روزنامه مردم سالاری
1399/11/06
صداوسیما از رئیسجمهور صداوسیما و چهار دهه سیاست پایدار مخاطبگریز
لیلا رحیمی خوشبختپس از بازتاب گسترده سخنان یک کارشناس در برنامه زنده تلویزیونی که مسئولان را به پای منقل بودن به جای حل مشکلات مردم متهم کرد، علی عسکری رئیس سازمان صدا و سیما، عذرخواهی کرد.
به گزارش «مردمسالاری آنلاین»، او که در نشست هفتگی با معاون و مدیران شبکههای سیما سخن میگفت، با اشاره به اظهارات نسنجیده و دور از شان میهمان یکی از برنامههای زنده شبکه چهار اشاره و تاکید کرد: این اظهارات باعث تکدر خاطر بینندگان فهیم شبکه چهار سیما و خدمتگزاران دلسوز نظام شد و اینجانب با ابراز تاسف، از مخاطبان فرهیخته رسانه ملی و ریاست محترم جمهوری به نوبه خود عذرخواهی میکنم.
او رعایت اخلاق اسلامی، اصول حرفهای و پرهیز از اهانت در عین نقد سازنده را رویکرد محوری و همواره مورد تاکید رسانه ملی دانست و افزود: هر چند بارها تاکید شده مسئولیت اظهارنظر در برنامههای زنده برعهده کارشناس مدعو است، اما بیان چنین اظهاراتی از آنتن صداوسیمای جمهوری اسلامی به هیچ وجه پذیرفتنی نیست و با هرگونه قصور و تقصیر برخورد قاطع میشود.
پیش از این معاون حقوقی رئیس جمهوری اعلام کرده بود به دلیل صحبتهای توهین آمیز احمد جهان بزرگی نسبت به رئیس جمهور و وزرای دولت در برنامه «زاویه»، از این سازمان و کلیه عوامل پخش برنامه شکایت خواهد کرد.
اما چه شد که صداوسیما که قرار بود دانشگاه باشد، طی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به مرور زمان، مخاطبان خود را از دست داد؟ بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران معتقدند تنها راهکار برای ارتقا وضعیت صداوسیما، ایجاد رقابت از طریق تغییر قانون برای راه اندازی رادیو تلویزیون خصوصی است؛ چرا که حتی کشورهای همسایه ایران نیز کانالهای تلویزیونی خصوصی دارند و حتی افغانستان هماکنون دارای بیش از ۸۰ شبکۀ تلویزیونی محلی، سراسری و بینالمللی است، اما در ایران انحصار صدا و تصویر در اختیار صدا و سیماست و همین امر موجب کاهش مخاطبان صدا و سیما شده است.
صداوسیما پس از انقلاب
با وقوع انقلاب و ایجاد تحولات بنیادین در ساختارهای کشور، رادیو و تلویزیون ایران با عنوان جدید «سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران» رسالت خطیر توسعه تحولات فرهنگی در چهارچوب برنامههاي ارشادی، آموزشي، خبري و تفريحي را بر عهده گرفت. صادق قطب زاده به عنوان اولین رئیس این سازمان از سال 58 کار خود را آغاز کرد. پس از اعدام قطب زاده در سال 61، محمد هاشمی ریاست سازمان را برعهده گرفت و در ادامه مسیر علی لاریجانی، عزت الله ضرغامی، محمد سرافراز و عبدالعلی علی عسگری ریاست سازمان را عهده دار شدند.
برطبق اساسنامه، اهداف اصلی سازمان، نشر فرهنگ اسلامي، ايجاد محيط مساعد براي تزكيه و تعليم انسان و رشد فضايل اخلاقي و شتاب بخشيدن به حركت تكاملي انقلاب اسلامی عنوان شده است. اهدافی که با گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب 57 از نظر موافقان هر چند با کاستیهایی همراه بوده اما در بسیاری زمینهها محقق شده است و از نظر منتقدان، «استقلال» سازمان به مرور زمان با گرايش آشكار به يك جريان خاص سياسي نه تنها زیر سوال رفته است بلکه رابطه دوسویه سازمان با مخاطب را نیز خدشه دار کرده است. مروری بر عملکرد این سازمان عریض و طویل که از قضا با بودجه ای بسیارهنگفت (2619 هزار میلیارد تومان برای سال 1400) اداره میشود، حاکی از آن است که مدتهاست میانه خوبی با مخاطب ندارد. اعتماد همان حلقه گمشده این رابطه است. رابطه ای که با پیوستن به شبکه جهانی اینترنت، استقبال از ماهوارهها و بعدها با گسترش شبکههای اجتماعی و مقایسه اطلاعات و آمار منتشر شده درباره موضوعی واحد، کاملا آسیب دید. اما این همه ماجرا نیست. سانسور، تحریف، بی اعتنایی به سلیقه مخاطب، تهیه گزارشها، مستندها، سریالها و سایر تولیدات جهت دار در طول سالیان گذشته فاصله ای عمیق میان سازمان و مخاطب ایجاد کرد تا جایی که شنیدن اخبار شبکههای فارسی زبان و تعقیب سریالهای ترکیه ای توسط مردم بر محصولات صداوسیما ارجحیت یافت.
سانسور و بیاعتنایی به سلیقه مخاطب
سانسور در صدا و سیما تقریبا عمری به قدمت این سازمان دارد. بیشتر از آنکه یک واژه باشد ابزاری است برای حذف صداها و تصاویر ناخوشایند مدیران سازمان. تقریبا هیچ کس و هیچ چیز از تیغ سانسور در امان نمانده است. این قضیه گاه به قدری عجیب و مضحک است که تا مدتها سوژه کاربران فضای مجازی را برای خنده و شوخی فراهم میکند. آباژور از مشهورترین ابزارهای صداوسیما درپوشاندن موارد حذفی است. افشاگری درباره سانسورهای نامعقول رسانه ملی توسط امیرمهدی ژوله و با هشتگ من و سانسورچی باعث شد عمق فاجعه بیش از پیش نمایان شود. مهراب قاسم خانی با پیوستن به این هشتگ از چگونگی سانسور عکس رضاشاه در سریال شبهای برره پرده برداشت. طبق گفته مهراب قاسم خانی ظاهرا با نشان دادن تصویر رضاشاه از گردن به پایین غائله ختم شده است. سانسور سکانسهای مختلف سریال در پناه تو که توسط کارگردان آن بعد از 25 سال منتشر شد، سانسور صحبتهای هنرمندان در مراسم اختتامیه فیلم فجر سال گذشته، سانسور بوسه تختی برعکس مصدق در فیلم غلامرضا تختی، سانسور لوگوی باشگاه آ اس رم ایتالیا و ... از عجیب ترین و به یادماندنی ترین سانسورهای رسانه ملی هستند. نکته جالب آن است که بعضی موارد منکراتی به قدری عجیب هستند که با گذشت زمان، بیهوده بودن اعمال محدودیتها، بیشتر نمایان میشود.
البته سانسور در صدا و سیما به همین موارد ختم نمیشود. استفاده از ستارهها در سریالهای تلویزیونی همیشه برای مخاطب جذاب بوده است. ستارههایی که مخاطب میتواند بدون رفتن به سینما آنها را در قاب تلویزیون و در کنار خانواده ببینید. اما این اتفاق برای مخاطب ایرانی با اما و اگر همراه است. چرا که ممنوع التصویر بودن یا ممنوع الکار بودن برچسبی است که باعث میشود هنرمند محبوب مخاطب برای ماهها یا سالها از این سازمان حذف شود. فرقی نمیکند که او یک هنرپیشه طناز باشد یا یک مجری محبوب. فاطمه معتمد آریا و باران کوثری از مشهورترین ممنوع التصویرهای صداو سیما هستند که مشخص نیست بر اساس کدام سیاست تصاویرشان گاه از مجموعههای قدیمی تلویزیون و تیزرهای سینمایی حذف میشود و زمانی دیگر پخش چهره و تصاویرشان ایرادی ندارد.
درباره چرایی ممنوع التصویر بودنها رسم بر این است که توضیحی داده نمیشود اما عدم رعایت شئونات شرعی و عرفی و اتخاذ مواضع سیاسی متضاد با گرایشهای حاکم بر سازمان از اصلی ترین دلایل حذف چهرهها از رسانه ملی است. یکی ازمهمترین مواردی که درباره علت ممنوع الکاری در صدا و سیما بسیار شنیده میشود، فشارهای خارج از این سازمان یا حتی برخی جوسازیهای سیاسی از سوی جریانها یا افراد سیاسی پرنفوذ است.
عملکرد صداوسیما در سالهای اخیر به گونه ای بوده است که گویی در نبردی تن به تن با مخاطب قرار دارد. هر جا که مخاطب انتظار داشته است تصویری از هنرمند محبوب خود ببیند یا صدای مورد علاقهاش را بشنود و به سلیقه اش احترام گذاشته شود، سیاستهای سازمان بر هر خواسته ای ترجیح داده شده و در نهایت مخاطب را هرچه بیشتر به سوی رسانههای خارجی و فضای مجازی سوق داده است. آنچه بر «محمدرضا شجریان» در سالهای گذشته و «عادل فردوسیپور» در ماههای اخیر رفته است، نمونه بارز این مدعاست. اختلاف صداو سیما و شجریان بهانه ای شد تا پخش ربنا علیرغم درخواستهای مکرر مردم ممنوع و به آرشیو صداو سیما سپرده شود. این دهن کجی به سلیقه میلیونها ایرانی در مراسم درگذشت او بار دیگر دیده شد، وقتی که خبر درگذشت صدای ماندگار موسیقی ایرانی در کوتاهترین شکل ممکن تهیه و پخش شد و بازهم مخاطب ناچار شد برای پیگیری جزئیات مربوط به مراسم تشییع و خاکسپاری هنرمند محبوبش اخبار را از طریق صفحه بیمارستان و صفحه شخصی همایون شجریان در فضای مجازی پیگیری کند.
عادل فردوسیپور هم از محبوبترین مغضوبین صداو سیماست. گزارش فوتبال با صدای او فعلا ممنوع است. او که به گفته علی فروغی از مدار سازمان خارج شده بود، از دید مردم هم کنار گذاشته شد تا صداوسیما در اقدامی خودخواهانه فوتبالدوستان را از گزارشهای دلچسب محبوبترین مجری ورزشی سالهای اخیر محروم کند. امثال فردوسی پور از صدا و سیما کنار گذاشته میشوند تا چهرههای نه چندان شناخته شده با اجراهای ناشیانه و سوالات نابجا از مهمانان برنامه، افکار عمومی را جریحه دار کنند و در نهایت مجبور به عذرخواهی از «بینندگان محترم» شوند. در بهترین حالت هم برخی از آنان که معلوم نیست بر چه اساسی گزینش میشوند پس از چند اجرا از آنسوی مرزها سردرآورده و با ظاهری جدید در قامت مجری و منتقد ظاهر میشوند. البته پیش تر نیز محمد حسینی مجری برنامههای نمایشی و سرگرم کننده تلویزیون، پس از خروج از ایران به یکی از منتقدان نظام تبدیل شده بود.
البته این فقط صداوسیما نیست که برخی چهرهها را ممنوع التصویر میکند، گروهی از هنرمندان نیز در اعتراض به اقدامات صداوسیما این سازمان را تحریم کردهاند. بعداز توهین صادق کوشکی در شبکه افق به رخشان بنی اعتماد و دخترش (باران کوثری) که اعتراض همکاران او را در پی داشت، برخی از هنرمندان همکاری با صدا و سیما را تحریم کردند هر چند که ظاهرا برای سازمان اهمیتی نداشت.
صداوسیما و دولتمردانی که نباید دیده شوند
در دهه شصت و در غیاب ماهواره و فضای مجازی و با وجود تلویزیونی که در شبکههای یک و دو خلاصه میشد، رسانههای مکتوب بار انتقاد از دولت را به دوش میکشیدند. واژه «اخبار» شاید سیاسیترین واژه آن روزگار برای مخاطب عام بود و هرآنچه لازم بود مردم درباره دولت بدانند، در سه وعده از طریق رسانه ملی منتشر میشد. با ورود به دهه هفتاد و آغاز دوره مدیریت لاریجانی در صدا وسیما، دوران توسعه کمی این سازمان نیز آغاز و به تعداد شبکههای تلویزیونی و رادیویی افزوده شد. سال 76 فضای جامعه تحت تاثیر اولین انتخابات رقابتی کشور قرار داشت که در نهایت با پیروزی اصلاح طلبان محمد خاتمی بر مسند ریاست جمهوری نشست. صداو سیما با دولت اصلاحات که منتخب میلیونها ایرانی بود، تعامل چندان دوستانه ای نداشت. در دی ماه ۷۷، شش روز پس از آنکه وزارت اطلاعات، با انتشار اطلاعیهای فراموش ناشدنی، نیروهای خودسر این وزارتخانه را عامل «قتلهای زنجیرهای» اعلام کرد، صداوسیما روحالله حسینیان را به برنامه «چراغ» دعوت کرد. حسینیان در آن برنامه اتهاماتی را متوجه دولت کرد و قتلهای زنجیرهای را به آنان نسبت داد. دو سال بعد و در اقدامی دیگر پخش دقایقی از کنفرانس «ایران پس از انتخابات» یا همان «کنفرانس برلین» به لطف صداوسیما به یکی از بحرانهای سیاسی دولت خاتمی تبدیل شد. با آمدن ضرغامی و در ادامه سیاستهای قبلی صدا و سیما اخبار مربوط به خاتمی همچنان کمتر پوشش داده شد. با روی کار آمدن احمدی نژاد رفتار صداوسیما در عدم تعامل با اصلاح طلبان بیشتر به چشم آمد. سفرهای استانی رئیس جمهور تمامی نداشت و دوربین صداوسیما شهر به شهر همراه رئیس جمهور بود، همان دوربینی که کمتر به سراغ دولت اصلاحات میرفت. درمورد حسن روحانی که در یکی دیگر از رقابتی ترین انتخابات کشور، بر مسند ریاست جمهوری نشست، صداوسیما کار را به جایی رسانده که رئیس جمهور شخصا لب به گله و شکایت گشوده و در تازه ترین و آخرین مورد معاون حقوقی، رئیس جمهور اعلام کرده است به دلیل صحبتهای توهین آمیز احمد جهان بزرگی نسبت به رئیس جمهور و وزرای دولت در برنامه «زاویه» از این سازمان و کلیه عوامل پخش برنامه شکایت خواهد کرد.
صداو سیما و اخباری که باورشان سخت است
در حوزه خبر، برنامه 20:30 از جنجالی ترین و پربیننده ترین برنامههای خبری با 34.7 درصد مخاطب در سالهای اخیر بوده است. منتقدان این برنامه معتقدند که سازندگان آن به طور آشکار از جناح خاصی حمایت میکنند. گزارشگران جوان برنامه با لحنی دوستانه برای جذب مخاطب تلاش میکنند اما محتوای اخبار و گزارشهای جهت دار آن ربطی به واقعیتهای موجود جامعه ندارد. در هیاهوی اعتراضات آبان 98 درحالیکه فیلمها و تصاویر مربوط به «اعتراضات» در رسانههای خارجی و فضای مجازی منتشر میشد، رسانه ملی تنها در قالب خبر و مصاحبه با مردمی که داراییشان را در «اغتشاشات» ازدست داده بودند، به این موضوع پرداخت که مصاحبه با مرد میانسالی که جهیزیه دخترش طعمه آتش اغتشاشگران شده بود نه تنها در فضای مجازی مورد تمسخر واقع شد، بعدها سوژه سریال 021 شد. اصولا بازتاب اعتراضات از «نیشکر هفت تپه» تا «غیزانیه» در رسانه ملی اهمیتی ندارد و در صورت بازتاب به قدری به ماجرا رنگ و بوی امنیتی داده میشود که برای مخاطب دلسرد راهی جز رجوع به شبکههای اجتماعی باقی نمیماند.
یکی دیگر از جنجالهای مربوط به این برنامه پخش اعترافات متهمان پروندههای سیاسی و اقتصادی است که اعتراض متهمان و خانوادههایشان را در پی داشت. پخش اعترافات تلویزیونی اتفاق تازه ای در صدا و سیما محسوب نمیشود. اعترافات محمدعلی ابطحی و محمد عطریانفر پس از وقایع 88 و اعتراف تلویزیونی صادق قطب زاده، اولین رئیس سازمان نیز در سوابق رسانه ملی دیده میشود اما اینبار متهمان و خانوادههایشان مدعی حضور خبرنگاران این برنامه در مراحل بازجوییشان بودند. در یک مورد سپیده قلیان از محکومان پرونده نیشکر هفت تپه با انتشار توئیتی «آمنه سادات ذبیحپور» خبرنگار 20:30 را بازجوی امنیتی خواند که در تهیه فیلم اعترافاتش حضور داشته است. ذبیح پور در پستی اینستاگرامی این ادعا را رد کرده و اورا به خدا واگذار کرد. مشابه این ادعا درباره «علی رضوانی» دیگر خبرنگار 20:30 توسط پسر «کاووس سید امامی» از متهمان پرونده موسوم به جاسوسان محیط زیستی، مطرح شد.
صداوسیما و ترجمههای دلبخواهی و تحریف تاریخ
در بحث ترجمه، صداوسیما همانقدر امانتدار است که در بازگویی وقایع تاریخی. اگر بخواهیم تنها به چند مورد از اقدامات صدا و سیما در این زمینه اشاره کنیم ترجمه سخنان «محمد مرسی» رئیس جمهور سابق مصر در افتتاحیه اجلاس سران در تهران در سال 91 فاجعه ای باورنکردنی بود که سوژه ای داغ در اختیار رسانههای عربی قرارداد و ابعاد منطقه ای پیدا کرد. در آن اجلاس «محمد مرسی» با حمایت از انقلابیون سوریه، رژیم «بشار اسد» را سرکوبگر خواند اما مترجمان رسمی اجلاس و صداوسیما سوریه را بحرین ترجمه کردند. وزارت خارجه بحرین در واکنش به این اقدام با احضار کاردار ایران خواستار عذرخواهی تهران شد.
در تحریف تاریخ نیز آنجا که به تاریخ معاصر مربوط میشود کافیست فقط چند قسمت از سریال معمای شاه را ببینید. این سریال با گافهای تاریخی فراوانی همراه بود. به گفته «اعظم طالقانی» مبارزات و فعالیتهای «آیتالله طالقانی» در این سریال بسیار مختصر و خلاصه به تصویر کشیده شده بود و حتی قسمتهایی از این سریال به دور از واقعیت بود.
محمود کاشانی، فرزند «آیت الله کاشانی» نیز در واکنش به سکانسهای مربوط به دیدار شاه وآیت الله کاشانی گفت قطعا نمیتوان روایت موهن و رذیلانه دستاندرکاران سریال از دیدار شاه و ایت الله کاشانی را به حساب ناآگاهی آنان گذارد، زیرا در همه بخشهای این سریال از تحریفهای آشکار و فریب بینندگان فروگذار نکردهاند. گریم «روحالله خالقی» نیز درقالب یک پیرمرد در حالیکه در آن مقطع تاریخی 35 ساله بوده است از نظر «ابوالحسن مختاباد» یک تحریف تاریخی بود.
معمای شاه وقتی یک اثر نازل به نظر میرسد که آن را با آثار تاریخی خود سازمان از جمله آثار علی حاتمی مقایسه کنیم و حتی اگر نخواهیم به گذشتههای دور برویم، این سریال در مقایسه با سریال تاریخی و به یاد ماندنی «درچشم باد» اثر مسعود جعفری جوزانی، نه تنها حرفی برای گفتن نداشت، بلکه تنها افسوس مخاطب از هدررفت بودجه سازمان برای تولید چنین محصولات بی کیفیتی را بیشتر میکرد.
در تحریف رویدادها و وقایع، در اقدامی دیگر، سال گذشته صداوسیما با تهیه مستندی با نام «داستان اتم» تلاش کرد روایتی اصولگرایانه از مذاکرات هستهای را ارائه دهد که با واکنش علی ربیعی روبرو شد. صداوسیما با تحریف سخنان اوباما درباره انتخاب روحانی و تغییر در سیاست خارجی ایران، منکر آن شد که مردم ایران در اردیبهشت ۹۲ به تغییر در سیاست خارجی رای داده اند. علی مطهری نیز در یادداشتی این مستند را تحریف تاریخچه برجام دانست. ظاهرا صداوسیما این نکته را از نظر دور داشته است که برجام انعقاد یک قرارداد در ایران باستان نبوده است و با تحریف وقایع در دهه حاضر و پیش چشم مردم، تنها فاصله خود با مردم را بیشتر میکند.
رسانه ملی و سیاستی که تغییر نمیکند
سیاست مخاطب گریز صداوسیما در طول چهار دهه حتی با تغییر مدیران سازمان تغییری نکرد و دلسردی مردم تنها ارمغان این سیاست بود. با اینحال صداوسیما در آخرین نظرسنجی خود مدعی شده است تلویزیون محبوبتر از شبکههای اجتماعی است. از طرفی رئیس کمیسیون فناوری اطلاعات اتاق بازرگانی اعلام کرده است حدود 59 میلیون کاربر اینترنت در کشور وجود دارد که 33 میلیون نفرشان کاربر شبکههای اجتماعی هستند. به روشنی پیداست تا وقتی جلب رضایت مخاطب در زمره اهداف اصلی سازمان قرار نگیرد، آمار کاربران شبکههای اجتماعی همچنان صعودی خواهد بود. طنز تلخ ماجرا آنجاست که این سازمان با بودجه ای هنگفت برای مردمی برنامه میسازد که برنامههای آن را نميبینند و به جای اینکه از بینندگان پروپا قرص باشند از منتقدان سرسخت آن هستند و این رویه همچنان ادامه دارد...
سایر اخبار این روزنامه
آموزش و پرورش و غفلتهای بیپایان
گرای غلط!
تب استقلالطلبی بیخ گوش لندن
کدام شبکههای اجتماعی محبوبتر هستند؟
دردسرهای اولین نمایشگاه مجازی کتاب
سهگانه قانونشکنی سیلی زدن به سرباز و دروغگویی
توقیف نفتکش ایرانی در اندونزی
صداوسیما از رئیسجمهور صداوسیما و چهار دهه سیاست پایدار مخاطبگریز
بخش نفت و گاز، تحریمها و انحصارهای خارجی را بی اثر کرد
فرانسه در نقش پلیس بد برجام