روزنامه آفتاب یزد
1399/11/04
یادها و خاطرهها
آفتاب یزد – گروه فرهنگی: «پاورچین»، «نقطه چین»، «درحاشیه»، «شبهای برره»، «زیر آسمان شهر»، «جنگ 77» و... اینها نام سریالهایی هستند که همه مردم با آنها خاطرههای بیشماری دارند، چه آنها که در زمان ساخت این سریالها هنوز به دنیا نیامده بودند و چه آنها که در این دنیا زندگی میکردند. همه این خاطرهها هم مختص ایرانیان است، چه آنها که در داخل زندگی میکنند و چه کسانی در خارج از مرزهای این سرزمین هستند. اما تمام این نامها در یک موضوع با هم وجه مشترک دارند، اینکه همگی مربوط به گذشته هستند، به این معنی که در زمان گذشته تولید شدهاند و اگر امروز خبری از آنها باشد مربوط به بازپخش آنهاست و نه چیزی بیشتر. اینکه میگوییم نه چیزی بیشتر، به این مفهوم نیست که انتظار داشته باشیم این سریالها در روزگار اکنون هم موضوعات نو و تازهای را به ما اراده کنند چرا که آنها محصول زمان خود بودهاند و اگر برخی مسائلشان با شرایط مردم در روزگار کنونی همخوانی دارد مربوط به تیزبینی و حساسیت بالای سازندگان آنها برای تولید یک اثر هنری خوب و متفکرانه بوده است. اینکه میگوییم نه چیزی بیشتر، در واقع از نبود مسئلهای پردهبرداری میکند که امروز روز جامعه به شدت به آن نیازمند است. آنهم نیازی که به دلیل برخی بحرانها مانند «کرونا» روز به روز جدیتر میشود و متاسفانه کمترین توجهی هم به آن نمیشود. از زمان گذشته گفتیم و سریالهای 90 قسمتی که هر شب از تلویزیون پخش میشدند و به قول معروف خیابان خلوت کن بودند و از امروزی میخواهیم بگوییم که خبری از تولید این اینگونه سریالها نیست و بخش اعظم تولیدات رسانه ملی را برنامههای تبلیغاتی، برنامههای آشپزی با چاشنی تبلیغات، برنامههای تکراری و میزگردهایی که عملا هیچ نفعی برای مردم ندارند تشکیل داده است. اینکه بیان کردیم «از امروز» منظورمان همین ثانیه و دقیقه و ساعتی که مشغول گذراندن آن هستیم نیست و به پیشتر نیز بر میگردد، چه آنکه شاید سالهاست که دیگر تلویزیون اقدام به تولید سریالهای طنز 90 قسمتی نمیکند، بنابراین عبارت «از امروز»ی که بیان کردیم سبقه تاریخی دارد. اما مسئله مهمی که در بطن این موضوع وجود دارد آن است که با اینکه سالها از تولید و پخش آن مجموعهها گذشته اما مزه خوش تماشای آنها هنوز در خاطره اکثریت مردم باقی مانده است. این مسئله نشان میدهد که اینگونه سریالها در زمان پخششان و حتی در زمان تکرارشان در سالهای بعد نقش مهمی در سرگرم کردن مردم داشته و توانسته بودند برای همه خاطرات نوستالژیک بسازند، خاطرات نوستالژیکی که امروز خبری از ساخته شدن آنها برای زمانهای آینده نیست. این موضوع حتما از اهمیت ویژهای برخوردار است که اینهمه دربارهاش اظهارنظر میشود و مطلب به نگارش در میآید. مثلا همین چند وقت پیش حسین سلطان محمدی منتقد سینما و تلویزیون در گفتوگویی بیان کرده بود: «قطعا مخاطب علاقهمند است تا سریالهای طنز90 قسمتی جدید که پیشتر به صورت روتین پخش میشدند را ببیند. اینکه ما در گذشته فیلمسازان زیادی داشتیم که این آثار را تولید میکردند و امروز خبری از آنها نیست به این نکته برمیگردد که آنها امروز در کجای ماجرای تولید هستند. به نظر میرسد روش تولید تغییر کرده یا سلیقه تلویزیون عوض شده است؛ جریانات بیرونی جامعه نیز در این موضوع تاثیرگذار هستند و این جریانات بیرونی در پذیرش کارگردان، قصه و میزان بودجه برای ساخت سریال نقش دارند.» در همین رابطه جواد مزدآبادی کارگردان تلویزیون نیز گفته بود: «جامعه ما امروز نیازی مبرم به فضای طنز دارد و با توجه به فشار اقتصادی و همچنین مشکلاتی که شیوع ویروس کرونا ایجاد کرده و... میتوان با برنامههای شاد و مفرح فضا را تغییر داد، ولی واقعیت این است که تعداد کارگردانهایی که فضای طنز و کمدی را بشناسند بسیار کم است و هر کسی توان کار کمدی ندارد.» با این مقدمه اجازه دهید یک پرسش مهم را مطرح نماییم. چرا دیگر شاهد تولید و پخش سریالهای 90 قسمتی جدید از رسانه ملی نیستیم؟ پاسخ این پرسش میتواند چند وجهی باشد و دلایل متعددی داشته باشد. دلایلی که در این گزارش بنا داریم به برخی از آنها اشاره کرده و مورد بررسی قرار دهیم.
1- ارادهای برای ساخت چنین سریالهایی وجود ندارد. البته مسئله اراده در اینجا را میتوان به چند واژه بسط و گسترش داد، مثلا دغدغهاش نیست، حوصلهاش نیست، فرصتش نیست و... این «نیست»ها آدمی را به انجام کاری که باید صورت گیرد، وادار نمیکنند، مثلا اینکه در گذشته دستور این بوده که حداقل در طول یک سال دو مجموعه طنز 90 قسمتی باید در صدا و سیما ساخته شود. اگر بیشتر ساخته شد چه بهتر، اما حداقل دو مجموعه با محوریت طنز حتما باید ساخته میشد. وقتی دستور است باید انجام شود، وقتی دستور است یعنی دغدغه، حوصله و فرصتش هست، اگر هم نیست باید ایجاد شود. مجاب بودن، مجبور بودن، انجام دادنی که به عنوان وظیفه و گزارش کار از فرد میخواهند. مسلم است که تمام این مسائل به خاطر جلب رضایت مخاطب است، چرا که مخاطب ارزش دارد، مخاطب محترم است و ما وظیفه داریم او را خوشحال کنیم، به همین دلیل حقوق میگیریم. حال تمام این موارد از کجا نشات میگیرد؟ مدیریت صحیح، اصولی، کارشناسی شده و دغدغه مند. در حالیکه امروز میبینیم هیچ مجموعه طنز
90 قسمتی ساخته نمیشود و تازه اگر هنرمندی مانند مهران غفوریان هم بخواهد ادامه سریالی مانند «زیر آسمان شهر» را با بازیگران هنوز در قید حیات آن مجموعه قدیمی تولید کند موافقت و تصمیم جدی برای ساخت سریالش آنقدر مشمول گذر زمان میشود که بر تعداد بازیگرانی که در آن سریال ایفای نقش میکردند و امروز چهره در نقاب خاک کشیده اند، افزوده میشود. نمونه بارزش بانو ملکه رنجبر که بسیار دوست داشت تا زمانی که در قید حیات است این سریال ساخته شود تا او بتواند برای آخرین بار در آن هنرنمایی کند. آرزویی که متاسفانه تحقق نیافت و بدتر اینکه ساخت این مجموعه حتی پس از گذشتن نزدیک به یکسال از درگذشت این هنرمند پیشکسوت هنوز به مرحله تصمیمگیری جدی نیز نرسیده است.
2- بودجهای برای ساخت اینگونه سریالها وجود ندارد. وقتی میگوییم بودجه نیست، یعنی پول نیست، یعنی میزان دستمزد هنرمندانی که حاضر به پذیرش ساخت سریالهای طنز در رسانه ملی هستند آنقدر بالاست که نمیشود پذیرفت که برای ساخت یک سریال 90 قسمتی اینهمه بودجه اختصاص دهیم. این موضوع شاید در نگاه اول منطقی به نظر بیاید چرا که بالاخره هر کاری یک هزینهای دارد و افرادی که در آن کار مشغول فعالیت هستند باید درآمد و دستمزدی داشته باشند تا کار کنند. پرداخت دستمزد وظیفه کارفرماست و خب وقتی تلویزیون سفارش تولید یک سریال 90 قسمتی را میدهد باید دستمزد بودجهای برای دستمزد عوامل آن سریال در نظر بگیرد. اما مشکل اینجاست که طرف مقابل گاهی پا را فراتر از دریافت دستمزدش مینماید به صورتی که برای انجام چنین کاری نه یک دستمزد، بلکه مجموعهای از دستمزدها را برای خودش طلب میکند. به این مفهوم که صدا و سیما علاوه بر آنکه مجبور است دستمزد عوامل را بدهد، باید بودجهای اختصاصی در نظر بگیرد که تنها بتواند یک کارگردان یا بازیگری خاص را راضی به همکاری با پروژه مورد نظر نماید. نمونه بارزش را همین چند وقت پیش دیدیم که یکی از بازیگران نقش اصلی یک سریال نه چندان مطرح برای حضور در فصل چهارم این مجموعه دستمزدی 200 میلیون تومانی را طلب کرده بود. اقدامی که با برخورد خوب صدا و سیما مواجه شد و این بازیگر از ادامه همکاری با آن سریال کنار گذاشته شد و فرد دیگری جایش را گرفت. همانطور که گفتیم نپذیرفتن چنین مسئلهای از سوی صدا و سیما در نگاه اول منطقی به نظر میرسد چرا که حداقل حسنش این است که اجازه نمیدهد دستمزدها در رسانهای بیرویه بالا رود. اما اگر زاویه نگاهمان را کمی تغییر دهیم با موضوعی مواجه میشویم که تاکنون از آن غافل بودیم. اینکه صدا و سیما که مدام از نداشتن بودجه دم میزند خودش چه درآمدی دارد که میگوید بودجهای برای ساخت سریالهای 90 قسمتی وجود ندارد؟ کیست که نداند این رسانه بزرگترین منبع درآمدی را که همان تبلیغات بازرگانی است را در اختیار دارد. همین چند وقت پیش بود که گزارشی از درامدی که این رسانه از پخش آگهی بازرگانی «بایا» تنها برای یک ماه تبلیغ نصیبش شده بود در یکی از روزنامهها منتشر شد. سوال اینجاست که اگر واقعا بودجهای وجود ندارد این ارقام بالای 500 میلیارد تومانی چه میگویند؟
3- شبکه نمایش خانگی. شبکه نمایش خانگی که آمد چند مسیر را ایجاد کرد. مثلا اینکه هنرمندان خسته از خطوط قرمز سلیقهای که در تلویزیون وجود داشت را با این مسئله مواجه کرد که آنها واقعا چرا باید به ادامه همکاری با رسانه ملی ادامه دهند در حالیکه خیلی راحتتر میتوانند در این شبکه فعالیت کنند و هم از سانسورهای بیحد و حصر صدا و سیما خلاص شوند و هم دستمزد بیشتری بگیرند. این موضوع سبب شد که رفته رفته هنرمندان تلویزیون از این رسانه کوچ کنند و به شبکه نمایش خانگی یا سینما بروند، مدیومهایی که قطع به یقین وضعیت هنرمندان در آنها به مراتب بهتر از تلویزیون بود. حال صدا و سیما مانده بود و دست خالیاش از هنرمندانی که کاربلد بودند. در این صورت تلویزیون اگر از فاکتورهای مهم دغدغه، حوصله، فرصت و بودجه هم برخوردار بود باز هم نمیتوانست سریالهای طنز 90 قسمتی تولید کند. چرا که اساسا هنرمندی که در این زمینه تخصص و مهارت کافی داشته باشد را در اختیار نداشت که از آنها بخواهد چنین مجموعه را بسازند.
4- بسته بودن دست هنرمند. فرض کنیم که همه شرایط برای تولید سریالهای طنز 90 قسمتی وجود داشته باشد. با این حال باز هم یک موضوع میماند که مانع از تولید و پخش اینگونه سریالها میشود. بارها در صحبتهای هنرمندان طناز تلویزیون خوانده و شنیدهایم که نسبت به این موضوع که ما در سریالهای طنزمان با هر شغل و صنفی شوخی میکنیم به یکی برمی خورد، گلایههایی را مطرح کرده اند. سخن آنها این بوده که با اینکه تمام جوانب را هم در نظر میگیریم اما باز هم عدهای ناراحت میشوند و اعتراض میکنند، همین اعتراض موجب میشود که پخش سریالی که برای آن کلی زحمت کشیدهایم با سانسور و حتی توقف پخش مواجه شود و تازه کلی هم باید توضیح بدهیم که منظورمان چه بوده است. بالاخره وقتی سریال طنزی ساخته میشود باید سوژه داشته باشد و سوژهها هم از دل همین اجتماع بیرون میآیند. اگر قرار باشد ما با هر شغل و حرفه و مسئلهای شوخی کنیم و آن را به تصویر بکشیم عدهای شاکی شوند اصلا چرا سریال طنز میسازیم؟ این دلیل موجهی است برای آنکه هنرمندان طناز صدا و سیما علاقه چندانی به تولید سریالهای طنز 90 قسمتی نداشته باشند. باید پذیرفت که مشکلات متعدد اقتصادی و اجتماعی مردم در سالهای اخیر آستانه صبر و تحمل آنها را به شدت پایین آورده و همین امر موجب بروز چنین مسائلی میشود، در حالیکه در گذشته نگاهها بازتر بود، آستانه تحمل مردم بالاتر بود و از جنبه بیشتری برخوردار بودند، چرا که مشکلاتشان کمتر بود، در حالیکه امروز به دلیل افزایش روز به روز مشکلات اقتصادی، مردم مانند انباری از باروت شدهاند که با کوچکترین حرفی، ولو بدون قصد و غرض ناراحت میشوند و اعتراض میکنند.
5- خنداندن مردم سختتر شده است. شاید مدیران و
برنامه سازان تلویزیون به دلیل تغییر شرایط و ذائقه مردم به این نتیجه رسیدهاند که دیگر ساخت مجموعههای 90 قسمتی در روزگار کنونی نمیتواند همانند گذشته در تغییر حال مردم و شاد کردنشان موثر باشد، بالاخره هر دورهای مقتضیات خاص خودش را دارد، ممکن است در گذشته یک طنز سریال 90 قسمتی خاطر مردم را شاد میکرد اما امروز نتواند چنین نقشی را ایفا کند، چرا که نگاه مردم تغییر کرده، شرایط عوض شده و به تبع همین شرایط خنداندن مردم سختتر شده است. مردم دیگر به هر موضوعی واکنش خندیدن نشان نمیدهند و از آنجا که از دیرباز برای خوراک امروز مردم هیچ فکری نشده تلویزیون نه تنها سریالهای طنز 90 قسمتی به سبک قدیم را نمیسازد بلکه جایگزینی هم برای آن تدراک ندیده است. به همین دلیل مدام سریال تکراری پخش میکند و پاسخ شرکتها و موسساتی که درخواست پخش آگهی شان را میکنند، با پخش تبلیغات بازرگانی در میان برنامههای تکراریاش را میدهد. این یعنی
صدا و سیما عملا از یک نهاد فرهنگی تبدیل به یک بنگاه اقتصادی شده است. چکیده مطالبی که در این گزارش عنوان شد بیانگر این است که ساخت سریالهای طنز 90 قسمتی جدید دیگر قرار نیست در جدول تولیدات صداوسیما باشد و این رسانه یا نمیخواهد یا نمیتواند و یا نمیگذارند همانند گذشته در مسیر تولید آثار طنز که نقش موثری در بهبود حال اجتماعی مردم داشت، گام بردارد. با این تفسیر حالا دیگر باید در یادها و خاطرهها به دنبال خندهها و شادیهای از ته دل که محصول فعالیتهای فرهنگی تلویزیون بودند، باشیم.
سایر اخبار این روزنامه
ماجرای احضار وزیر ارتباطات به دادگاه چیست؟
سلفی عجیب با مهرداد میناوند
ابعاد یک توهین جدید
مطالبه مردم: دولت کارآمد
یادها و خاطرهها
وزیر نفت: بالاترین رکوردهای صادرات فرآوردههای نفتی را در دوران تحریم ثبت کردیم
«رابرت مالی» کیست؟
بیایید منصف باشیم این سخن واعظی درست است
سایتی برای نخریدن!
نمایندگان بیعلاقه به حقوق و اصول قانونگذاری
میراث شوم ترامپ