکترین انتقادی از او نبود. اما این همه واقعیت نیست. حالا که تیمت آن گلها را نزده، تو چه چیزی داری که خدای فوتبال تنبیهت نکند؟ این همان فوت کوزهگری برانکو بود؛ مردی که تیمش بعید بود در بازیهای بزرگ در دقایق آخر گل بخورد. مراد تخریب یحیی و قیاسش با برانکو نیست. اما قطعا یک اشکالی در کار وجود دارد که تیم او حالا در دقایق آخر براحتی گل میخورد. در داربی حذفی خورد. برابر ذوبآهن ۲ هفته قبل خورد. اگر واکنش عالی لک نبود مقابل سپاهان هم تا آستانه خوردن آن گل تیم نابودکن پیش رفت و در داربی باز هم خورد. فرض بر اینکه نوراللهی همه توپها را گل کرده بود و قرمزها مثلا 4 بر یک پیش بودند اما چرا باید در دقیقه 93 گل بخورند؟ اگر امروز به این مهم پرداخته نشود تردید نکنید یحیی تایم این بار به ضرر قرمزها در بسیاری از بازیها تکرار میشود و آن وقت دیگر علاوه بر مسائل فنی باید پای رواندرمانگر هم به رختکن باز شود. *** احمدنور، سلطان فرصتسوزی از نادری و غلامی تا مرادمند اینها نوبتی اشتباه کردند تا درعرض 15 دقیقه بازی 2 بر یک به سود سرخها شود. قصه اصلی تازه از اینجا شروع شد. یحیی که دیده بود فکری با عقب کشاندن تیمش چگونه مجازات شد، هرگز دستور عقبنشینی نداد. اما یک تیم در داربی مگر صاحب چند موقعیت ویژه میشود که یک بازیکن اجازه داشته باشد به تنهایی چندین موقعیت عالی را از دست بدهد؟ صحبت از نوراللهی است؛ هافبک تدافعی که بعد از داستان فینال آسیا و آن پنالتی در عطش جبران مافات با گلزنی است بهطوری که وقتی ضربه سیامک نعمتی در قائمشهر در آخرین ثانیه با پای او برخورد کرد و داور عوض سیامک نام نوراللهی را به عنوان گلزن درج کرد، با حالتی خشمگینانه و برافروخته برابر هواداران منتقد ایستاد و آنها را دعوت به سکوت کرد. پرسپولیس آن روز مقابل نساجی برنده نشد، چون او چندین موقعیت خوب را هدر داد. قصه سقوط در آنجا کلید خورد. ناخواسته یک بار سنگین را روی دوشش گذاشت. هافبکی که پیش از این گلزن نشان داده بود حالا به واسطه همان فشار کاذب خودساخته و خودخواسته، از باز کردن دروازه بدون دروازهبان هم عاجز است. آنقدر برای گلزنی در داربی عطش داشت که حواسش نبود این بار سنگین چگونه نابودش میکند. کلید بازی مهمترین صحنه مسابقه که میتوانست تکلیف را یکسره کند توسط او خلق و نابود شد. روی تیزهوشی و جاگیری خوب خودش را با مظاهری تک به تک کرد. درست 14 سال قبل در همین پلان مرحوم اولادی با یک چیپ زیبا دروازه رحمتی را گشود اما نوراللهی که خودش را آماده شادی میکرد، ناباورانه طوری ضربه زد که اگر مظاهری هم مقابلش نبود توپ جایی در چارچوب نداشت. گل سوم میتوانست دالانی تاریخی باشد برای یک پیروزی پرگل دیگر؛ روزی که میتوانست تا چندین دهه در ذهن همه بماند. اما نوراللهی با چند اشتباه، تاریخ را بهگونه دیگری رقم زد. بدون شک تا چند دهه دیگر هواداران پرسپولیس نام او را با داربی 94 به یاد خواهند آورد و چه عذابی بزرگتر از این برای یکی از بهترینهای دهه 90 پرسپولیس؟ این درس عبرتی است برای سایرین که هرگز هیس حواله هوادار ندهند و نگویند من خوبم و شما در فهمش عاجز.