همه ما به اندازه سهم‌مان ‌در وضع موجود مسئولیم

محسن میردامادی‌: همه ما به اندازه سهم‌مان ‌در وضع موجود مسئولیم ‌‌انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران، در آخرین جلسه خود میزبان، محسن میردامادی، نماینده مردم تهران در مجلس ششم و معاون سیاسی حزب اتحاد ملت ایران بود. او در این جلسه که موضوع آن راهبردهای سیاست خارجی اصلاح‌طلبان با نگاه به تحولات اخیر بین‌اللملی و داخلی بود، به ترسیم وضعیت ایران در عرصه بین‌الملل پرداخت. در ابتدای این جلسه میردامادی با اشاره به اینکه نمی‌توان از وضعیت سیاست خارجی کشور در دوران پس از انقلاب برداشتی رضایت‌مندانه داشت، گفت: ‌فکر می‌کنم از بین کسانی که از سیاست خارجی اطلاع داشته‌اند، یا مسئولیتی داشتند، شاید کمتر کسی باشد که نسبت به اتفاقاتی که در این دوران گذشته رضایت‌مندانه نگاه کند و در مجموع ارزیابی مثبتی داشته باشد. به نظر من ‌هنوز نتوانسته‌ایم نقشه راهی برای سیاست خارجی‌مان ترسیم و تعریف کنیم و ببینیم چه برنامه‌ای داریم و به کجا می‌خواهیم برویم. در ابتدا باید به تقسیم‌بندی زمانی بپردازیم تا ببینیم در دوره‌های مختلف پس از انقلاب اسلامی، سیاست خارجی ما چه ویژگی‌هایی داشت. اگر بخواهیم به‌دنبال مهم‌ترین چالش‌هایمان در سیاست خارجی بگردیم، مهم‌ترین آنها در ارتباط با تحولات و مسائل منطقه‌ای در منطقه خلیج‌فارس و خاورمیانه و در ارتباط با غرب به‌خصوص آمریکا بوده است. در همه این دوران، در ارتباط با این دو حوزه مهم در سیاست خارجی هیچ سیر روشن و مستقیمی را طی نکرده‌ایم. در واقع اثری از یک مرکز متفکر یا اتاق فکری مشخص برای برنامه‌ریزی و هدایت مستمر سیاست خارجی در این دوره طولانی مشاهده نمی‌شود».
‌او افزود: «به دوران انقلاب خیلی نمی‌پردازم چون دوران انقلاب دوران ویران‌کردن نظم قبلی است و هنوز هم نظم جدیدی مستقر نشده که بتوانیم به آن نظم نگاه کنیم و انتظار دوران ثبات را داشته باشیم. به‌خصوص انقلاب ما که اتفاق افتاد، امواج انقلاب برای منطقه و کشورهای اطراف آن‌قدر نگران‌کننده بود که خیلی از کشور‌ها سعی می‌کردند در ارتباطاتشان بی‌احتیاطی نکنند که دچار مشکل نشوند.
‌در دوران جنگ اکثر کشورهای منطقه علیه ما بودند و عملکرد ما هم به نحوی بود که نهایتا آمریکا را در جبهه مقابل ما قرار داد. با آمریکایی‌ها که در مقطعی از جنگ می‌خواستند به ایران نزدیک شوند و مک فارلین را برای مذاکره به ایران فرستادند، طوری رفتار کردیم که در سال پایانی جنگ آنها کاملا علیه ما فعال شدند. در اواخر جنگ هم به‌هیچ‌وجه روابط مناسبی با کشورهای منطقه و قدرت‌های جهانی نداشتیم. آقای هاشمی زمانی که در جایگاه ریاست‌جمهوری قرار گرفت، کمی این وضعیت را ترمیم کرد و در اواخر دوره ایشان، روابط با کشورهای منطقه به‌خصوص با عربستان به سمتی رفت که ارتباطات جدیدی برقرار شد و تاحدی هم از شدت تنش با غرب کاسته شد. آقای خاتمی در این مسیر از آقای هاشمی موفق‌تر بود و در منطقه کاملا چهره جدیدی از ایران ارائه کرد و ارتباطات خوبی با کشورهای منطقه و کشورهای اروپایی برقرار کرد. در این دوران هرچند روابط ما با آمریکا نوسان داشت اما از شدت تقابل تا حدی کاسته شد. در دوران آقای احمدی‌نژاد قضایا کاملا معکوس شد و سیاست خارجی ما شکل تهاجمی به خود گرفت. این کاملا نقطه مقابل سیاست تعاملی بود که در دوران آقای خاتمی دنبال می‌شد و سیاست‌های جدید مشکلات جدی برای کشور ایجاد کرد. در دوران آقای روحانی هم دولت سیاستی کاملا متفاوت با دولت قبل در پیش گرفت و تلاش بر تعامل با دنیا بود و تا حدی هم موفق شد اما در مواردی به خصوص در منطقه این تلاش‌ها ناموفق بود».
چندپارگی سیاست خارجی


معاون سیاسی حزب اتحاد ملت ایران با بیان اینکه در دوره‌های مختلف 40 سال گذشته پیوستگی و استمرار را در سیاست خارجی در عرصه منطقه‌ای و بین‌الملل نمی‌بینیم، تصریح کرد: «علاوه بر آن آفت دیگری که در سیاست خارجی داریم چندپارگی سیاست خارجی است. سیاست خارجی ما یکپارچه نیست. ‌این چندپارگی کاملا آثار مضری برای کشور و در استفاده از پتانسیل‌های لازم برای امنیت ملی کشور دارد».
او در ادامه با انتقاد از شعارزدگی در سیاست خارجی گفت: «آفت دیگری که در سیاست خارجی داریم، شعارزدگی سیاست خارجی ماست. اینها را که می‌گویم خودم را جدا و مبرا نمی‌دانم، ما هم به سهم خودمان در دوره‌ای در این فضا حضور داشتیم. اما بعد از گذار از دوران انقلاب باید به نحو دیگری عمل می‌شد. این شعارزدگی هیچ سودی برای کشور ما نداشته ولی ضررهای فراوانی داشته است. ‌برای مثال کاری که در دوران آقای احمدی‌نژاد اتفاق افتاد و شعارهایی که درباره هولوکاست داده شد، فقط به سود اسرائیل در عرصه بین‌الملل و در مجامع بین‌المللی تمام شد و در سازمان‌ ملل مصوباتی را که به‌هیچ‌وجه در شرایط عادی نمی‌توانستند بگیرند، در سایه این شعارها که دولت ما می‌داد توانستند بگیرند. ‌ من جایی در دولت، شورای امنیت ملی یا وزارتخانه نشنیده‌ام که ارزیابی از سیاست خارجی منطبق بر واقعیات شده باشد که در 40 سال گذشته در رابطه با دنیای خارج چه چیزهایی به دست آورده و چه چیزهایی از دست داده‌ایم. کجا درست عمل کرده و کجا اشتباه عمل کرده‌ایم».
‌رویکرد تعاملی در دوران اصلاحات
میردامادی با بیان اینکه در دوران آقای خاتمی به اصلاحات و سیاست‌های اصلاح‌طلبانه پرداخته شد تصریح کرد: «در سیاست خارجی رویکرد دولت رویکرد تعاملی بود. هدف این بود که با دنیای خارج مبنای کار را تعامل با دنیا قرار بدهیم و با کشورهایی که تنش داشتیم تنش‌زدایی شود. هرچند اسرائیل را می‌توانیم در این زمینه استثنا کنیم ما با همه کشورها می‌توانیم تنش‌زدایی داشته باشیم. دوران آقای خاتمی جزء موفق‌ترین دوره‌ها در سیاست خارجی بود، دوره‌ای که کشورهای منطقه ایران را تهدید نمی‌دیدند. بلکه ایران را کشوری می‌دیدند که خطری برایشان ندارد و می‌توانند با آن روابط خوبی داشته باشند. با کشورهای اروپایی هم بهترین روابط را در دوران آقای خاتمی شاهد بودیم و تنش‌ها بسیار کم شد و عملا چهره جدیدی از ایران به آن کشورها عرضه شد.
او با اشاره به روابط ایران با آمریکا در زمان اصلاحات گفت: «با آمریکا تا حدی تنش‌ها کمتر شد اما نه به میزانی که با اروپایی‌ها روابطمان بهتر شد... البته غیرطبیعی هم نبود. ما با آمریکا در دوره‌ای طولانی روابط خصمانه داشته‌ایم. در روابط خارجی این‌طور نیست که در یک مدت کوتاه بتوان این‌گونه ارتباط را پشت‌سر گذاشت و روابط خیلی متفاوتی شکل داد. ما اگر بخواهیم پله‌پله این را تعریف کنیم، اگر بنایمان این باشد که در این دوران طولانی خشونت تجدیدنظر کنیم، ابتدا باید بین طرفین تنش‌زدایی شود و اگر این کار موفق بود، روی کاهش عدم اعتماد و اعتمادسازی کار شود. اگر اعتماد نسبی میان طرفین حاصل شد، می‌توان روابط اقتصادی و تجاری داشت. درحال‌حاضر طبعا با چنین موقعیتی خیلی فاصله داریم و اگر اراده بر حل مسائل باشد، باید درازمدت نگاه کرد و مسیری که قرار است طی کنیم، پیوسته باشد. این‌طور نباشد که چند گام برویم و دوباره اتفاقی بیفتد که همه‌چیز را به هم بزند».‌میردامادی با بیان اینکه روابطمان با کشورهای منطقه آثاری فراتر از منطقه دارد، گفت: «یعنی اگر بنا داریم با آمریکا تنش‌ها را کم کنیم، نمی‌توانیم تمام روابطمان در منطقه خصمانه باشد یا برعکس. برای مثال بیشترین نمود این تأثیر را در دوران ترامپ دیدیم؛ که برای مثال عربستان و اسرائیل و حتی امارات،‌ در سیاست آمریکا در قبال ایران خیلی تأثیر داشتند. وزیر خارجه اول ترامپ آقای تیلرسون، کلا در سیاست خارجی فرد معتدلی بود، همان زمان در رسانه‌های خارجی نقل شد که ازجمله عوامل مؤثر در تغییر تیلرسون کشورهای منطقه بودند که خواهان سیاست تندتر آمریکا در قبال ایران بودند. در کل مسائل منطقه و مسائل بین‌المللی در تأثیر و تأثر با هم هستند و اگر بخواهیم کار کنیم یا تجدیدنظر کنیم و راهبردی را تعریف کنیم، باید در یک پکیج جایگاه همه اینها را ببینیم و با‌هم هماهنگ باشند. نمی‌شود بخشی را بپذیریم و بخشی را نه».
از برجام تا بایدن
میردامادی با گذر از گذشته به وضعیت سیاست خارجی امروز کشور رسید و نقشه‌ای از ارتباط ایران با آمریکا پس از استقرار جو بایدن در کاخ سفید ترسیم کرد. وی گفت: «بعد از نوسان‌های مختلف در رابطه با آمریکا، شاید مهم‌ترین دستاوردمان در دوران 40 سال گذشته برجام بود که نتیجه یک دیپلماسی بسیار موفق در سطح بین‌المللی بود. یعنی پدیده برجام، درست است که در رابطه مسائل بین ایران و آمریکا و کشورهای غربی بود اما در سیاست بین‌المللی پدیده بسیار مهم و دستاورد بزرگی محسوب می‌شد. به‌طوری‌که مطرح بود برجام به یکی از دروس دیپلماسی در دانشگاه‌های غربی تبدیل شود. منتها مشکلی که ناشی از همان چندپارگی سیاست خارجی ما بود، این است که برجام خودش به تنهایی برای حل مسائل و مشکلات بین ما و آمریکا کفایت نمی‌کرد. برجام وقتی محقق شد تلقی کشورهای طرف مذاکره ایران این بود که با برجام راهی باز می‌شود که تعاملات بیشتری با ایران تعریف شود و ایران کم‌کم به نرم‌های بین‌المللی برگردد و در چارچوب‌های بین‌‌المللی با کشورهای مختلف تعامل کند. با کشورهایی که منافع متعارض دارند بتوانند مذاکره کنند و در یک نقطه به تفاهم برسند که منافع هر طرف تا حد قابل‌قبولی تأمین شود. اما ما این مسیر را ادامه ندادیم و با برجام فقط خواستیم تحریم‌ها را برطرف کنیم و هیچ ارتباط دیگری بعد از آن تعریف نکردیم. طبیعی بود که این کار به نتیجه نمی‌رسید. اگر ترامپ هم به‌جای اوباما نمی‌آمد، برجام به تنهایی به نتیجه مورد نظر ما نمی‌رسید ولی خب ترامپ آن را تشدید کرد. زمانی که برجام به نتیجه رسید و توافق حاصل شد، نقل می‌شد که وزیر خارجه آمریکا پیشنهاد کرده همان‌طور که بحث هسته‌ای را توانستیم در قالب مذاکرات چندجانبه حل کنیم، برای مسائل سوریه هم فرایند مشابهی طی کنیم. این زمانی بود که بشار اسد ماندنی شده بود و کشورهای غربی که قبلا صحبت از رفتن بشار اسد می‌کردند، پذیرفته بودند که اسد ماندنی است. اگر این کار انجام می‌شد، به نفع ایران بود. چون وقتی این مسیر را طی نمی‌کنیم، در سوریه هزینه می‌کنیم و تلفات می‌دهیم ولی بعد دیپلماسی را که مسیر به‌بهره‌رساندن هزینه‌های داده‌ شده است، انجام نمی‌دهیم. نتیجه این می‌شود که منافع را ترکیه و روسیه می‌برند که به اندازه ما هزینه نکرده‌اند. آن زمان گفته شد ما به‌جز مسائل هسته‌ای در زمینه دیگری مذاکره نمی‌کنیم. در‌صورتی که می‌توانستیم پکیجی تعریف کنیم که یک گام آن برجام باشد و گام‌های دیگری هم در جهت تنش‌زدایی و حل مسائل دیگر در راستای منافعمان داشته باشد».
نماینده مردم تهران در مجلس ششم افزود: «برخی تصور می‌کنند وقتی می‌گوییم در مورد مسائل مورد اختلاف با هم مذاکره کنیم، یعنی وادادگی. به نظرم کسانی که این گفته را می‌گویند شناختی از دیپلماسی و مذاکره ندارند. در مذاکره طرفین سعی می‌کنند در مسائل اختلافی به نقطه‌ای برسند که منافع طرف‌های مختلف دخیل را حتی‌الامکان تأمین کند. این تعبیر که در ایران مکرر تحت عنوان برد-برد تکرار می‌شد، در موضوعات دیگر هم قابل اجرا بود. در دیپلماسی برای حل مشکلات و اختلافات همیشه بده‌بستان صورت می‌گیرد. اشکال دیگر ما در سیاست خارجی این است که توقع داریم هر‌چه ما می‌خواهیم در مذاکرات با دیگران به دست بیاوریم ولی در مقابل آن امتیازی ندهیم. این مشکل را ما هنوز هم داریم.
علاوه بر این مسائل در چند سال اخیر دنیا با پدیده ترامپ که یک پدیده غیرمتعارف در عرصه بین‌الملل بود مواجه شد و ما هم مثل بقیه یا بیشتر از بقیه در مقابل این پدیده مشکل پیدا کردیم و بلاتکلیف بودیم. تلقی من این است که اگر برجام را فقط به بحث هسته‌ای محدود نمی‌کردیم و بعد از آن تفاهم‌های بیشتری داشتیم و با آمریکا هم مشابه روابطمان با اروپا روابط اقتصادی متقابل داشتیم، برجام می‌توانست نتایج بهتری داشته باشد یا راهی باز کند که با ترامپ از همان اول درگیر نشویم و این مسائل به سمت لاینحلی پیش نرود. ما این سیر را طی نکردیم و در دوران ترامپ با مشکلاتی که تصورش را نداشتیم روبه‌رو شدیم و عمق خطر را در ابتدا درک نمی‌کردیم.
اثرات مشهود تحریم بر سفره مردم
عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت تصریح کرد: «دوران اوباما برای ما یکی از بهترین دوران‌ها بود که می‌توانستیم بیشتر از آن دوره استفاده کرده و تنش را بین دو کشور برطرف کنیم و در حوزه اقتصاد روابط بیشتری برقرار کنیم که نکردیم. در دوران ترامپ تجربه جدیدی پیدا کردیم که در عرصه اقتصادی کشورهای دیگر چقدر در مقابل آمریکا ضعیف و ناتوان هستند و این شرایط چقدر می‌تواند بر کشور ما فشار وارد کند و مشکلات اقتصادی جدی برای ما به وجود بیاورد. هیچ‌وقت اتفاق نیفتاده بود که مردم تا این اندازه اثر سیاست خارجی را بر معیشت و سفره خود حس کنند. الان نوع مردم این آثار را حس می‌کنند و به‌همین‌دلیل مردم در کشور ما از بقیه کشورها بیشتر نتیجه انتخابات آمریکا را دنبال می‌کردند؛ چون احساس می‌کردند نتیجه انتخابات بر معیشتشان تأثیر دارد.‌در دوران پس از ترامپ با آمدن بایدن هم دوران جدیدی خواهیم داشت که به‌هیچ‌وجه دوران راحتی نیست. اگر باز‌هم نسبت به موضوع نگاه نسبتا بلندمدت با نقشه راهی مشخص در جهت کاهش تنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نداشته باشیم، این فرصت جدید که در دوران بایدن به وجود خواهد آمد، چندان به درازا نخواهد کشید. به این نکته باید ‌توجه ‌شود که اروپای دوران بایدن با اروپای دوران ترامپ متفاوت خواهد بود. اروپا در دوران ترامپ به‌دلیل سیاست‌های افراطی‌ ترامپ، در مقابل ترامپ نقش بازدارنده داشت و وقتی او از برجام خارج شد، اروپایی‌ها اصرار داشتند ما در برجام می‌مانیم و هرچه آمریکا تلاش کرد، آنها هم از برجام خارج شوند، قبول نکردند، چون نگاهشان نسبت به برجام مثبت است و آن را یک دستاورد اروپایی می‌دانند و هم اینکه حاضر نبودند تابع سیاست‌های افراطی آمریکا شوند. آنها با وجود آنکه نسبت به سیاست موشکی ما و سیاست‌هایمان در یمن، سوریه و عراق معترض بودند حاضر نبودند با ترامپ همراه شوند، ولی همین اروپا که در دوران ترامپ بازدارنده ترامپ و آمریکا بود، به احتمال قوی در دوران بایدن نقشی معکوس ایفا خواهد کرد، یعنی نقش تشدیدکننده آمریکا در مقابل با ایران خواهد داشت. چون بایدن اعلام کرده تمایل دارد به برجام برگردد و ممکن است به این سرعت که برخی انتظار دارند یا مجلس ما خط‌و‌نشان کشیده که باید در روزهای اول انجام دهد نباشد، اما اگر با تدبیر عمل کنیم، بایدن به برجام برمی‌گردد. مرحله بعد یک‌دست‌شدن اروپا و آمریکا در قبال سایر سیاست‌های ما خواهد بود. این امر در ارتباط اروپا و آمریکا پذیرفته شده است که در دوران دموکرات‌ها همیشه اروپا و آمریکا به هم نزدیک شده و در دوران جمهوری‌خواهان فاصله‌شان بیشتر می‌شود. در دوران اوباما هم دیدیم که اروپا و آمریکا با هم هماهنگ عمل می‌کردند و عکسش را هم در دوران بوش دیدیم که سه کشور اروپایی با ایران بر سر مسائل هسته‌ای مذاکره می‌کردند و آمریکا همراهی نمی‌کرد، اروپایی‌ها مصر بودند که با ایران ارتباط داشته باشند. در دوران ترامپ هم این فاصله با آمریکا را حفظ کردند اما در دوران اوباما کاملا به هم نزدیک شدند و در دوران بایدن هم همین‌طور خواهد شد؛ یعنی اروپا و آمریکا به هم نزدیک شده و بر مسائلی که با ایران اختلاف دارند مشترکا عمل خواهند کرد».
دبیر‌کل جبهه مشارکت با بیان اینکه در این شرایط فرصتی نه‌چندان طولانی خواهیم داشت که تصمیم بگیریم با آمریکا و کشورهای منطقه بر سر مسائلمان چطور قرار است عمل کنیم، گفت: «قطعا عربستان و اسرائیل به آمریکا فشار می‌آورند که به برجام برنگردد و بحث‌های دیگری را هم در دستور کار قرار دهد؛ مثل مسائل موشکی و حضور ایران در کشورهای منطقه که می‌خواهند به بحث گذاشته شود. ایران می‌تواند مدیریت کند که احیای برجام به سرانجام برسد اما هم‌زمان یا پس از آن آنها حتما می‌خواهند درباره مسائل دیگر صحبت و تعامل شود».
برجام و مکانیسم ماشه
میردامادی با اشاره به اینکه بازگشت آمریکا به برجام ضمن ایجاد فرصت برای ایران می‌تواند تهدیدی را هم با خود داشته باشد، گفت: «وقتی آمریکا به برجام بگردد، به‌عنوان یکی از اعضای برجام اگر برایش لازم باشد می‌تواند از مکانیسم ماشه هم استفاده کند. ترامپ از ابتدا اگر بنا داشت برجام را متلاشی کند، راه بهتر این بود که در برجام بماند و از مکانیسم ماشه استفاده کند؛ این می‌شد پایان برجام؛ بنابراین اگر از شرایط پیش‌آمده، خوب استفاده نکنیم، این فرصت می‌تواند به تهدید تبدیل شود. مصوبه مجلس هم از اقداماتی است که کلا با سیاست خارجی متعارف خیلی سازگار نیست».
او همچنین با اشاره به مصوبات اخیر مجلس درباره برجام و ارتباطات بین‌المللی کشور گفت: «اینکه نمایندگان مجلس مصوب کردند که اگر ظرف دو ماه تحریم‌ها برطرف نشود، چنین و چنان می‌کنیم، نشان‌دهنده عدم شناخت و تجربه نسبت به مسائل سیاست خارجی است. این مصوبات یک تیغ دولبه برای ما خواهد بود، چون ممکن است آمدن به برجام را تسریع کند؛ اما این احتمال کمتر است؛ یعنی اگر بخواهند به برجام برگردند، اگر این مصوبه هم نبود، بازگشت به برجام انجام می‌شد اما از طرف دیگر اگر در مدت دو ماه که ظاهرا 11 روز بعد از آمدن بایدن این مدت تمام می‌شود و احتمالش زیاد است ظرف این مدت این بازگشت صورت نگیرد، کار پیچیده خواهد شد؛ چراکه نمایندگان خواستار آن شدند که درصورتی‌که در این تاریخ تحریم‌ها برداشته نشود، اجرای پروتکل الحاقی را متوقف کنیم. اگر این کار انجام شود، می‌تواند پایان برجام باشد و اگر برجام پایان پذیرد و دوباره بنای مذاکره برای توافقی جدید بشود، قطعا چنین برجامی را نخواهیم داشت و حتما مطالبات دیگری از سوی طرف مقابل مطرح خواهد شد».
در ادامه این جلسه، میردامادی به سؤال‌های مطرح‌شده توسط پزشکان پاسخ داد. او در پاسخ به این پرسش که اصلاح‌طلبان و تشکل‌های اصلاح‌طلبی چه نقشی می‌توانند در اصلاح وضع موجود در سیاست خارجی داشته باشند، گفت: «ما اصلاح‌طلب‌ها و به‌ویژه تشکل‌های اصلاح‌طلبی، به یک مسئله کم‌توجهی کرده‌ایم و آن سازمان اصلاح‌طلبان است و تشکلی که اصلاح‌طلبان می‌توانند داشته باشند. کلا یک نیروی سیاسی بدون اینکه تشکل کارآمد داشته باشد، نمی‌تواند چندان در حکومت تأثیرگذار باشد. الان حدود سی و چند تشکل اصلاح‌طلب ریز و درشت داریم. تعدادی تشکل‌ هستند که پشتوانه کمی و کیفی دارند و یک‌سری تشکل‌هایی که بسیار محدود هستند و این تعدد بیش از اندازه تشکل‌های اصلاح‌طلب باعث می‌شود اصلاح‌طلبان نتوانند از پتانسیل خودشان استفاده کنند و در مواردی کاملا خنثی‌کننده توان همدیگر باشند. مهم‌‌ترین تجربه تلخی که از این بابت داشتیم، انتخابات سال 84 است که اصلاح‌طلبان با تعدد کاندیداهایشان باعث شکست خود شدند اما بعد از آن هم هیچ‌وقت این کار اصلاح نشد.‌اتفاق سال 84 به این دلیل بود که اصلاح‌طلبان تشکل فراگیری که بتواند مجموعه آنها را مدیریت کند و به یک نامزد واحد در انتخابات برساند، نداشتند و همین باعث شد اتفاق سال 84 بیفتد که اثرات سوء ماندگاری به جا گذاشت. تا زمانی که نتوانیم پتانسیل خود را در قالب یک تشکل کارآمد تجمیع کنیم، نمی‌توانیم تأثیر اساسی داشته باشیم. اگر این کار را بکنیم، نیروی توانمندی خواهیم شد که ‌ جریان مقابل هم نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد. الان ما طوری هستیم که ‌در انتخابات ما را مدیریت کنند؛ یعنی آنها مشخص می‌کنند که چه کسانی در انتخابات ثبت‌نام کنند، چه کسانی رد شوند و چه کسانی بمانند. آنها سعی می‌کنند همه این مراحل را مدیریت کنند. اینکه چقدر موفق می‌شوند یا نه بستگی به ابتکار عمل ما دارد. از خرداد 76 که اصلاح‌طلبی متولد شده، بیست و چند سال می‌گذرد. ولی از نظر سازمان و تشکیلاتی که بتواند اصلاح‌طلبان را مدیریت کند، گامی به جلو نرفته‌ایم و شاید حتی عقب هم رفته‌ایم؛ یعنی آن زمان تشکل‌های نسبتا کارآمدی بودند که می‌‌توانستند تا حدی این کار را انجام دهند ولی الان این‌طور نیست. این یک موضوع مبنایی است که دوستانی که در تشکل‌های اصلاح‌طلب هستند، بالاخره باید برای این مشکل راه‌حلی پیدا کنند وگرنه همیشه آسیب‌پذیر خواهیم بود.
اصلاح‌طلبان و سیاست تنش‌زدایی
میردامادی در پاسخ به نقد یکی از پزشکان حاضر در جلسه مبنی بر اینکه ما همه چیز را ذیل عنوان تنش‌زدایی تعریف کرده‌ایم، ولی این تنش‌زدایی برای ما که بخش اعظمی از نوجوانی، جوانی و میان‌سالی را در مجموعه‌های اصلاح‌طلب می‌گذرانیم، خیلی مابازای بیرونی ندارد. نقد بزرگی که شاید به مجموعه اصلاح‌طلبان وارد باشد همان نقدی است که به مجموعه اصولگرایان وارد است. آنها سیاست خارجی را از دو بال خودش تهی کرده‌اند که به نظر می‌رسد بخشی سیاست است و بخشی به‌صورت سخت‌افزاری و نظامی است و ما این طرف تعریف مشخصی از قدرت سخت در عرصه سیاست خارجی‌مان نداریم. گفت: «ما مسائل خارجی را نمی‌توانیم تک‌عاملی ببینیم و فقط با یک عامل تحلیل و نتیجه‌گیری کنیم. عوامل مختلفی در مسائل بین‌المللی دخیل هستند. طبعا وقتی بنای خودمان تنش‌زدایی نباشد و تنش‌زایی کنیم، خودبه‌خود نمی‌توانیم از طرف مقابل انتظار داشته باشیم که آنها هم متقابل عمل نکنند. یعنی وقتی ما طوری رفتار می‌کنیم که آنها برای موجودیتشان احساس خطر کنند، طبیعی است هر کاری می‌کنند که موجودیتشان را حفظ کنند. در مجلس نهم یکی از نمایندگان مطلبی به این مضمون گفت که ما الان در سوریه و عراق و یمن حضور داریم و داریم محاصره عربستان را کامل می‌کنیم. این حرف ممکن است در ایران جدی نگرفته نشود؛ اما طرف‌های مقابل آن را خیلی جدی می‌گیرند و برای موجودیتشان احساس خطر می‌کنند. ما هم به جای آنها باشیم همین فکر را می‌کنیم. وقتی ایران از نظر نظامی قوی‌ترین کشور منطقه است، در سوریه و عراق حضور دارد و حضورش هم مرتب پررنگ‌تر می‌شود و در یمن هم در حدی حضور پیدا می‌کند و می‌تواند جمعیت قابل توجهی از یمنی‌ها را با خودش همراه کند، طبیعی است که آنها احساس خطر کنند. حمله به آرمکو را که یمنی‌ها گفتند کار آنها بوده هم در کنار اینها بگذارید. طبیعی است وقتی احساس خطر‌ کنند هر کاری بتوانند می‌کنند. 

به اسرائیل نزدیک می‌شوند، تا جایی که بتوانند از آمریکا سلاح خریداری می‌کنند، هر کاری هم بتوانند علیه ایران می‌کنند و می‌کوشند در تشدید سیاست‌های آمریکا علیه ایران اثرگذار باشند. در همه این موارد می‌توانستیم و می‌توانیم با تدبیر و دیپلماسی هم منافعمان را حفظ کنیم و هم تنش‌زدایی کنیم؛ اما لازمه این کار این است که ما علاوه بر منافع خود منافع طرف‌های دیگر را هم در نظر بگیریم.
 اشکال اینجاست که ما اصلا قائل به این نیستیم که مسائل را طوری حل کنیم تا منافع دو طرف یا همه طرف‌های ذی‌نفع دیده شود. البته تأکید می‌کنم که این صحبت‌ها به معنای نفی نقش و جایگاه نیروی نظامی و ضرورت آن نیست. ما به‌عنوان کشوری مهم و تأثیرگذار در منطقه حتما باید قدرت نظامی را داشته باشیم اما بحث این است که قدرت نظامی و دیپلماسی باید مکمل هم باشند نه در تقابل با هم. در کشورهای دیگر هم که قدرت نظامی دارند این قدرت پشتوانه دیپلماسی‌شان است. اگر در سوریه حضور نظامی داریم و تأثیرگذار هم بودیم باید دیپلماسی ما این قدرت نظامی را به دستاوردی برای کشور و مردم تبدیل کند. ما این بخش را انجام نمی‌دهیم. اینها باید یک مجموعه هماهنگ باشند که با هم تعریف کنند هرکدام چه نقشی بازی کنند. اینها همه بخش‌هایی هستند که مؤلفه‌های قدرت یک کشور هستند و اگر این مؤلفه‌ها با هم جمع شوند، به نتیجه مطلوب می‌رسیم. اشکال این است که در بسیاری مسائل نهادهای خودمان در تعارض با هم هستند.
هرکس به اندازه سهمی که داشته در وضع موجود مسئولیت دارد
او در پاسخ به پرسشی درباره اینکه آیا اصلاح‌طلبان نقش خود را در وضعیت امروز ایران در عرصه بین‌الملل فراموش کرده‌اند، گفت: «در ابتدای صحبتم عرض کردم ما هم به میزان خودمان در شرایط موجود سهم داریم؛ اما سهم‌ها متفاوت است. هرکس به میزانی که در پیدایش این شرایط نقش داشته، به همان میزان مسئولیت دارد. کسانی که در رده‌های بالای تصمیم‌گیری مؤثر بوده‌اند، به همان میزان نقش دارند. نباید طوری صحبت کنیم که همه به‌جز ما مقصر هستند. اگر نهایتا چنین تدبیری در کشور به وجود آمد که مسائل را حل کنند، لازم نیست دنبال مقصر بگردند و هرکس دیگری را محکوم کنند. باید دید چه کارهایی انجام شده، چه فرصت‌هایی از دست رفته و چه اشتباهاتی شده و تلاش شود در آینده درست عمل کنیم. لازم نیست کسی را محاکمه کنیم که چرا فلان کار را کردی. باید سعی کنیم اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم. مواردی ممکن است در فضای انقلابی سال 57 پذیرفتنی بوده باشد اما امروز پذیرفتنی نیست. الان باید در شرایط و فضای دنیای امروز صحبت کرد. اشکالی که نوعا دوستان ما به زمان آقای احمدی‌نژاد داشتند و امروز هم به برخی نیروها وارد است، این است که گویا کسی ذهنش در سال 57 منجمد شده و بعد از 30، 40 سال بعد این ذهن باز شده و بدون درک شرایط امروز همان حرف‌های آن زمان را تکرار می‌کند، درصورتی‌که در این مدت که گذشته، مردم تغییر کرده‌اند، دنیا تغییر کرده، نظام بین‌الملل دوقطبی تغییر کرده. همه اینها تغییر کرده. درست نیست که با درنظرگرفتن این تغییرات حرف‌های سال 57 را تکرار کنیم. باید آنها روزآمد شوند.