روزنامه آرمان ملی
1399/11/06
آینده برجام میان ایران و آمریکا
پرونده ايران و آمريکا صرفا در برجام خلاصه نميشود و توافق هستهاي تنها پيشاني يک اندام بسيار فربه در ارتباط ميان ايران و آمريکاست که ابعاد گوناگون و پيچيدهاي به خود گرفته است. برجام بهعنوان توافقنامهاي که اکنون در يک وضعيت برزخگونه لغزان قرار دارد نميتواند بازتعريف شود. پرونده هستهاي در سطح «ليتاني و رويين» مسائل ايران و آمريکا قرار دارد، اساسا از منظر حقيقتنگري نه واقعيتنگري و امر بالفعل يا امر بالواقع مساله داشتن انرژي هستهاي صلحآميز براي ايران يا حتي داشتن چندين بمب هستهاي در تهران از منظر حقيقتهاي حاکم بر روابط بينالملل نميتواند آن اندازه که در ارتباط با برجام يا توافق هستهاي ايران صحبت ميشود اهميت داشته باشد. ايالاتمتحده در برابر رقباي بزرگي مانند چين و روسيه يا کشورهاي ديگر منطقه همچون پاکستان که داراي بمب هستهاي هستند قرار گرفته است، در معادلات بينالمللي با اضافه شدن ايران بهعنوان دارنده اين قدرت سوال پيش ميآيد که تا چه اندازه اين مساله ميتواند تاثيرگذار باشد؟ شايد گفته شود ايران با همه آنها فرق دارد؛ کشورهاي ديگر هم در آن زمان بر اين نکته تاکيد داشتند که ما با همه تفاوت داريم. برجام زمينهاي را براي برقراري روابط ميان ايران با نظام بينالملل و مذاکره در ابعاد گوناگون پرونده ايران و آمريکا در بافت متن نظام بينالملل فراهم کرد. بر فرض ايالاتمتحده بدون هيچ شروطي به برجام بازگردد تا چه اندازه ايران ميتواند به حل مسائل داخلي اميد داشته باشد؟ با توجه به اين معنا، برگشت ايران به پاي ميز مذاکرات اگر تنها در ارتباط با برجام و پرونده هستهاي شکل بگيرد فضاي رواني در ايران اندکي مثبت و اميدبخش ميشود و در داخل کشور سخن از اينکه آمريکاييها نميگذارند ديگر نميتواند جوابگو باشد. بازگشت آمريکا به برجام در دوران رياستجمهوري جو بايدن ميتواند پيامدهاي مسئوليتخيز و در عين حال خطرناکي داشته باشد. تا زماني که ايالاتمتحده محکوميتزدايي نشود و چهره کريه آمريکا از منظر ايدئولوژيک در ايران مورد بازسازي قرار نگيرد حل مساله ايران و آمريکا ميسر نميشود. اگر هم ميسر باشد باعث ضربه به گروه راديکال، جبهه و جناح فکري آنان در ميان هواداران اصليشان ميشود و احتمال ريزش بسيار بالايي نيز وجود خواهد داشت. جبهههاي اصلاحطلب و اصولگرا با ريزش نيرو مواجه شدهاند و اصلاحطلبي- اصولگرايي حتي با تغيير نام و چهرههاي قديمي نميتواند جريانساز باشند. در چهار دهه اخير يکبار با کارگزاران سازندگي در جبهه اصولگرايان و نقلوانتقال آنان به جبهه اصلاحطلبان، بار ديگر با پايداريچيها در جبهه اصولگرايان و سپس نقلوانتقال آنها به جبهه نومحافظهکاران خواهان تغيير و تحولات تا مرزهاي تغييرات بزرگ در نظام سياسي با نمايندگي احمدينژاد پيش رفت. احزاب و گروههاي سياسي که در جناح چپ و راست با اسامي مختلف در انتخابات گوناگون به ميدان آمدهاند اکنون ديگر با توجه به شناسايي نيروهاي سنتي و جوان اين جناحها در پرتو نقل و انتقال آزادي که در اطلاعات شبکههاي اجتماعي ايجاد شده نميتوانند خود را به صورت قديم بازتعريف کنند. بنابراين دوران اصلاحطلبان و اصولگرايان در ايران رو به اتمام است. تحريمهاي حداکثري ترامپ در ادامه تحريمهاي فلجکننده دولت اوباما بود. ما بايد توجه داشته باشيم که ديگر ايستادگي در مقابل ترامپ قمارباز را نداريم بلکه در برابر بايدن سناتور داراي پرستيژ خاص دموکراتيک در درون ايالاتمتحده و نظام بينالملل قرار گرفتهايم. چشمانداز حرکت آمريکا عليه ايران در دوره رياستجمهوري جو بايدن سنتز دوران باراک اوباما و دونالد ترامپ خواهد بود.
سایر اخبار این روزنامه
زیانهاي سه گانه عدم تصويبFATF
«روایتهای نهانی» نشان میدهد مردم «روایتهای رسمی» را باور ندارند
تخريب نام «هاشمی» ادامه دارد...
روابط بين الملل در نگاه بسته كيهان
پيروزي در رقابت يكطرفه تنها شانس شماست
نهادها بايد ماليات بدهند؛ نه اين كه بودجه بگيرند
قاچاقچیان از داروهای خارجی، دل نمیکنند
عذرخواهي ديرهنگام رئیس صداوسیما از رئیسجمهور
یک گام به عقب یا جلو؟
آینده برجام میان ایران و آمریکا
غرور ناشی از قدرت
توهین به دولت توهین به رای مردم است
رفع عوارض ترامپ